• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 2099)
سه شنبه 14/8/1392 - 16:52 -0 تشکر 670279
پابه پای قافله خون خدا


















اول محرم

 

1- آغاز ایام حسینی

اولین روز از ماه حزن و اندوه آل محمد(ص) است، که همه انبیاء و ملائکه و شیعیان و دوستان اهل بیت (ع) محزون‌اند. باید گفت: ماه حزن و اندوه تمام عالم است، چرا که همه ساله از اول محرم تا روز عاشورا پیراهن پاره پاره سیدالشهداء(ع) را از عرش خدا رو به زمین می‌آویزند و حزن و اندوه عالم را فرا می‌گیرد.

همچنین آغاز مجالس عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است، که مردم را به امور اعتقادی خویش آشنا می‌کند و دستورات دین خود را از حسینیه‌ها و تکایا و مساجد به خانه‌های فکر و دل خود به ارمغان می‌برند. شرکت در مراسم عزاداری امام حسین (ع) و اشک بر سیدالشهداء(ع) از وظایف ما در زمان غیبت امام زمان (ع) است.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

سه شنبه 14/8/1392 - 16:53 - 0 تشکر 670280

2- منازل امام حسین (ع) تا کربلا: « قصر مقاتل»


در این روز که چهارشنبه بود امام حسین(ع) به قصر مقاتل نزول اجلال فرمودند. مشهور است که در این منزل امام حسین (ع) با عبیدالله بن حر جعفی ملاقات و دعوت به یاری نمودند، ولی او اجابت نکرد و بعدا پشیمان شد و در ادامه این روز حضرت به نینوا رسیدند.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

سه شنبه 14/8/1392 - 16:53 - 0 تشکر 670281


3- کلام عاشورایی امام رضا(ع)



در روز اول محرم ریان بن شبیب خدمت امام رضا (ع) رسید. حضرت به او فرمود: ای پسر شبیب، مردم عرب در زمان جاهلیت جنگ را در ایام محرم حرام می‌دانستند؛ ولی این امت احترام این ماه را از بین بردند و حرمت پیامبر (ص) را رعایت نکردند. در این ماه خون ما را حلال دانستند و هتک حرمت ما کردند و فرزندان و زنان ما را اسیر نمودند و سراپرده ما را آتش زدند و اموال ما را غارت کردند و رعایت احترام رسول خدا(ص) را درباره ما ننمودند.


همانا روز شهادت حسین (ع) پلک چشمان ما را مجروح کرد و اشک‌های ما را روان ساخت و دل ما را سوزاند و عزیز ما را در زمین کربلا ذلیل کرد و نزد ما محنت و بلا را تا روز جزا به ارث گذارد. پس گریه کنندگان باید بر حسین (ع) بگریند، زیرا که گریه بر او گناهان بزرگ را از بین می‌برد.


ای پسر شبیب، اگر خواستی بر چیزی گریه کنی بر حسین بن علی (ع) گریه کن، چه اینکه آن حضرت را کشتند چنانچه گوسفند را می‌کشند، و با آن حضرت 18 نفر از اهل بیت او کشته شدند که روی زمین شبیه و نظیری نداشتند. آسمان‌های هفتگانه و زمین‌ها در شهادت آن حضرت گریستند. چهار هزار ملک روز عاشورا برای نصرت آن حضرت آمده بودند و دیدند حضرت شهید شده است. لذا پریشان و غبارآلود به مجاورت آن قبر مطهر مامور شدند، تا حضرت قائم (ع) ظهور کند و از یاران او باشند و شعارشان «یا لثارات الحسین» است.


ای پسر شبیب،‌ اگر دوست داری که با ما در درجات عالی بهشت باشی محزون باش برای حزن ما و شاد باش در شادی ما؛ و بر تو باد به ولایت ما که اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد خداوند متعال او را با همان سنگ محشور می‌کند.


همچنین روایت است که در توقفگاه قصر بنی مقاتل، امام حسین علیه‌السلام به جوانان خاندان خود دستور داد آب بردارند و سپس در آخر شب به کاروان دستور حرکت داد.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

سه شنبه 14/8/1392 - 16:53 - 0 تشکر 670282


امام همچنان که بر روی اسب بود، اندک خوابی او را فرا گرفت و پس از این که بیدار شد، چند بار گفت: « انالله و انا الیه راجعون و الحمدلله رب العالمین »


فرزندش علی اکبر(ع) پیش آمد و گفت: ای پدر، چرا حمد خدا به جا آوردی و « انا لله و انا الیه راجعون » گفتی؟


فرمود: پسرم لحظه‌ای به خواب رفتم و در خواب، اسب سواری را دیدم که می‌گفت « این گروه می‌روند و مرگ نیز به سوی آنها می‌رود»، دانستم که او همان جان ماست که خبر مرگ ما را می‌دهد.


علی اکبر(ع) گفت: پدر جان! خداوند برای ما بدی پیش نیاورد. مگر ما بر حق نیستیم؟


فرمود: چرا، سوگند به آن خدایی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حق هستیم.


علی اکبر(ع) گفت: پس باکی نداریم از این که بر حق بمیریم.


امام حسین (ع) به او فرمود: خدایت بهترین پاداشی که فرزند از پدر خود می برد به تو عنایت کند.


پی نوشت:


( تقویم شیعه، عبدالحسین نیشابوری، انتشارات دلیل ما، 1387)


منبع:سایت تبیان

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

چهارشنبه 15/8/1392 - 13:32 - 0 تشکر 670344

امام علیه السلام فرزندان و برادران و اهل بیت خود را جمع کرد و بعد نظری بر آنها انداخته گریست و گفت: خدایا! ما عترت پیامبر تو محمد صلی الله علیه و آله هستیم، ما را از حرم جدمان راندند و بنی امیه در حق ما جفا روا داشتند. خدایا! حق ما را از ستمگران بستان و ما را بر بیدادگران پیروز گردان.

در این روز حر بن یزید ریاحی نامه ای به عبیدالله بن زیاد نوشت و در آن نامه او را از ورود امام حسین علیه السلام به کربلا آگاه ساخت. 




