• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 496)
سه شنبه 2/7/1392 - 13:27 -0 تشکر 651706
عاشورایی در بیمارستان طالقانی برپا بود

گفتگو با یک بانوی امدادگر دفاع مقدس؛

 

در روزهای آغازین جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، زمانی که آتش کینه دشمن سایه سومش را بر سر شهرها گسترده بود، آنچه همه جا به چشم می خورد ترکش گلوله و راکت بود...
در این هنگامه که دلیر مردان این آب و خاک مشغول دفاع از میهن بودند، گروهی از زنان جان بر کف همچون رزمندگان در شهر ماندند و بر دفتر سراسر حماسه و مقاومت ایران برگ زرین دیگری افزودند.
 
امداد رسانی به مجروحان و آماده سازی غذا برای رزمندگان از عمده ترین تلاش های زنان در دوران دفاع مقدس محسوب می شود؛ اما در برخی مواقع این زنان سلاح بدست گرفته و بطور مستقیم با دشمن به مقابله برخواستند. زینب امیر مقدم یکی از همین زنان افتخار آمیز است که به عنوان پزشک در صحنه های جنگ حضور داشت.
 
وی در آن ایام در بیمارستان شهید کلانتری در شهرهای آبادان و ... به مجروحان امداد رسانی می کرد. وقتی آگاه شدیم که این ایثارگر دوران جنگ تحمیلی در یکی از بیمارستان های تهران مشغول به خدمت است فرصت را غنیمت شمرده و برای شنیدن خاطرات او از سال های جنگ به سراغ ایشان رفتیم تا از حال و هوای آن روزهای سخت؛ اما سراسر ایثار و فداکاری برایمان بگوید.
 
زینب امیر مقدم عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و فوق تخصص قلب کودکان در خصوص نقش زنان در جنگ و دفاع مقدس اینطور می گوید: نقش زنان خیلی بالاتر از نقش مردان بوده است، عشق یک زن، فرزندش است که در زمان جنگ این عشق را به قربانگاه فرستاد و منتظر بازگشت آن هم نبود. وقتی خبر شهادت فرزند را به مادر می دادند، می گفت: خدایا از من قبول بفرما! این قربانی را از ما قبول کن... تازه مادران به این هم بسنده نکردند و پشت جبهه در مساجد جمع شدند و از پول خودشان لباس، آجیل و وسایل خوراکی و غیر خوراکی را تهیه و بسته بندی کردند و برای فرزندانشان در رزمندگان، به جبهه ها فرستادند این نقش زنان خارج از جبهه و پشت جبهه بوده است.
 
وی ادامه می دهد: زنان در خود جبهه هم تدارکات می کردند مثلا یادم است وقتی در اوایل جنگ در بیمارستان شهید کلانتری بودیم، خانم های خانه دار دزفولی ماشین می گرفتند و به بیمارستان شهید کلانتری می آمدند، صبح زود از ساعت 8 تشت ها را می آوردند و لباس های رزمندگان را می شستند، تمیز می کردند، و سپس تا می کردند و درعصر نیز به منازل خودشان باز می گشتند، یعنی در کنار همسرداری و خانه داری به رزمندگان نیز کمک می کردند. من یادم است که زمانی که در حصر آبادان بودم، شب قبل آن عراقی ها از طرف ذوالفقاریه حمله کرده بودند، خانمی را دیدم مسن که صبح ها حلیم می پخت و به خط مقدم جبهه می رفت و به رزمندگان می داد؛ از این رو زنان چه در داخل جبهه و چه در پشت جبهه حضوری فعال داشتند، حتی زنان در دوران دفاع مقدس اسیر دادند و بیش از 800 نفر نیز به شهادت رسیدند.
 

