نوجوان شهید عاشورا در رکاب سید الشهدا (ع) برای میدان رفتن از امام خویش اجازه خواست. حضرت ابا عبدالله چون نگاه به او افکند، وی را در آغوش کشید و گریست و آنگاه اجازه داد . قاسم خوش سیما بود. سوار بر اسب شد و عازم میدان گشت و در جنگی دلاورانه به شهادت رسید. هنگامی که بر زمین می افتاد عمویش ابا عبدالله (ع) خود را بر بالین او رساند. ولی او در حال جان دادن بود. پیکر او را آورد و کنار شهدای اهل بیت علیهم السلام قرار داد.
قاسم بن الحسن علیه السلام به عزم جهاد قدم به سوی معركه نهاد، چون حضرت سیدالشهداء علیه السلام نظرش بر فرزند برادر افتاد كه جان گرامی بر كف دست نهاده آهنگ میدان كرده، بیتوانی پیش شد و دست به گردن قاسم درآورد و او را در بر كشید و هر دو تن چندان بگریستند كه در روایت وارد شده حَتّی غٌشِی عَلَیْهِما، پس قاسم گریست و دست و پای عم خود را چندان بوسید تا اذن حاصل نمود، پس جناب قاسم علیه السلام به میدان آمد در حالی كه اشكش به صورت جاری بود و میفرمود:
اِنْ تَنْكرُوٌنی فَانَا اْبنُ الْحَسَنِ
هذا حُسَیْنٌ كَالْاَسیرالْمُرْتَهَن
سِبْطِ النَّبِیّ الْمُصْطَفی الْمُؤْتَمِن
بَیْنَ اُناسٍ لاسُقُوا صَوْبَ المَزنِ
برای دریافت با کیفیت بالا، روی تصویر فوق کلیک نمایید.
پس كارزار سختی نمود و به آن صغر سن و خردسالی سی و پنج تن را به درك فرستاد. حمید بن مسلم گفته كه من در میان لشكر عمر سعد بودم پسری دیدم كه به میدان آمده گویا صورتش پاره ماه است و پیراهن و ازاری در برداشت و نعلینی در پا داشت كه بند یكی از آنها گیسخته شده بود و من فراموش نمیكنم كه بند نعلین چپش بود، عمرو بن سعد ازدی گفت: به خدا سوگند كه من بر این پسر حمله میكنم و او را به قتل میرسانم، گفتم سبحان الله این چه اراده است كه نمودهای؟ این جماعت كه دور او را احاطه كردهاند از برای كفایت امر او بس است دیگر ترا چه لازم است كه خود را در خون او شریك كنی؟ گفت به خدا قسم كه از این اندیشه برنگردم، پس اسب برانگیخت و رو برنگردانید تا آنگاه كه شمشیری بر فرق آن مظلوم زد و سر او شكافت.
پس قاسم به صورت بر روی زمین افتاد و فریاد برداشت كه یا عماه چون صدای قاسم به گوش حضرت امام حسین علیه السلام رسید تعجیل كرد. مانند عقابی كه از بلندی به زیر آمد. صفها را شكافت و مانند شیر غضبناك حمله بر لشكر كرد تا به عمرو (لعین) قاتل جناب قاسم رسید، پس تیغی حواله آن ملعون نمود، عمرو دست خود را پیش داد حضرت دست او را از مرفق جدا كرد پس آن ملعون صیحه عظیمی زد. لشكر كوفه جنبش كردند و حمله آوردند تا مگر عمرو را از چنگ امام علیه السلام بربایند همین كه هجوم آوردند بدن او پامال سم ستوران گشت و كشته شد. پس چون گرد و غبار معركه فرو نشست دیدند امام علیه السلام بالای سر قاسم است و آن جوان در حال جان كندنست و پای به زمین میساید و عزم پرواز به اعلی علیین دارد و حضرت میفرماید سوگند با خدای كه دشوار است بر عم تو كه او را بخوانی و اجابت نتواند و اگر اجابت كند اعانت نتواند و اگر اعانت كند ترا سودی نبخشد، دور باشند از رحمت خدا جماعتی كه ترا كشتند.
هذا یَوْم وَاللهِ كَثُرَواتِرُهُ وَ قَلَّ ناصِرُهُ.
برای دریافت اینفوگرافی با کیفیت بالا، روی تصویر فوق کلیک نمایید.
آنگاه قاسم را از خاك برداشت و در بر كشید و سینه او را به سینه خود چسبانید و به سوی سراپرده روان گشت در حالی كه پاهای قاسم در زمین كشیده میشد. پس او را برد و در نزد پسرش علی بن الحسین علیه السلام در میان كشتگان اهلبیت خود جای داد. آنگاه گفت بارالها تو آگاهی كه این جماعت ما را دعوت كردند كه یاری ما كنند. اكنون دست از نصرت ما برداشته و با دشمن ما یار شدند، ای داور دادخواه این جماعت را نابود ساز و ایشان را هلاك كن و پراكنده گردان و یك تن از ایشان را باقی مگذار، و مغفرت و آمرزش خود را هرگز شامل حال ایشان مگردان.
آنگاه فرمود ای عموزادگان من صبر نمائید. ای اهل بیت من شكیبائی كنید و بدانید بعد از این روز، خواری و خذلان هرگز نخواهید دید.
آشنا بود آن صدایِ آشنایی که زدی
کربلا بیت الحسن شد با صدایی که زدی
خواهرم را بیشتر از هر کسی خوشحال کرد
بانگ إنّی قاسم بن المجتبایی که زدی
لشکری را ریختی، آخر تنت را ریختند
کار دستت داد آخر ضربه هایی که زدی
استخوان سینه ات می گفت اینجایم عمو
خوب شد پیدا شدی با دست و پایی که زدی
ذرّه ذرّه چون علیِّ اکبرم می بوسمت
این به جای بوسه هایِ بر عبایی که زدی
سیزده تا سیزده تا نیزه بیرون می کشم
در إزای سیزده جام بلایی که زدی
علی اکبر لطیفیان
روضه حضرت قاسم توسط مقام معظم رهبری
درسهای عاشورایی -1
حب به دنیا باعث زیادی گناه و زیادی گناه باعث قساوت قلب و آن باعث خشکی اشک چشم می شود. تمام جنایات و بدی ها و خطاها به دلیل حب به دنیا داشتن است. راه رهایی از حب دنیا، گریستن بر مصیبت عظیم روز عاشورا و امام حسین علیه السلام است.