دعای امام حسین علیه السلام 
امام علیه السلام فرزندان و برادران و اهل بیت خود را جمع کرد و بعد نظری بر آنها انداخته گریست و گفت: خدایا! ما عترت پیامبر تو محمد صلی الله علیه و آله هستیم، ما را از حرم جدمان راندند و بنی امیه در حق ما جفا روا داشتند. خدایا! حق ما را از ستمگران بستان و ما را بر بیدادگران پیروز گردان. 
ام کلثوم علیها السلام به امام علیه السلام گفت: ای برادر! احساس عجیبی در این وادی دارم و اندوه هولناکی بر دل من سایه افکنده است. امام حسین علیه السلام خواهر را تسلی داد. 
سخنان امام علیه السلام 
امام علیه السلام پس از ورود به سرزمین کربلا به اصحاب خود فرمود: 
مردم بندگان دنیا هستند و دین را همانند چیزی که طعم و مزه داشته باشد، می انگارند و تا مزه ان را بر زبان خود احساس می کنند آن را نگاه می دارند و هنگامی مه بنای آزمایش باشد، تعداد دینداران اندک می شود. 
نامه امام علیه السلام به اهل کوفه 
امام علیه السلام دوات و کاغذ طلب کرد و خطاب به تعدادی از بزرگان کوفه که می دانست بر رای خود استوار مانده اند، این نامه را نوشت:  
"بسم الله الرحمن الرحیم از حسین بن علی به سوی سلیمان بن صرد و مسیب بن نجبه و رفاعه بن شداد و عبدالله بن وال و گروه مومنان، اما بعد، شما می دانید که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حیات خود فرمود: هرکس سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال نماید و پیمان خود را شکسته و با سنت من مخالفت می کند و در میان بندگان خدا با ظلم و ستم رفتار می نماید و اعتراض نکند، قولاً و عملاً سزاوار است که خدای متعال هر عذابی را که بر آن سلطان بیدادگر مقدر می کند، برای او نیز مقدر می کند، برای او نیز مقرر دارد و شما می دانید و این گروه(بنی امیه) را می شناسید که از شیطان پیروی نموده و از اطاعت خدا سرباز زده و فساد را ظاهر و حدود الهی را تعطیل و غنایم را منحصر به خود ساخته اند، حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کرده اند. 
نامه های شما به من رسید و فرستادگان شما به نزد من آمدند و گفتند که شما با من بیعت کرده اید و مرا هرگز در میدان مبارزه تنها نخواهید گذارد و مار به دشمن تسلیم نخواهید کرد. حال اگر بر بیعت و پیمان خود پایدارید که راه صواب هم همین است، من با شمایم و خاندان من با خاندان شما و من پیشوای شما خواهم بود؛ و اگر چنین نکنید و بر عهد خود استوار نباشید و بیعت مرا از خود برداشتید، به جان خودم قسم که تعجب نخواهم کرد، چرا که رفتارتان را با پدرم و برادرم و پسر عمویم مسلم دیده ام هر کس فریب شما خورد ناآزموده مردی است شما از بخت خود رویگردان شدید و بهره خود را در همراه بودن با من از دست دادید، هرکس پیمان شکند زیانش را خواهد دید و خداوند به زودی مرا از شما بی نیاز گرداند، و الاسلام علیکم و رحمته الله و برکاته" 
امام علیه السلام نامه را بست و مهر کرد و به قیس صیداوی داد تا عازم کوفه شود و چون امام علیه السلام از خبر کشته شدن قیس مطلع گردید گریه  در گلوی او پیچید و اشک بر گونه‌اش لغزید و فرمود:  
" خداوندا! برای ما  وشیعیان ما در نزد خود پایگاه والایی قرار ده و  ما را با آنان در جوار رحمت خود مستقرساز که تو بر انجام هر کاری قادری". 
سپس امام حمد و ثنای الهی را به جا آورد و بر محمد و آل محمد درود فرستاد و خطبه‌ای ایراد فرمود.  
اظهارات یاران امام علیه السلام  :
پس از سخنان امام، زهیر بپا خاست و گفت: ای پسر رسول خدا! گفتار تو را شنیدیم، اگر دنیای ما همیشگی و ما در آن جاویدان بودیم، ما قیام با تو و کشته شدن در کنار تو را بر ماندن در دنیا مقدم می‌داشتیم.  
سپس بریر برخاست و گفت: یابن رسول الله! خدا به وسیله تو بر ما منت نهاد که ما در رکاب تو جهاد کنیم و بدن ما در اره تو قطعه قطعه شود و جدّ بزرگوارت رسول خدا صلّی الله علیه و آله در روز قیامت شفیع ما باشد.  
سپس، نافع بن هلال از جا بلند شد و عرض کرد: ای پسر رسول خدا! تو می‌‌دانی که جدّ پیامبر خدا هم نتوانست محبّت خود را در دل‌های همه جای دهد و چنانچه می‌خواست، همه فرمان پذیر او نشدند، زیرا که در میان مردم، منافقاتی بودند که نوید یاری می‌دادند ولی در دل، نیّت بی‌وفایی داشتند؛ این گروه در پیش روی از عسل شیرین‌تر و در پشت سر، از حنظل تلخ‌ تر بودند! تا خدای متعال او را به جوار رحمت خود برد؛ و پدرت علی علیه السلام نیز چنین بود، گروهی به یاری او برخاستند و او با ناکثین و قاسطین و مارقین قتال کرد تا مدت او نیز به سر آمد و به جوار رحمت حقّ شتافت، و تو امروز نزد ما بر همان حالی! هرکس پیمان شکست و بیعت از گردن خود برداشت، زیانکار است و خدا تو را از او بی‌نیاز می‌گرداند، با ما به هر طرف که خواهی به سوی مغرب و یا مشرق، روانه شو، به خدا سوگند که ما از قضای الهی نمی‌هراسیم و لقای پروردگار را ناخوش نمی‌داریم و ما از روی نیّت و بصیرت هر که را با تو دوستی ورزد، دوست داریم، و هر که را با تو دشمنی کند، دشمن داریم.  
نامه عبیدالله به امام علیه السلام  
به دنبال اطلاع عبیدالله از ورود امام علیه السلام به کربلا، نامه‌ای بدین مضمون به حضرت نوشت: به من خبر رسیده است که در کربلا فرود آمده‌ای، و امیر المومنین یزید! به من نوشته است که سر بر بالین ننهم و نان سیر نخورم تا تو را به خداوند لطیف و خبیر ملحق کنم! و یا به حکم من و حکم یزید بن معاویه باز آیی! والسلام.  
چون این نامه به امام رسید و آن را خواند، آن را پرتاب کرده فرمود: رستگار نشوند آن گروهی که خشنودی مخلوق را به خشم خالق خریدند.  
فرستاده عبیدالله گفت: ای ابا عبدالله! جواب نامه؟ 
امام فرمود: این نامه را جوابی نیست! زیرا بر عبیدالله عذاب الهی لازم و ثابت است.  
چون قاصد نزد عبیدالله بازگشت و پاسخ امام را بگفت، ابن زیاد برآشفت و به سوی عمر بن سعد نگریست و او را به جنگ حسین فرمان داد.  
عمربن سعد که شیفته ولایت "ری" بود، از قتال با حسین علیه السلام عذر خواست، عبیدالله گفت: پس آن فرمان ولایت ری را باز پس ده!  
عبیدالله بن زیاد اندکی قبل از این واقعه دستور داده بود تا عمربن سعد به سوی دستبی همراه با چهار هزار سپاهی حرکت کند؛ زیرا دیلمیان بر آن جا مسلّط شده بودند، و ابن زیاد فرمان امارت ری را به نام عمر بن سعد نوشته بود، عمر بن سعد هم در حمام اعین خود را آماده حرکت کرده بود که خبر حرکت امام به سمت کوفه به ابن زیاد رسید و او عمر بن سعد را طلب کرد و گفت: باید به جانب حسین روی و چون از این مأموریت فراغت یافتی، آنگاه به سوی ری روانه شو!  
به همین جهت عمر بن سعد از سر شب تا سحر در اندیشه این کار بود و با خود می‌گفت:  
ءاترک ملک الری و الری رغبتی  ام ارجع مذموماً بقتل حسین  
و فی قتله النار التی لیس دونها     حجاب و ملک الری قره عینی 
سپس با اهل مشورت این مسأله را در میان گذاشت، همه او از جنگ با حسین بن علی علیه السلام نهی کردند، و حمزه بن مغیره فرزند خواهرش به او گفت: تو را به خدا از این اندیشه درگذر؛ زیرا مقاتله با حسین، نافرمانی خداست و قطع رحم کردن است، به خدا سوگند که اگر همه دنیا از آن تو باشد و آن را از تو بگیرند بهتر است از آن که به سوی خدا بشتابی در حالی که خون حسین بر گردن تو باشد.  
عمر بن سعد گفت: همین کار را انجام خواهم داد ان شاء الله!  
عمار بن عبدالله  
عمّار بن عبدالله از پدرش نقل کرده است: بر عمر بن سعد وارد شدم در حالی که عازم به سوی کربلا بود، به من گفت: امیر مرا فرمان داده است به سوی حسین حرکت کنم. من او را از این کار نهی کردم و گفتم: از این قصد باز گرد! هنگامی که از نزد او بیرون آمدم شخصی نزد من آمد و گفت: عمر بن سعد مردم را به جنگ با حسین فرا می‌خواند؛ به نزد او رفتم در حالی که نشسته بود، چون مرا دید روی از من گرداند، دانستم که عازم حرکت است و از نزد او بیرون آمدم.  
عمر بن سعد نزد ابن زیاد رفت و گفت: مرا بدین مسوولیت گماردی و در ازای آن، ولایت ری را به من اعطا کردی، و مردم هم از این معامله آگاهند، ولی پیشنهادی دارم و آن این است که عده‌ای از اشراف کوفه هستند که در این مقاتله به همراهی آنان نیاز دارم! آنها را نزد خود فراخوان تا سپاه مرا در این مسیر همراه باشند، سپس نام تعدادی از اشراف کوفه را ذکر کرد، عبیدالله بن زیاد گفت: ما در این که چه کسی را خواهیم فرستاد، از تو نظرخواهی نخواهیم کرد! اگر با این گروه که همراه تو هستند، از عهده انجام این مأموریت بر می‌آیی که هیچ، درغیر این صورت باید از امارت ری چشم بپوشی!  
عمربن سعد چون پافشاری عبیدالله را مشاهده کرد گفت: خواهم رفت./ش
                                                                                                        منبع: کتاب چهره درخشان امام حسین(ع)

چهارشنبه 15/8/1392 - 18:31 - 0 تشکر 670382

در دومین روز محرم الحرام چه بر امام حسین (ع) گذشت؟
در این روز حر بن یزید ریاحی نامه ای به عبیدالله بن زیاد نوشت و در آن نامه او را از ورود امام حسین(ع) به کربلا آگاه ساخت. 



دعای امام حسین(ع)


امام(ع) فرزندان و برادران و اهل بیت خود را جمع کرد و بعد نظری بر آنها انداخته گریست و گفت: خدایا! ما عترت پیامبر تو محمد(ص) هستیم، ما را از حرم جدمان راندند و بنی امیه در حق ما جفا روا داشتند. خدایا! حق ما را از ستمگران بستان و ما را بر بیدادگران پیروز گردان. 

ام کلثوم(س) به امام(ع) گفت: ای برادر! احساس عجیبی در این وادی دارم و اندوه هولناکی بر دل من سایه افکنده است. امام حسین(ع) خواهر را تسلی داد. 

سخنان امام(ع)


امام(ع) پس از ورود به سرزمین کربلا به اصحاب خود فرمود: 

مردم بندگان دنیا هستند و دین را همانند چیزی که طعم و مزه داشته باشد، می انگارند و تا مزه ان را بر زبان خود احساس می کنند آن را نگاه می دارند و هنگامی مه بنای آزمایش باشد، تعداد دینداران اندک می شود. 

امام(ع) دوات و کاغذ طلب کرد و خطاب به تعدادی از بزرگان کوفه که می دانست بر رای خود استوار مانده اند، این نامه را نوشت:  


"بسم الله الرحمن الرحیم از حسین بن علی به سوی سلیمان بن صرد و مسیب بن نجبه و رفاعه بن شداد و عبدالله بن وال و گروه مومنان، اما بعد، شما می دانید که رسول خدا(ص) در حیات خود فرمود: هرکس سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال نماید و پیمان خود را شکسته و با سنت من مخالفت می کند و در میان بندگان خدا با ظلم و ستم رفتار می نماید و اعتراض نکند، قولاً و عملاً سزاوار است که خدای متعال هر عذابی را که بر آن سلطان بیدادگر مقدر می کند، برای او نیز مقدر می کند، برای او نیز مقرر دارد و شما می دانید و این گروه(بنی امیه) را می شناسید که از شیطان پیروی نموده و از اطاعت خدا سرباز زده و فساد را ظاهر و حدود الهی را تعطیل و غنایم را منحصر به خود ساخته اند، حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کرده اند.


نامه های شما به من رسید و فرستادگان شما به نزد من آمدند و گفتند که شما با من بیعت کرده اید و مرا هرگز در میدان مبارزه تنها نخواهید گذارد و مار به دشمن تسلیم نخواهید کرد. حال اگر بر بیعت و پیمان خود پایدارید که راه صواب هم همین است، من با شمایم و خاندان من با خاندان شما و من پیشوای شما خواهم بود؛ و اگر چنین نکنید و بر عهد خود استوار نباشید و بیعت مرا از خود برداشتید، به جان خودم قسم که تعجب نخواهم کرد، چرا که رفتارتان را با پدرم و برادرم و پسر عمویم مسلم دیده ام هر کس فریب شما خورد ناآزموده مردی است شما از بخت خود رویگردان شدید و بهره خود را در همراه بودن با من از دست دادید، هرکس پیمان شکند زیانش را خواهد دید و خداوند به زودی مرا از شما بی نیاز گرداند، و الاسلام علیکم و رحمته الله و برکاته" 

امام(ع) نامه را بست و مهر کرد و به قیس صیداوی داد تا عازم کوفه شود و چون امام(ع) از خبر کشته شدن قیس مطلع گردید گریه  در گلوی او پیچید و اشک بر گونه‌اش لغزید و فرمود:  


" خداوندا! برای ما  وشیعیان ما در نزد خود پایگاه والایی قرار ده و  ما را با آنان در جوار رحمت خود مستقرساز که تو بر انجام هر کاری قادری". 

سپس امام حمد و ثنای الهی را به جا آورد و بر محمد و آل محمد درود فرستاد و خطبه‌ای ایراد فرمود. 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

چهارشنبه 15/8/1392 - 18:31 - 0 تشکر 670383


اظهارات یاران امام(ع) :

پس از سخنان امام، زهیر بپا خاست و گفت: ای پسر رسول خدا! گفتار تو را شنیدیم، اگر دنیای ما همیشگی و ما در آن جاویدان بودیم، ما قیام با تو و کشته شدن در کنار تو را بر ماندن در دنیا مقدم می‌داشتیم.  

سپس بریر برخاست و گفت: یابن رسول الله! خدا به وسیله تو بر ما منت نهاد که ما در رکاب تو جهاد کنیم و بدن ما در اره تو قطعه قطعه شود و جدّ بزرگوارت رسول خدا(ص) در روز قیامت شفیع ما باشد.  


سپس، نافع بن هلال از جا بلند شد و عرض کرد: ای پسر رسول خدا! تو می‌‌دانی که جدّ پیامبر خدا هم نتوانست محبّت خود را در دل‌های همه جای دهد و چنانچه می‌خواست، همه فرمان پذیر او نشدند، زیرا که در میان مردم، منافقاتی بودند که نوید یاری می‌دادند ولی در دل، نیّت بی‌وفایی داشتند؛ این گروه در پیش روی از عسل شیرین‌تر و در پشت سر، از حنظل تلخ‌ تر بودند! تا خدای متعال او را به جوار رحمت خود برد؛ و پدرت علی(ع) نیز چنین بود، گروهی به یاری او برخاستند و او با ناکثین و قاسطین و مارقین قتال کرد تا مدت او نیز به سر آمد و به جوار رحمت حقّ شتافت، و تو امروز نزد ما بر همان حالی! هرکس پیمان شکست و بیعت از گردن خود برداشت، زیانکار است و خدا تو را از او بی‌نیاز می‌گرداند، با ما به هر طرف که خواهی به سوی مغرب و یا مشرق، روانه شو، به خدا سوگند که ما از قضای الهی نمی‌هراسیم و لقای پروردگار را ناخوش نمی‌داریم و ما از روی نیّت و بصیرت هر که را با تو دوستی ورزد، دوست داریم، و هر که را با تو دشمنی کند، دشمن داریم. 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

چهارشنبه 15/8/1392 - 18:31 - 0 تشکر 670384

نامه عبیدالله به امام(ع)

به دنبال اطلاع عبیدالله از ورود امام (ع) به کربلا، نامه‌ای بدین مضمون به حضرت نوشت: به من خبر رسیده است که در کربلا فرود آمده‌ای، و امیر المومنین یزید! به من نوشته است که سر بر بالین ننهم و نان سیر نخورم تا تو را به خداوند لطیف و خبیر ملحق کنم! و یا به حکم من و حکم یزید بن معاویه باز آیی! والسلام.  

چون این نامه به امام رسید و آن را خواند، آن را پرتاب کرده فرمود: رستگار نشوند آن گروهی که خشنودی مخلوق را به خشم خالق خریدند.  

فرستاده عبیدالله گفت: ای ابا عبدالله! جواب نامه؟ 

امام فرمود: این نامه را جوابی نیست! زیرا بر عبیدالله عذاب الهی لازم و ثابت است.  

چون قاصد نزد عبیدالله بازگشت و پاسخ امام را بگفت، ابن زیاد برآشفت و به سوی عمر بن سعد نگریست و او را به جنگ حسین فرمان داد.  

عمربن سعد که شیفته ولایت "ری" بود، از قتال با حسین(ع) عذر خواست، عبیدالله گفت: پس آن فرمان ولایت ری را باز پس ده!  


عبیدالله بن زیاد اندکی قبل از این واقعه دستور داده بود تا عمربن سعد به سوی دستبی همراه با چهار هزار سپاهی حرکت کند؛ زیرا دیلمیان بر آن جا مسلّط شده بودند، و ابن زیاد فرمان امارت ری را به نام عمر بن سعد نوشته بود، عمر بن سعد هم در حمام اعین خود را آماده حرکت کرده بود که خبر حرکت امام به سمت کوفه به ابن زیاد رسید و او عمر بن سعد را طلب کرد و گفت: باید به جانب حسین روی و چون از این مأموریت فراغت یافتی، آنگاه به سوی ری روانه شو!  


به همین جهت عمر بن سعد از سر شب تا سحر در اندیشه این کار بود و با خود می‌گفت:  

ءاترک ملک الری و الری رغبتی  ام ارجع مذموماً بقتل حسین  

و فی قتله النار التی لیس دونها     حجاب و ملک الری قره عینی 


سپس با اهل مشورت این مسأله را در میان گذاشت، همه او از جنگ با حسین بن علی(ع) نهی کردند، و حمزه بن مغیره فرزند خواهرش به او گفت: تو را به خدا از این اندیشه درگذر؛ زیرا مقاتله با حسین، نافرمانی خداست و قطع رحم کردن است، به خدا سوگند که اگر همه دنیا از آن تو باشد و آن را از تو بگیرند بهتر است از آن که به سوی خدا بشتابی در حالی که خون حسین بر گردن تو باشد.  

عمر بن سعد گفت: همین کار را انجام خواهم داد ان شاء الله!  

عمار بن عبدالله  



عمّار بن عبدالله از پدرش نقل کرده است: بر عمر بن سعد وارد شدم در حالی که عازم به سوی کربلا بود، به من گفت: امیر مرا فرمان داده است به سوی حسین حرکت کنم. من او را از این کار نهی کردم و گفتم: از این قصد باز گرد! هنگامی که از نزد او بیرون آمدم شخصی نزد من آمد و گفت: عمر بن سعد مردم را به جنگ با حسین فرا می‌خواند؛ به نزد او رفتم در حالی که نشسته بود، چون مرا دید روی از من گرداند، دانستم که عازم حرکت است و از نزد او بیرون آمدم.  


عمر بن سعد نزد ابن زیاد رفت و گفت: مرا بدین مسوولیت گماردی و در ازای آن، ولایت ری را به من اعطا کردی، و مردم هم از این معامله آگاهند، ولی پیشنهادی دارم و آن این است که عده‌ای از اشراف کوفه هستند که در این مقاتله به همراهی آنان نیاز دارم! آنها را نزد خود فراخوان تا سپاه مرا در این مسیر همراه باشند، سپس نام تعدادی از اشراف کوفه را ذکر کرد، عبیدالله بن زیاد گفت: ما در این که چه کسی را خواهیم فرستاد، از تو نظرخواهی نخواهیم کرد! اگر با این گروه که همراه تو هستند، از عهده انجام این مأموریت بر می‌آیی که هیچ، درغیر این صورت باید از امارت ری چشم بپوشی!  

عمربن سعد چون پافشاری عبیدالله را مشاهده کرد گفت: خواهم رفت.
منبع:بی باک

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

پنج شنبه 16/8/1392 - 18:40 - 0 تشکر 670548

سوم محرم: استقرار امام حسین (ع) در کربلا
در روز سوم محرم، امام حسین‌ (ع) در سرزمین کربلا مستقر شدند و عمربن سعد با لشگریان خود وارد صحرای کربلا شد.

طبق تاریخ امام پس از استقرار در سرزمین کربلا دستور برپایی خیمه‌ها را می‌دهند، ولی با یک تفاوت بزرگ، در سفرهای گذشته خیمه‌ها بر روی تپه و بلندی بر پا می‌شد، اما این بار امام دستور می‌دهند که خیمه‌ها بر روی سطح صاف و یا فرورفتگی بر پا شود. شاید منظور از این دستور امام این بود که کودکان و زنان در میدان جنگ و درگیری چیزی را مشاهده نکنند تا دچار ترس و وحشت نشوند.





حربن یزید ریاحی که از سوی دشمن مامور شده بود تا با سپاهیانش راه را بر امام ببندد در مقابل کاروان امام خیمه می‌زند و در اولین اقدام عبیدالله را از ورود امام به کربلا با خبر می‌سازد.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

پنج شنبه 16/8/1392 - 18:42 - 0 تشکر 670552


خریداری اراضی کربلا
از اتفاقاتی که در روز سوم محرم به روایت تاریخ رخ داده است، خرید زمین کربلا توسط امام حسین(ع) بود. امام زمین کربلا را از اهل نینوا خریدند و شرط کردند که هر کس که علاقمند به زیارت قبور شهدا و قبر حضرت بود او را پذیرایی کرده و هدایت کنند.
ورود عمر بن سعد به کربلا
عبیدالله بن زیاد در روز دوم محرم نامه‌ای را برای امام ارسال می‌کند و می‌نویسد که یزید مرا فرمان داده که یا از تو و یارانت بیعت گرفته و تسلیم ما شوید و یا شما را زنده نگذارم. امام حسین (ع) جواب نامه عبیدالله را نمی‌دهند و به فرستاده او می‌فرمایند که برای عبیدالله بن زیاد عذابی سخت در انتظار است.
بدین ترتیب عبیدالله، عمربن سعد را فرمان داده تا به جنگ با امام برود. عمر بن سعد که وعده حکومت بر ری را از عبیدالله گرفته بود از جنگ با امام حسین(ع) می‌ترسد و فرمان عبیدالله را قبول نمی‌کند. اما عبیدالله شرط حکومت بر ری را جنگ با امام حسین(ع) می‌خواند و عمر بن سعد در شرایطی که اطرافیانش او را از این کار منع می‌کردند قبول کرد که به جنگ با امام حسین(ع) برود.

