دکتر رضا بهبهانی، عضو انجمن مفاخر معماری ایران و از بزرگان و صاحبنظران عرصه معماری است. وی دوره اول معماری خود را در سال 1339 در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران سپری کرد. سپس دکترای خود را در رشته معماری در سال 1344 و از دانشگاه فلورانس ایتالیا دریافت کرد. او هماکنون در دانشگاههای مختلف به تدریس دروس معماری و طرحهای معماری مشغول است. دکتر رضا بهبهانی در کارنامه فعالیتهای خود، عضویت در هیات امناء انجمن مفاخر معماری ایران، عضویت در كانون مهندسین ایران و همچنین عضویت در گروه تخصصی معماری سازمان نظام مهندسی استان تهران را در کارنامه دارد. وی در این گفتگوی کوتاه بر لزوم بازنگری جدی در روند آموزش معماری در نهادهای آموزشی کشور تأکید میکند و همچنین اندیشه و تأمل در معماری گذشته را راهی برای فهم نیازهای جامعه و فرهنگ ایرانی اسلامی و تطبیق آن با معماری مدرن امروزی میداند.
شرایط و وضعیت معماری معاصر را چگونه میبینید و آن را چطور تعریف میکنید؟ معماری ما تا قبل از نفوذ غرب به ایران و پیش از آنکه رشته معماری در نهادهای آموزشی ایران به صورت آکادمیک تدریس شود، یعنی حدوداً تا قبل از زمان ناصرالدین شاه قاجار به شکل سنتی اجرا میشد. این معماری بر تصورات سنتی اساتید ماهر مبتنی بود، تصوراتی که با روابط اجتماعی و اقلیم و فرهنگ ایرانی اسلامی سازگاری کامل داشت. اساتید سنتی ما ساختمانها را بر اساس فرهنگ و شرایط اقلیمی و آب و هوایی بخصوص هر منطقه اجرا میکردند که نتیجه کارشان یک معماری زیبا و هماهنگ با روحیات و نیازهای مردم بود. اما پس از ورود و نفوذ فرهنگ غرب به ایران و تأسیس دانشکدههای معماری، معماری سنتی ما دچار تحول شد و به شکل غربی درآمد. این اتفاق بسیار ناگهانی و بدون توجه به نیازهای گذشته در حوزهی معماری صورت گرفت. ما یک شبه و چشم بسته به دنبال تقلید از معماری غربی رفتیم. در این میان تأثیر کسانی که در دانشکدههای معماری در اروپا فارغالتحصیل میشدند و به ایران باز میگشتند کم نبود. آنها بدون توجه به معماری سنتی خودمان، معماری غربی را به ایران وارد میکردند و آن را رواج میدادند. البته کسانی مثل مرحوم هوشنگ سیحون هم بودند که به معماری سنتی نظری داشتند اما در مجموع این تقلید از معماری غربی بود که رواج پیدا میکرد. به گونهای که در حوزه طرحها و رسالههای نهایی دانشگاهها کمتر اثری از معماری سنتی دیده میشد. اما پس از انقلاب اسلامی در حوزه معماری حرکتی در جهت بازگشت به خود صورت گرفت تا معماری ما با بازگشت به گذشته و ارزشهای ایرانی اسلامی خودمان حفظ شود و از تهاجم غرب جلوگیری به عمل آید.
آیا این روند بازگشت به ارزشهای خودمان را در معماری موفق میدانید؟
متأسفانه از سال 1344 به بعد با تهیه طرحهای جامع، سیاست بدی اجرا میشد به این شکل که بر اساس این طرحها و بدون توجه به ارزشهای بافتهای تاریخی، این بافتهای ارزشمند تخریب و جایش را به خیابانها میداد تا دسترسی اتومبیل در سطح شهر تسهیل شود. این روند که البته سابقه آن به زمان رضا خان هم میرسد، متأسفانه همیشه باعث از بین رفتن و وارد آوردن خسارت به بناهای سنتی و ارزشمند تاریخی ما میشد. به این دلیل ما بسیاری از بناها و بافتهای تاریخی ارزشمند خود را به خاطر ایجاد خیابانها از دست دادهایم. بعد از انقلاب ارادهای به وجود آمد در جهت فهم این موضوع که چه بافتها و بناهای ارزشمندی داریم، تا همچنین به لحاظ فضایی درک صحیحی از آنها داشته باشیم و در جهت حفظ آنها بکوشیم. این اراده میتوانست کمک کند تا بفهمیم شهر ایرانی - اسلامی چیست و چطور میتوان آن را با زندگی امروز و نیازهای جامعه امروزی تطبیق داد اما به گمان من ما در این زمینه موفق نبودهایم. دلیل این عدم موفقیت را در چه میدانید؟ دلیل این موضوع به نظر من در وهله اول مسأله "سوداگری زمین" است. روند ساخت و سازها صرفا در جهت کسب درآمد بیشتر است و توجهی به معماری و بافتهای قدیمی نمیشود. بسیاری از باغها را از بین بردهایم و به جای آن برج سازیهایهای متعدد کردهایم. برای مثال بسیاری از زمینهای باغی شمیران به برجها تبدیل شده است. به جای آنکه در زمینهای بایر ساخت و ساز انجام دهیم و باغها را تبدیل به پارک کنیم، عکس آن عمل میکنیم و پارکها را در زمینهای بایر دائر میکنیم؛ درختان را قطع میکنیم و بجای آن برجها را بلند میکنیم. این برجها هیچ سنخیتی با معماری ایرانی ندارند و صرفا تقلیدی از معماری غربی هستند. در این ساخت و سازها کمتر با اجرا و خلق معماری اصیل ایرانی مواجه هستیم و تقریبا این معماری رعایت نمیشود. دلیل این موضوع آن است که معمارهای ما امروزه بندهی کارفرماها هستند و کارفرماها نیز به فکر سوداگری زمین و کسب پول بیشتر.
به نظر شما مقصر اصلی عدم فهم ما از معماری اصیل ایرانی-اسلامی و ناتوانی ما در تطبیق این معماری با معماری مدرن چه نهادی است؟ به نظر من هم دانشگاهها و هم نهادهای مسئول به همراه هم مقصرند. ما به دنبال آن هستیم که زندگی را با حداقل زحمت و کار و با حداکثر درآمد بگذرانیم. فضاهای آموزشی ما امروزه به بنگاههای اقتصادی تبدیل شدهاند و به جای بالا بردن کیفیت آموزش بدنبال دریافت شهریه هستند. در این میان به کمترین چیزی که توجه میشود معماری است و به محتوای علمی هیچ اهمیتی داده نمیشود. دانشگاهها تنها به دنبال آن هستند که جیب خود را پر کنند. برای نمونه عرض کنم که طبق آمار تا سال گذشته ما حدود 500 دانشکدهی معماری داشتهایم. این در حالی است که تعداد این دانشکدهها در کل اروپا بیشتر از 250 دانشکده نمیشود. حال پرسش این است که در این تعداد بسیار زیاد دانشکده معماری چه کسانی تدریس میکنند و دانشجویان با چه کیفیتی فارغالتحصیل میشوند؟ مشکل دیگر نهادهای آموزشی ما مدرکگرایی است. دانشجویان و خانوادههای آنها فقط بدنبال آن هستند که صرفاً مدرکی از دانشگاه گرفته شود. کیفیت آموزش اهمیت زیادی برای آنها ندارد.
آیا سیاستهای کلی و طرحهای جامعی برای معماری ایرانی - اسلامی در نظر گرفته شده است؟ ما برای توسعهی شهر در ابعادی ده ساله طرحهای جامع شهری داریم اما متأسفانه در هیچ کدام از شهرهای ایران به هیچ کدام از این طرحهای توسعه کوچکترین توجهی نمیشود. در روند ساخت و سازها به انحا و اشکال مختلفی قانون و طرح توسعه دور زده میشود. برای مثال تصور کنید طبق طرح جامع در یک منطقه باید 4 طبقه روی پیلوت ساخت و ساز شود، اما کارفرما شاید 8 طبقه بسازد و قانون را دور بزند. همین مسأله در مورد نما و وضعیت معماری ساختمانها نیز صادق است. کارفرما در نهایت ممکن است با پرداخت یک جریمه ساختمان خودش را به ابعاد دلخواه خودش اجرا کند که در این میان هم شهرداری منفعت میبرد و هم کارفرما با پرداخت جریمهای ناچیز سود کلانی بدست میآورد. به طور کلی نهادها در برابر عدم اجرای طرحهای جامع پاسخگو نیستند و تقریباً همه ساخت و سازها بنابر سلیقه کارفرما اجرا میشوند. همانطور که مقام معظم رهبری هم فرموده بودند معماری باید به گونهای برنامهریزی شود که در نهایت نتیجهی آن یک معماری ایرانی - اسلامی باشد. اما اولین مشکل ما این است که شهرداریها و نهادهای آموزشی بنگاههای اقتصادی شدهاند و به فکر تأمین منافع خودند و تا وقتی چنین باشد برنامهریزی و طرحهای جامع کاربرد و نتیجهی مؤثری نخواهد داشت.
آیا شما نمونههای موفقی از معماری معاصر که در سی سال اخیر اجرا شده باشد در ذهن دارید؟ باید توجه کنید که معماری یک ساختمان مجرد نیست. بلکه یک مجموعهی یکپارچه و همگن است که کلیت آن مد نظر است. اینکه یکی دو نمونهی موفق ذکر کنیم اثری در کلیت نامطلوب مجموعه معماری شهری ندارد. معماری شهری یک مجموعه است که کلیت آن باید زیبا باشد. باید توجه شود که آلودگی بصری، به اندازهی آلودگی صدا و آلودگی هوا اهمیت دارد. بچههای ما همانقدر که باید از هوای آلوده مراقبت شوند، باید از آلودگی بصری نیز مراقبت شوند. زیرا زیبایی شهری و معماری هماهنگ با فرهنگ ملی تأثیر زیادی در رشد و پرورش فرهنگی دارد. ساخت و سازهای نابجا همچنین مشکلات متعدد زیادی ایجاد کرده است. برای نمونه، همانطور که میدانید زیباترین خیابان شهر تهران خیابان ولی عصر است. درختان چنار این خیابان مدتها است به دلیل ساختمانهای ایجاد شده از آفتاب و جوی آب تمیز محروم شدهاند و این موضوع برای این خیابان زیبا خطری جدی است.
در مجموع آینده معماری را در ایران چطور میبینید؟ متأسفانه باید بگویم آینده مطلوبی نمیبینم. با وضعیت نامطلوب آموزشی در دانشگاهها و رویه نهادهای مسئول نمیتوان آیندهی خوبی را برای معماری کشور تصور کرد. تا زمانی که موسسات آموزشی و شهرداریها بنگاههای اقتصادی باشند و به فکر اندوختن بیشتر منافع مالی خود باشند این وضعیت ادامه مییابد.
منبع: سایت