• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 614)
چهارشنبه 8/8/1392 - 5:51 -0 تشکر 669303
دوازده نكته در تفسیر آیه مباهله


الحق من ربک فلا تکن من الممترین ، فمن حاجّک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لّعنت الله علی الکذبین .
هرگاه بعد از علم و دانشی كه (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) كسانی با تو به محاجه و سجده برخیزند، به آنها)! بگو: «بیت ما فرزندان خود را دعوت كنیم؟! شما هم فرزندان خود را; ما زنان) خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان) خود را; ما از نفوس خود دعوت كنیم؟! شما هم از نفوس خود; آن‏گونه مباهله كنیم; و لعنتی خدا را بر دروغگویانند! قرار دهیم.

نكته اول:
«الحق من ربك» یعنى حق از خداى سبحان نشأت مى‏گیرد خواه در جریان عیسى و آدم علیهما السلام و خواه در جریان اصل نبوت و رسالت و خواه در مسائل دیگر. آنگاه «فمن حاجك فیه» یعنى اگر كسى با تو در این حق كه مصداقش در جریان مباهله، عیساى مسیح و نبوت و رسالت توست، احتجاج كرد، مى‏توانى با او مباهله كنى. از این آیه كریمه مى‏توان استفاده كرد كه مباهله معجزه باقیه پیغمبر خاتم است و اختصاصى به ترسایان نجران ندارد بلكه هر شأنى از شئون دین كه حق محض است اگر در نشئه صدور و ظهور مورد انكار كسى قرار گیرد راه مباهله همچنان باز است. بنابراین اگر ضمیر «فیه» به عیسى‏علیه السلام برنگردد بلكه به حق بازگردد، چه این كه مرجع در این فرض نزدیكتر است، مباهله به عنوان معجزه خالد تثبیت مى‏گردد. (1)

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

چهارشنبه 8/8/1392 - 5:52 - 0 تشکر 669304


نكته دوم:
«فلاتكن من الممترین» یعنى شك در حریم تو راه ندارد نه این كه شك دارى و با این برهان زایل مى‏شود. پس مفاد این نهى در حقیقت دفع شك است نه رفع آن. رسول‏ خداصلى الله علیه وآله با افاضات الهى به علم ‏الیقین و بالاتر از آن به عین‏الیقین و بالاتر از آن به حق الیقین رسید و خداوند درباره نحوه علم او فرمود «علمك مالم تكن تعلم». (2)

نكته سوم:
«ان مثل عیسى عند الله كمثل آدم»
نوعى برهان منطقى است كه حتى براى منكرین وحى نیز حجت است و نتیجه این برهان حصول علم است (3) و آنگاه كه مى‏فرماید «فمن حاجك فیه من بعد ما جائك من العلم»
این علم نسبت به رسول‏خداص علم حصولى نیست بلكه علم شهودى و تردیدناپذیر است كه محصول عمل صالح است و نیز اعمال صالح را بناچار دنبال خود دارد علم شهودى مربوط به عقل عملى است و حكیمان متأله درجات عقل عملى را چنین ترسیم كرده‏اند: تجلیه، تخلیه، تحلیه و فنا . اینها مراتب عقل عملى است یعنى پایان عمل صالح شهود حقایق است و این مشاهده عین عمل است هرچه به جهان وحدت نزدیك مى‏شویم ارتباط علم و عمل قوى‏تر مى‏شود و تا جایى مى‏رسند كه یكى مى‏شوند. به هر حال علمى كه خدا به پیغمبر خود داد علمى نبود كه قابل انتقال باشد این علم كسبى نیست كه كسى دنبال آن برود بلكه موهبت الهى است. حال اگر آنها با این برهان كه از وجدان و یافت شهودى تو نشأت مى‏گیرد توجیه نشدند آنها را به مباهله دعوت كن. (4)

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

چهارشنبه 8/8/1392 - 5:53 - 0 تشکر 669305


نكته چهارم: در تعبیر قرآن به «ندع ابنائنا» باید توجه داشت كه مراد از ضمیر متكلم مع‏الغیر در «ندع» غیر از ضمیر متكلم مع‏الغیر در «ابنائنا» است در مورد اول مجموع دو طرف متخاصم از مسلمان و مسیحى مقصود است و در مورد دوم نظر به جانب مسلمانان است. و در واقع رعایت نوعى ایجاز لطیف در كلام شده است و تقدیر كلام چنین است: «ندع الابناء و النساء و الانفس فندعو نحن ابنائنا و نسائنا و انفسنا و تدعون انتم ابنائكم و نسائكم و انفسكم». (5)


نكته پنجم: در این واقعه گرچه گفتگو و نزاع میان رسول‏خدا و رجال نصارى بوده است ولى تعمیم این دعوت به فرزندان و زنان و همراه ساختن هر یك از دو گروه عزیزان خود را براى آن است كه صاحب ادعا اطمینان خود را به راستى ادعایش ثابت كند چراكه هر انسانى به طور طبیعى نسبت به فرزندان و زنان خود محبت و شفقت دارد و همواره تلاش مى‏كند كه هر خوف و خطرى را از آنان دور سازد و خود را سپر بلاى آنها سازد و لذا مى‏بینید كه در تعبیر قرآن «ابنائنا» مقدم بر «نسائنا» شده است؛ چون انسان در میان نزدیكان خود بیش از همه به فرزندان خود عنایت و توجه دارد. پس اگر صاحب ادعایى اهل و عیالات خود را به صحنه‏اى آورد كه در آن انتظار وقوع عذاب براى دروغگویان است، البته درستى ادعایش ثابت خواهد شد. از اینجا مى‏توان نادرستى سخن برخى مفسرین (6) را فهمید كه گفته ‏اند مراد آن است كه «ندع نحن ابنائكم و نسائكم و انفسكم و تدعو انتم ابنائنا و نسائنا و انفسنا» چون ما گفتیم كه آمدن هر طرف با عزیزان خود براى اثبات ادعایش نتیجه‏ بخش‏ تر است. (7)

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

چهارشنبه 8/8/1392 - 5:54 - 0 تشکر 669306


نكته ششم: صحیح بودن تعبیر قرآن به «ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم...»
متوقف بر آن نیست كه هر طرف جمع زیادى از فرزندان و زنان را همراه خویش سازد بلكه مقصود آن است كه در میان فرزندان و زنان و آنان كه به منزله جان انسان هستند، هر طرف كسانى را همراه خود بیاورد كه عشق و محبت او به آنان گواهى صدق ادعایش باشد. و به اتفاق مفسرین و شهادت تاریخ و روایات بسیار رسول‏خدا براى مباهله حاضر شد ولى با او جز على و فاطمه و حسنین‏ علیهم السلام كسى همراه نبود. و نمى‏توان گفت او با این كار خویش فرمان خدا به «ندع ابنائنا...» را امتثال نكرد و كم نیست مواردى كه لفظ قرآن عام است ولى مصداق آن به حسب شأن نزول خاص است. مانند

«الذین یظاهرون من نسائكم ما هن امهاتم» (مجادله، 2)
«لقد سمع‏الله قول الذین قالوا ان الله فقیر و نحن اغنیاء» (آل عمران، 181)
«یسألونك ماذا ینفقون قل العفو» (بقره، 219)

كه همه به لفظ جمع آمده است ولى مصداق آن مفرد است. (8)
جریان مفهوم غیر از مصداق است. پیغمبر خاتم در خارج پسرانى غیر از حسن و حسین و دخترى غیر از فاطمه نداشت كه داراى علم شهودى باشد و صاحب دعوا و دعوت و دعایش مستجاب باشد . از جمله مواردى كه در قرآن لفظ جمع بكار رفته است و در خارج بیش از یك مصداق ندارد آیه شریفه
«انما ولیكم الله و رسوله و الذین آمنوا...» (مائده، 55)
است. در این قبیل موارد جمع در معناى فرد استعمال نشده است بلكه جمع در مفهوم عام خودش استعمال شده است لیكن در خارج بیش از یك فرد براى آن محقق نشده است. (9)

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

چهارشنبه 8/8/1392 - 5:55 - 0 تشکر 669307


نكته هفتم: «نساء» اگر در برابر رجال قرار گیرد به معناى همسران است و اگر در برابر «ابناء» واقع شود به معناى دختران است مانند «یذبحون ابنائكم و یستحیون نساءكم». (بقره، 49).
مأمون به امام هشتم عرض كرد دلیل شما بر خلافت على‏بن ابى‏طالب چیست؟
آن حضرت فرمود به شهادت «انفسنا» كه مراد از آن على‏علیه السلام است كه به منزله جان رسول‏خدا است. مأمون گفت «لولا نسائنا» یعنى منظور از «انفسنا» باید رجال باشد به قرینه آمدن «نسائنا» و حضرت در جواب او فرمود «لولا ابنائنا» یعنى «انفسنا» در مقابل «نسائنا» اگر تنها بود چنین مى‏گفتیم اما «نسائنا» در مقابل «ابنائنا» است. (10)