بالاخره عمر بن سعد در روز سوم محرم با 4 هزار سپاه از اهل کوفه به کربلا داخل می‌شود.
هنگامی که عمر بن سعد به کربلا وارد شد، عزرة بن قیس احمسی را نزد امام حسین علیه‌السلام فرستاد تا از امام سؤال کند برای چه به این مکان آمده است و چه قصدی دارد؟ چون عزره از جمله کسانی بود که به امام نامه نوشته و او را به کوفه دعوت کرده بود از رفتن به نزد آن حضرت شرم کرد. پس عمر بن سعد از اشراف کوفه که به امام نامه نوشته و او را دعوت به کوفه کرده بودند خواست که این کار را انجام دهند. تمامی آنها از رفتن به خدمت امام حسین علیه‌السلام خودداری کردند. ولی شخصی به نام کثیر بن عبدالله شعبی که مرد گستاخی بود برخاست و گفت: من به نزد حسین رفته و اگر بخواهی او را می‌کشم. عمر بن سعد گفت: چنین تصمیمی را فعلا ندارم، ولی به نزد او برو و از او سؤال کن به چه منظوری به اینجا آمده است؟

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

پنج شنبه 16/8/1392 - 18:42 - 0 تشکر 670553



کثیر بن عبدالله به طرف امام حسین علیه‌السلام رفت، ابوثمامه صائدی که از یاران امام حسین علیه السلام بود چون کثیر بن عبدالله را مشاهده کرد به امام عرض کرد: این شخص که می‌آید بدترین مردم روی زمین است، پس ابوثمامه راه را بر کثیر بن عبدالله گرفت و گفت: شمشیر خود را بگذار و نزد حسین برو! کثیر گفت: به خدا سوگند که چنین نکنم! من رسول هستم، اگر بگذارید، پیام خود را می‌رسانم در غیر این صورت برمی‌گردم. ابوثمامه گفت: من دستم را روی شمشیرت می‌گذارم تو پیامت را ابلاغ کن. کثیر بن عبدالله گفت: به خدا سوگند هرگز نمی‌گذارم چنین کاری کنی. ابوثمامه گفت: پیامت را به من بازگو تا من آن را به امام برسانم، زیرا تو مرد زشت کاری هستی و من نمی‌گذارم به نزد امام بروی. پس از این مشاجره و نزاع کثیر بن عبدالله بدون ملاقات بازگشت و جریان را به عمر بن سعد اطلاع داد.

عمر بن سعد شخصی به نام قرة‌ بن قیس حنظلی را به نزد خود فرا خواند و گفت: ای قره حسین را ملاقات کن و از علت آمدنش به این سرزمین جویا شو. قرة بن قیس به طرف امام حرکت کرد، امام حسین علیه السلام به اصحاب خود فرمود: آیا این مرد را می‌شناسید؟ حبیب بن مظاهر عرض کرد: آری!‌ این مرد، تمیمی است و من او را به حسن رای می‌شناختم و گمان نمی‌کردم او را در این صحنه و موقعیت مشاهده نمایم. آنگاه قرة بن قیس آمد و بر امام سلام کرد و رسالت خود را ابلاغ کرد، امام حسین علیه‌السلام فرمود مردم شهر شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت کرده‌اند و اگر از آمدن من ناخشنودید باز خواهم گشت، قرة چون خواست برگردد حبیب بن مظاهر به او گفت: ای قرة وای بر تو چرا به سوی ستمکاران باز می‌گردی؟ این مرد را یاری کن که بوسیله پدرانش به راه راست هدایت یافتی. قرة گفت: من پاسخ این رسالت را به عمر بن سعد برسانم، سپس در این امر اندیشه خواهم کرد. پس به نزد عمر بن سعد بازگشت و او را از جریان باخبر ساخت.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.