نمونه ها و الگوهای گردشگری در قرآن
بخش گسترده ای از بحث های قرآن در قالب سرگذشت اقوام پیشین و داستان های گذشتگان بیان شده است. توجه به این نکته که تاریخ بستر حوادث گوناگون است و آن چه را به صورت ذهنی و فلسفی جست و جو می کند،گاه در صفحه های تاریخ به صورت عینی قابل بازیابی است، نقش محوری و زیر بنایی تاریخ را نشان می دهد. مطالعه و نگرش به تاریخ و دیدن و گشتن در مکان های تاریخی که جایگاه وقوع رخدادها بوده اند، عمر آدمی رابه بلندای عمر بشر دراز می سازد و آموزه های نظری و عملی و کاربردی فراوانی را فرا راه جوامع بشری می نهد.
قرآن ف با نقل فصل ها و فرازهایی از داستان گذشتگان، روایتی تصویری و هنری از اندیشه و فرهنگ آنان را به نمایش می گذارد و حس کنجکاوی آدمی را برای ردیابی و شناسایی مکان ها و سرزمین های وقوع این داستان ها برمی انگیزاند و همین به نوبه ی خود گونه ای گردش گری و جهان گردی را می طلبد که قرآن در ضمن بیان قصه ها و داستان های گذشتگان مردمان را به آن سو فرا می خواند:
« نحن نقص علیک أحسن القصص بما أوحینا إلیک هذا القرآن و إن کنت من قبله لمن الغافلین »؛ (1)
ما نیکوترین سرگذشت را با این قرآن که به تو وحی کردیم، بر تو حکایت کنیم و تو پیش ازآن از بی خبران بودی.
توجه به واژه ی « قصص » دربحث مورد نظر می تواند راه گشا و درس آموز باشد:
کلمه ی « قصص » در قرآن بر وزن « عسس » آمده نه « فرق جمع فرقه ». واژه یاد شده صورت جمع ندارد و در اصل به معنای « پی گیری » و « ردیابی » است...قصص به معنای رمان و یا حوادث خیالی نیست، بلکه به معنی سرگذشت و ماجرای واقعی است. (2)
بنابراین، بهره وری از قصص قرآنی آن گاه به شایستگی انجام می گیرد که انسان ها در راستای پی گیری و ردیابی رخدادها قرار گیرند. و با گردش ونگرش در ظرف و بستر داستانها از آن پند و عبرت آموزند و تنها به شنیدن و مطالعه بسنده نکنند.
امام علی علیه السلام می فرماید:
لن یصدق الخبر حتی یتحقق العیان؛(3)
گزارش آن گاه مورد تصدیق و تأیید است که عینی و خارجی باشد.
در این جا به ارائه ی سیمانگاری قرآن درباره ی شماری از شخصیت های الهی که زندگی آنان همراه با سفرها و مهاجرت های گوناگون بوده است، می پردازیم: