خردهنظام فرهنگي، خردهنظاميست كه در آن الگوهاي لازم براي زندهگي اجتماعي توليد ميشود. اين الگوها عبارتاند از ارزشها، هنجارها، بايد و نبايدها، و خوب و بدها. اينها را ميتوان نرمافزاري براي به جريان افتادنِ زندهگي ِ اجتماعي دانست. بنابراين خردهنظام فرهنگي، كانون توليد «اطلاعات» براي ساير بخشهاست و در رأس ِ جامعهء كلي قرار دارد. دومين بخش از جامعه، و اولين محصول خردهنظام فرهنگي، خردهنظام اجتماعيست. خردهنظامي كه وظيفهء حفظ انسجام اجتماعي را بر عهده دارد. خردهنظام اجتماعي، نظام مراودات و روابط اجتماعي ِ افراد با يكديگر است. هر جا كه گروهي با هم رابطهاي دارند، صرفنظر از اين كه مثلا براي يك فعاليت ورزشي گرد هم آمده باشند يا براي يك فعاليت اقتصادي، رد پاي خردهنظام اجتماعي ديده ميشود. نظام اجتماعي اولين مرتبهء عملياتي شدنِ دستورات و نرمافزارهاي نظام فرهنگيست، بهآن معنا كه روابط اجتماعي ِ اعضاي هر گروه، بر اساس مجموعهاي از نمادهاي مشترك شكل ميگيرد كه در خردهنظام فرهنگي توليد و دروني شدهاند.
«انتخاب هدف و دستيابي به آن» سومين نياز هر جامعه است. هر جمع انساني براي ادامهء حيات خود، در هر لحظه نيازمند تصميمگيري، انتخاب هدفهاي لازم و بسيج منابع براي دستيابي به آنهاست. اين تصميمات، بر اساس نوع نظام هنجاري و روابط اجتماعي، متفاوت است. به عبارت ديگر تصميمگيريها و هدفگزينيها در نظام سياسي، مبتنيست بر روابط موجود در نظام اجتماعي و الگوهاي ساخته شده در نظام فرهنگي. بهاينترتيب، نظام سياسي بر پايهء نظام اجتماعي و آن نيز بر پايهء نظام فرهنگي ساخته ميشود.