تبیان، دستیار زندگی

مگرنميگيم خدا به عبادات ما نيازي نداره پس چرا ميگن مابراي عبادت خدا خلق شده ايم؟؟؟؟؟ دليل خلقت مابراي چييييييييييييييييييييييه؟؟؟

سلام.ببين دوست عزيز اينكه براي چي بوجود اومدي فعلا اصلا مهم نيست. بلكه مهم اينه كه فعلا وجود داري و نمي توني خودت رو انكار كني . اگر خيلي دلت مي خواد بدوني حالا كه تو اين دنيا هستي بايد چي كار كني به اطرافت نگاه كن، مثلا يك مورچه رو در نظر بگير كه نمي شنوه نه مي بينه نه حرف مي زنه ونه بيشتر از 4 ماه زنده مي مونه اما براي اجتماع خودش همه تلاشش رو مي كنه . در مقابل خيلي از آدما رو مي بيني كه به اندازه يك مورچه مفيد نيستند!!! پس سعي كن واقعيت رو قبول كني هر چند كه از به ما هيتش پي نبري.

كه بخوريم بياشاميم اسراف نكنيم!!!!!!

ما براي وصل كردن آمديم.

سلام سوال خوبيه اگه واقعا به دنبال جواب هستي مي دوني خود خدا دليلشو گفته (( و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون)) من جن و انسان رو خلق كردم فقط براي عبادت كردن. و وقتي فرشته ها اعتراض كردن خداوند گفت : اون چه را كه من مي دانم شما نمي دانيد . اميدوارم در انجام وظيفه خود كه عبادت فقط براي خداست كوتاهي نكنيم. موفق باشي

دوست عزيز ما به وجود اومديم تا حماسه بيافرينيم وبعد بريم

براي زندگي كردن.براي امتحان شدن.همين.

ما براي اين به وجود اومديم كه فقط عذاب بكشيم وبد بختي ها رو تحمل كنيم دست آخر هم باز توي اون دنيا عذاب بكشيم ما زندگي نميكنيم فقط تحمل ميكنيم

سلام . راستش رو بخواي خوب نمي دونم و فقط دو چيز رو مي گم اولا : زندگي محبس بي ديواري است و تو محكوم به حبس ابدي دوما : علم درهاي زيادي داره و من شنيدم 2 باب اون تا قبل از ظهور توسط انسان كشف و بقيه ( 8 باب ) بعد از ظهور و در بهشت به روي آدم باز مي شن . خوب با اين تعاريف بايد صبر كرد فكر مي كنم اگه به جواب منطقي نرسيدي جوابت رو در بهشت ( اگه خدا بخواد ) مي فهمي . خوبه كه هر انساني به خاطر سوالات بي جواب تو ذهنش از پا در نياد و به خدا اعتماد كنه . حق نگهدار

دنبالش نري بهتره چونكه خيلي از چيزها به ماها مربوط نمي شه

سلام دوستان خوب من. ما نبوديم و تقاضامان نبود لطف تو ناگفته ما ميشنود نعمت هستي نمودي نيست را عاشق خود كرده بودي نيست را هستي نخستين و بزرگترين هديه خداي سبحان به ماست. اما چرا . . . اصلا چرا اين نعمت به ما عطا شد؟ براي اولين ؟ : " خدا بود و با او عدم، خدا غناي مطلق بود و عدم فقر مطلق، داشتن نيازمند طلب است و هر كسي به اندازه داشتنهايش ميخواهد خدا آفريدگار بود و ميخواست تا بيافريند." " پس آسمانها و زمين را آفريد. و درياها و كوهها را ، و همه را ..." براي دومين ؟ : " خدا تمام زيباييها را آفريد. همگي زندگي ميكردند. ثابت بودند و حركاتشان بياراده. و اين هيچ لطفي نداشت بدون مخلوقي كه در اينها نظاره كند و بينديشد و آفريدگارشان را بستايد. پس هنوز موجودي امكان خلق شدن داشت. موجودي بهرهمند از نعمت ادراك." براي سومين ؟ : " مخلوقات در تكاپويي بياراده و البته بياشكال بودند. ولي بياشكالي با بيارادگي فقط نشان عظمت خالقي بود كه هيچكس نميشناسدش. باز مخلوقي امكان خلق شدن داشت تا خود توان انديشه و سپس عمل را داشته باشد و عظمت خالق را نيز درك كند. موجودي بهرهمند از نعمت ادراك و اراده." <تبارك الذي بيده الملك و هو علي كل شيئ قدير(1) الذي خلق الموت و الحيوة ليبلوكم ايكم احسن عملا و هو العزيز الغفور(2) سوره الملك > براي چهارمين ؟ : "جهاني باشكوه را خداوند با تمام عظمتش نگهبان بود و هيچكس لطف و مهر او را درك نميكرد. باز جاي مخلوقي كه ارزش اين عشق را بداند و اراده كند تا سپاس اين محبت را بگويد خالي بود.موجودي بهرهمند از نعمت ادراك و اراده و تشخيص." براي پنجمين ؟ : " حالا وقت خلق موجودي بود كه با ادراك و اراده و تشخيص آفريدگاري را ببيند كه بينظير و مهربان است و بينياز. او را بشناسد و با عشقي وافر به او ، بخواهد تا محبتش را به گونهاي ابراز كند و باتمام وجود به او به عنوان خالق و عالم بيهمتا ايمان بياورد و از او بخواهد تا حقايق را برايش آشكار كند و خدا در كتابش رازهايي را برايش بيان كند و اين دو در تمام مدت هستي به يكديگر عشق بورزند و به ياد هم باشند و مانند هم." لذت انعام خود را وامگير ******************************************** خدا را از خوشبختيات جدا مدان. من نميتوانم بيش از اين سپاسگزار خدا باشم كه مرا آفريدهاست. همچنانكه اگر وجود نداشتم نميتوانستم به سبب نبودنم از او گلهمند باشم. « آندره ژيد » روزها فكر من اين است و همه شب سخنم كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم از كجا آمدهام آمدنم بهر چه بود به كجا ميروم آخر ننمايي وطنم ********************************************* به همه شما دوستان خوبم پيشنهاد ميكنم كتابهاي زير را اگر تا به حال مطالعه نكردهايد حتما بخوانيد و اگر خواندهايد دوباره بخوانيد: كوير نوشته دكتر شريعتي (بخش سرود آفرينش مربوط به بحث ماست)، در آغوش نور (بخصوص جلد سوم)، كتاب تنهايي (دفتر يكم) نوشته محمدرضا زائري و از شما ميخواهم كتابهايي را كه خواندهايد به من و ديگران معرفي كنيد. متشكرم.