سه شنبه 2/7/1392 - 13:27 - 0 تشکر 651707

*دفاع همگام با تحمیل

وی با بیان اینکه زنان پس از بازگشت از جبهه ها در دانشگاه ها مشغول به فراگیری علوم نیز می شدند، ادامه داد: زنان در آن دوران نیز کار علمی – تحقیقاتی هم انجام می دادند. یادم است زمانی که در بیمارستان شهید بقایی بودیم، بمب شیمیایی عصبی زده بودند بچه ها بدحال و همه را به آی سی یو برده بودند، به من گفتند تو مسئول آی سی یو هستی و باید بری بچه های شیمیایی را درمان کنی، من بعنوان تنها پزشک، بهمراه یک پرستار بنام خانم مرادبیک وارد آی سی یو شدیم و دیدیم 20 نفر روی تخت ها در حال تشنج شدیدی هستند، بعد از بررسی علائم بالینی تشخیص را انجام دادم و پس از آزمایشات متوجه شدیم که ماده ای که سم شده بود، چه ماده ای است و پس از تزریق داروها درمان را شروع کردیم و در مدت یک هفته اکثر بیماران حالشان خوب شد و مرخص شدند به تهران، حتی یک پسر 15 ساله ای زیرسرم بود که گذاشته بودند شهید شود، یعنی هیچ کاری نمی توانستند برایش انجام دهند، تنها کسی که دیر به درمان جواب داد همین پسر بود که حدود یک هفته ای طول کشید تا از کما و بیهوشی بیرون بیاید و حال عمومی اش خوب شد و سپس برای ادامه درمان به تهران منتقل اش کردیم؛ زمانی که آزمایش کرده بودیم این پسر 15 ساله کلسیمش 5/1 بود،  یعنی در حال ارست قلبی و قلبش داشت از کار می افتاد، چراکه کلسیم نرمالش 10 است، اما بلاخره درمان و خوب شد، وقتی به تهران بازگشتم، سال دوم فوق تخصصی بودم تماس گرفتند و از پشت گوشی یک آقایی بود و گفت: من را می شناسی؟ گفتم: نه، گفت: من احد گودرزی هستم، او همان پسر 15 ساله بود، که گفت: کنکور حقوق قبول شدم؛ هیچ لذتی بهتر از آن لذت نبود، و از شنیدن صدایش خیلی خوشحال شدم حتی سال های بعد نیز تماس گرفت و خبر از ازدواجش را داد و در حال حاضر نیز دارای 5 فرزند است.



سه شنبه 2/7/1392 - 13:28 - 0 تشکر 651708

*بانوان پیام رسان دفاع مقدس 



این بانوی امدادگر دفاع مقدس در ادامه به وظایف زنان پس از دوران دفاع مقدس اشاره کرد و گفت: یکسری از خانم ها، شوهرانشان شهید شدند و تازه اول یتیم داری شان بود و این را به بهترین نحو انجام دادند، بهترین بچه ها را تربیت کردند و به بالاترین مقام علمی رسیدند و بعدش هم همین فرزندان کارهای بزرگی انجام دادند؛ خانم ها در حین تربیت فرزندان، کار هم می کردند، یا پرستاری شوهران جانباز را انجام می دادند (بخاطر علاقه به همسر، کشور و ارزش هایشان)، و مهمترین کارشان بعد از این ها شروع شد کار زینبی یعنی رساند پیام دفاع مقدس به دیگران؛ در حاضر نیز بانوان راوی داریم که در اقصی نقاط کشور به مدارس، دانشگاه  و... به پیام رسانی انقلاب اسلامی و ارزش های دفاع مقدس می پردازند.

سه شنبه 2/7/1392 - 13:28 - 0 تشکر 651709

*حضور  16 ساعته در بهمن شیر

امیرمقدم که هشت سال جنگ تحمیلی را در جبهه های جنگ حضوری فعال داشت، از خاطرات آن روزها می گوید: وقتی خرمشهر به دست دشمن افتاد، تصمیم گرفتیم با مسئول دارویی و مسئول مجد نبی (ص) به جبهه برویم، ما وارد بوشهر شدیم (مرکز نیروی دریایی ایران)، و گفتیم می خواهیم به آبادان برویم که آن ها گفتند: آبادان محاصره کامل است نه ماشین و نه هواپیما و ... می رود؛ ولی با اصرار زیاد و پس از گشت زنی و بازدید از آن منطقه، با هواپیما به آبادان رفتیم، آبادان کاملا تخلیه شده بود و خبر چند نفر خانم و پرستار، که ما به بیمارستان امداد گران فرستادند و در همان مکان به درمان افراد بیمار پرداختیم، افرادی که در روستاهای آبادان زندگی می کردند از غذاهای محلی (ماهی ها) خودشان از ما پذیرایی می کردند وتا به حال چنین غذاهای لذیذی نخورده ام.