نكته هشتم: بهله و ابتهال در «ثم نبتهل» مطلق ذكر شده است، با آن كه مقصود تضرع به پیشگاه خداوند است. و این اطلاق به جهت آن است كه به طور طبیعى انسان به حضور كسى ابتهال مى‏كند كه زمام امور را بدست دارد و تواناى مطلق براى رفع نیازهاست. (11)

نكته نهم: «فنجعل لعنةالله على الكاذبین»
یعنى ابتهال ما را آنقدر به خدا نزدیك مى‏كند كه ما مظاهر كار خدا خواهیم شد و واسطه از میان برداشته مى‏شود. دیگر نمى‏گوییم خدا لعن را به صورت عذاب بر اینها نازل كن بلكه خودمان به مقام جعل عذاب مى‏رسیم. چون جعل عذاب صفت فعل است و اگر كسى به مقام ولایت رسید مظهر فعل خدا مى‏شود یعنى در مقام فعل، خدا كار را با دست او انجام مى‏دهد.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

چهارشنبه 8/8/1392 - 5:57 - 0 تشکر 669308

نكته دهم: مقصود از «الكاذبین» همان دروغگویانى هستند كه در عالم خارج در یكى از دو طرف قرار گرفته‏اند. یك طرفى كه گوید لا اله الا الله و عیسى عبده و رسوله و طرف دیگرى كه گوید ان الله ثالث ثلاثة و یا گوید عیسى ابن‏الله و یا گوید عیسى همان خداست. نكته مهم و درخور توجه آن است كه «الكاذبین» به صیغه جمع آمده است نه «الكاذب» به‏صورت مفرد . و این نشان مى‏دهد كه چنان كه در طرف مسیحیان جمعى بودند كه ادعایى داشتند در طرف مسلمانان نیز جمعى بودند كه ادعایى برخلاف آنها داشتند و این تنها رسول‏خدا نبود كه در صف حق در مقابل آنان قرار گرفته بود بلكه همراهان او نیز شریك در ادعاى توحید و عبودیت عیسى بودند و اساسا صدق و كذب در جایى تحقق مى‏یابد كه امكان مطابقت یا عدم مطابقت ادعایى با واقع در میان باشد و اگر همراهان رسول‏خدا مى‏خواستند تنها نظاره‏گر این درگیرى باشند و خود هیچگونه دخالتى نداشته باشند تعبیر قرآن در حق آنان درست نخواهد آمد. (12) پس تعبیر به «نجعل لعنة الله على الكاذبین»


قرینه است كه همراهان رسول‏خدا تماشاگر صحنه مباهله نبودند بلكه گزارشگر حقایق بودند . زیرا گزارشگر است كه مى‏تواند صادق یا كاذب باشد و در غیر این‏صورت نه صادق خواهد بود و نه كاذب. البته رسالت و نبوت مخصوص رسول گرامى اسلام است ولى ولایت الهى مشترك بین همه آنهاست. و چون همراهان رسول‏خدا مانند خود آن حضرت ولایت دارند گزارشگر غیب هستند، به خدا ایمان مى‏آورند و از آنجا خبر دارند و خبر مى‏دهند و مدعى هستند و دعایشان هم مستجاب است. (13) و این نكته گویاى برجسته‏ترین و بالاترین منقبت براى اهل پیغمبر است. هم چنان كه انتخاب حسن و حسین از میان جمع فرزندان به عنوان فرزندان رسول‏خدا و انتخاب فاطمه زهرا س از میان جمع زنان به عنوان تنها زنى كه از هر جهت نسبت او به رسول‏خدا تمام است و انتخاب على‏علیه السلام از میان جمع مردان به عنوان مردى كه مى‏تواند جان رسول‏خدا به شمار آید، خود شاهدى بر مقام و منزلت اهل‏بیت است. (14)

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

چهارشنبه 8/8/1392 - 5:57 - 0 تشکر 669309


نكته یازدهم: هرگز نمى‏توان گفت حضور این چهارتن از میان جمع مردان و زنان و فرزندان مسلمانان به عنوان نمونه بوده است چراكه در این صورت باید رسول‏خدا دست كم دو مرد (15) و سه زن و سه فرزند همراه خود مى‏آورد تا به كارگیرى صیغه جمع عربى كه كمترین مرتبه آن سه فرد است توجیه داشته باشد. ناگزیر باید گفت رسول‏خدا تنها این چهار تن را حاضر كرد چون در عالم خارج به جز آنها كسى دیگر یافت نشد كه شایسته همراهى او در این دعوت و این ادعا باشد و او در مقام امتثال جز اینان مصادیقى نیافت. پس احضار این چهار تن از باب اختصاص و انحصار است نه از باب نمونه. (16) 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