صبح ها به آنجا مراجعه می کردیم و بیماران را درمان و سپس بر می گشتیم، یکروز که برای درمان رفته بودیم، در مسیر راه با صدای مهیبی ماشین لرزید، یکدفعه راننده در را باز و فرار کرد، ولی صدا در200 متری ما بود، بلاخره پس از مدتی سوار ماشین شدیم و به بیمارستان رفتیم که شلوغ شده بود، که مریضی را آورده بودند که ترکش آن صدایی که ما شنیده بودیم به آن خورده بود، و وقتی نگاه کردیم مشاهده نمودیم قلبش از سینه وی جدا شده و شهید شده است؛ اما ما سعادت شهادت را نداشتیم؛ در اتاق عمل یک پرسنلی داشتیم که اهل آبادان بود، صبح به صبح به خانه اش مراجعه می کرد (تمیز می کرد) و برمی گشت به بیمارستان اما روز بعدی که به منزلش رفت مشاهده کرد که خانه اش با خاك یکسان شده تا 25 روز در آبادان بودیم و حصر آبادان تمام شده بود و می توانستیم با قایق از آن محدوده خارج شویم و ما نیز می خواستیم به تهران برگردیم که وقتی سوار قایق شدیم وقتی شروع به حرکت کرد هنوز مسیری نرفت که دور زد و برگشت؛ گفتیم چرا برگشتید؟ گفت: علامت دادند که برگردید همین الان یک سری را اسیر گرفتند یعنی اگر برنمی گشتیم ما نیز اسیر می شدیم، 16 ساعت در رود بهمن شیر ماندیم بعد از بندر امام به شیراز و تهران آمدیم.

سه شنبه 2/7/1392 - 13:29 - 0 تشکر 651710

*چهره مجروحی که در ذهنم باقی مانده است

یکروز در بیمارستان شهید کلانتری بودیم که گفتند یک مجروح آوردند، من رفتم یک آقایی دیدم که بشدت از درد می نالد، او وقتی به جبهه رفته بود از روی ماشین به زمین می افتد، من به پرستارها گفتم: فشارخون این رزمنده را به طور مرتب اندازه گیری کنند نکند پارگی طحال داشته باشند، این ها گفتند: چشم، بعد گفتم: جراح را نیز صدا کنید که اگر احتیاج به عمل دارد، درمان شود، رفتند جراح را آوردند و گفت: هیچ چیزی نیست، آخر متخصص اطفال نمی تواند جراحی را تشخیص دهد، ولی به آن ها گفتم: خون را آماده کنید، من می روم بخوابم و هر وقت فشار خونش پایین آمد و حالش بد شد مرا صدا کنید، هنوز چند ساعتی نگذشته بود که در زدند و گفتند: بیمار به کما رفت و فشارش شده چهار، بعد خون تزریق کردیم بعد جراح آمد و بردن اتاق عمل و گفتند که طحالش پاره شده است، یکی از آن پرستارها که خیلی با مزه بود به جراح گفت: متخصص اطفال بهتر تشخیص داده است.

سه شنبه 2/7/1392 - 13:29 - 0 تشکر 651711

*قدر انقلاب را بدانیم

وی در پایان اظهار داشت: باید قدر این انقلاب را بدانیم، جوان ها باید بدانند این مردم چه از خودگذشتگی های کردند و نباید بدون توجه این انقلاب را بدست دشمنان بدهیم و برای پیشرفت و توسعه کشور تلاش کنند و رسانه ها نیز با ساخت برنامه ها ارزش های دفاع مقدس را به جوانان ارائه دهند.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.