چهارشنبه 8/8/1392 - 5:58 - 0 تشکر 669310


نكته دوازدهم: اگر بخوبى در این ماجرا تأمل كنیم مى‏بینیم كه بحث و گفتگوى مسیحیان با رسول‏خدا از آن رو بوده كه او خود را پیامبر الهى و سخنش را مستند به وحى مى‏دانست اما دیگر پیروان او و جماعت مسلمانان از این نظر كه بدو ایمان آورده بودند اصلا طرف بحث و گفتگوى مسیحیان نبودند بنابراین اگر رسول‏خدا كسانى را همراه خود كرد معلوم مى‏شود كه آنان نیز طرف این درگیرى بودند و ادعاى رسول‏خدا ادعاى آنان نیز بود و در صورت دروغگو بودن مانند رسول‏خدا خود را در معرض نزول عذاب مى‏دانستند پس نباید كسى همراه رسول‏خدا در این صحنه باشد جز آن كه شریك دعوت اوست نه آنان كه به ادعاى رسول‏خدا ایمان آورده‏اند و طبعا كسانى كه دعوت رسول‏خدا آنان را به مدینه كشانده است با هر كسى كه صاحب این دعوت است كار دارند، چه رسول‏خدا و چه همراهان او و با عنایت به كلمه «الكاذبین» این نكته بیشتر روشن مى‏شود. ولى باید توجه داشت كه این مطلب به معناى آن نیست كه همراهان رسول‏خدا در امر نبوت با او شریك هستند بلكه یعنى در دعوت و تبلیغ كه از شؤون و لوازم نبوت است با او شریكند و این خود منصب و مقامى بزرگ است كه هر كس نمى‏تواند عهده‏دار آن باشد . (17)
مواردى كه پیامبر اسلام على‏علیه السلام را جان خویش شمارد

در جهت تأیید و تحكیم بیان قرآن و آشكار شدن مقام و منزلت على‏علیه السلام كه تنها مصداق «انفسنا» در آیه مباهله است باید به سیره نبوى بازگشت و از پیوستگى و وابستگى پیامبر به على و على به پیامبر اندكى بازگفت. این نحوه ارتباط خاص از مطالعه مقاطعى چند از حیات پیغمبر بخوبى آشكار مى‏شود.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

چهارشنبه 8/8/1392 - 5:58 - 0 تشکر 669311


1 ـ رسول‏خدا به هیئت ثقیف گفت اسلام آورید وگرنه به سوى شما مردى را مى‏فرستم كه از من است یا فرمود چون جان من است. پس گردنهاى شما را مى‏زند و زن و فرزندان شما را اسیر خواهد كرد و اموال شما را خواهد گرفت. عمر گوید هیچگاه چون آن روز علاقمند به ریاست نشدم و سینه خود را جلو دادم شاید كه حضرت بفرماید این ولى آن حضرت متوجه على‏علیه السلام شد و دست او را گرفت و دوبار گفت او این شخص است. (18)
این حدیث و چند حدیث مشابه آن در بسیارى از كتب اهل سنت نقل شده است كه در این احادیث یكى از تعابیر زیر آمده است «رجلا منى»، «رجلا مثل نفسى»، «رجلا كنفسى»، «رجلا عدیل نفسى».

2 ـ از ابوذر نقل شده است كه رسول‏خدا فرمود: یا بنو ولیعه از كار خویش دست برمى‏دارند و یا به سوى آنها مى‏فرستم مردى كه چون جان من است و دستور مرا در حق آنان اجرا خواهد كرد... عمر پرسید منظور حضرت كیست من گفتم تو و رفیقت مقصود او نیستید. گفت پس كى مقصود است؟ گفتم آنكه نعل را وصله مى‏زند و على‏علیه السلام آن هنگام نعل رسول‏خدا را وصله مى‏زد. (19) در این حدیث هم تعبیر شده است «رجلا كنفسى».

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

چهارشنبه 8/8/1392 - 5:59 - 0 تشکر 669312


3 ـ رسول‏خداصلى الله علیه وآله وسلم از برخى اصحاب خود ذكرى به میان آوردند و چون از ایشان درباره على‏علیه السلام پرسیدند، آن حضرت فرمود آیا از شخص درباره خودش سؤال مى‏شود . عین كلام رسول‏خدا در مورد على‏علیه السلام چنین نقل شده است: «هل یسأل الرجل عن نفسه» (20) و در جاى دیگر از آن حضرت نقل شده كه فرمود شما از من درباره مردم پرسیدید ولى از نفس من چیزى نپرسیدید. در این روایت آمده است: «سأل [النبى‏] عن بعض اصحابه فقال له قائل فعلى فقال ما سألتنى عن الناس و لم تسألنى عن نفسى» (21) و نیز از طریق اهل سنت نقل شده كه از رسول‏خدا پرسیدند محبوبترین مردم نزد شما كیست؟ فرمود عائشه. پرسیدند از مردان چه كسى؟ فرمود پدر او [یا پدر آن دو] آنگاه فاطمه گفت اى رسول‏خدا چطور شما در حق على چیزى نگفتید. آن حضرت فرمود على جان من است. آیا دیده‏اى كه شخصى در مورد نفس خویش چیزى بگوید. در این روایت نیز آمده است «ان علیا نفسى هل رأیت احدا یقول فى نفسه شیئا». (22)
از نظر شیعه مجعول بودن صدر این حدیث واضح است ولى ذیل آن جاى تردید ندارد چون مؤیدات آن بسیار است؛ در حالى كه نزد اهل سنت قضیه به عكس است و براى آنها ذیل حدیث ممكن است مورد تردید قرار گیرد و لذا ناقل حدیث اضافه مى‏كند كه تتمه این حدیث كه سخن فاطمه س است از عبدالله‏بن عمرو كه از ثقات مى‏باشد نقل شده است و دلالت بر صحت این زیادى مى‏كند، روایت صحیحى كه گوید چون آیه مباهله نازل شد، رسول‏خدا حسن و حسین و فاطمه و على را جمع كرد و این دلالت دارد كه نفس على نفس رسول‏خدا است. (23)

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

چهارشنبه 8/8/1392 - 6:0 - 0 تشکر 669313


4 ـ زمخشرى در تفسیر خود آورده است كه پیغمبر خدا ولیدبن عقبه و به نقلى خالدبن ولید را به سوى بنى‏المصطلق فرستاد. چون آنان براى استقبال از فرستاده رسول‏خدا بیرون آمدند . او خیال كرد كه براى جنگ بیرون آمده‏اند. پس به سوى رسول‏خدا بازگشت و گفت كه آنان مرتد شده‏ اند و زكات نمى‏دهند. اینجا بود كه رسول‏خداصلى الله علیه وآله وسلم فرمود یا از كار خویش دست مى‏كشید و یا به سوى شما مى‏فرستم مردى را كه نزد من چون جان من است آنگاه با دست خود به كتف على‏علیه السلام زد. (24)
در این نقل نیز تعبیر شده است به: «لتنتهن او لابعث الیكم رجلا هو عندى كنفسى یقاتل مقاتلتكم و یسبى ذراریكم»
5 ـ در جمعه آخر ماه شعبان رسول‏خدا خطبه‏اى خواند و از روى آوردن ماه رمضان و بركات آن مردم را آگاه ساخت در پایان این خطبه است كه على‏علیه السلام پرسید اى رسول‏خدا با فضیلت‏ترین كارها در این ماه چیست؟ آن حضرت فرمود: اى ابوالحسن بهترین اعمال در این ماه اجتناب از محرمات الهى است سپس پیامبر خدا گریست على‏علیه السلام پرسید اى رسول‏خدا چه چیز شما را گریاند؟ فرمود اى على مى‏گریم بر حلال شدن و مباح شمردن خون تو در این ماه. تا آنجا كه رسول‏خدا فرمود اى على كسى كه تو را بكشد بدون تردید مرا كشته و كسى كه با تو دشمنى ورزد در حقیقت با من دشمنى ورزیده است و آن كه به تو ناسزا گوید مرا ناسزا گفته زیرا تو براستى به منزله جان من هستى روح تو از روح من است و سرشت و طینت تو از طینت من است. همانا خداوند من و تو را با یكدیگر آفرید و با هم برگزید، مرا براى نبوت اختیار كرد و تو را براى امامت. پس هر كس امامت تو را انكار كند نبوت مرا انكار كرده است. (25)
در این روایت نیز آمده است «لأنك منى كنفسى»

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.