• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 617)
شنبه 13/7/1392 - 21:24 -0 تشکر 661337
مناظرات امام جواد (ع)

 


نویسنده: مهدى پیشوائى


چنانكه گفته شد، از آنجا كه امام جواد نخستین امامى بود كه در خرد سالى به منصب امامت رسید (1) ، حضرت مناظرات و بحث و گفتگوهایى داشته است كه برخى‏از آنها بسیار پر سر و صدا و هیجان انگیز و جالب بوده است.
علت اصلى پیدایش این مناظرات این بود كه از یك طرف، امامت او به خاطر كمى سن براى بسیارى از شیعیان كاملا ثابت نشده بود (گرچه بزرگان و دانایان شیعه بر اساس عقیده شیعه هیچ شك و تردیدى در این زمینه نداشتند) از این رو براى اطمینان خاطر و به عنوان آزمایش، سؤالات فراوانى از آن حضرت مى‏كردند.

از طرف دیگر، در آن مقطع زمانى، قدرت «معتزله‏» افزایش یافته بود و مكتب اعتزال به مرحله رواج و رونق گام نهاده بود و حكومت وقت در آن زمان از آنان حمایت و پشتیبانى مى‏كرد و از سلطه و نفوذ خود و دیگر امكانات مادى و معنوى حكومتى، براى استوارى و تثبیت‏خط فكرى آنان و ضربه زدن به گروههاى دیگر و تضعیف موقعیت و نفوذ آنان به هر شكلى بهره بردارى مى‏كرد.

شنبه 13/7/1392 - 21:25 - 0 تشکر 661338


مى‏دانیم كه خط فكرى اعتزال در اعتماد بر عقل محدود و خطاپذیر بشرى افراط مى‏نمود: معتزلیان دستورها و مطالب دینى را به عقل خود عرضه مى‏كردند و آنچه را كه عقلشان صریحا تایید مى‏كرد مى‏پذیرفتند و بقیه را رد و انكار مى‏كردند و چون نیل به مقام امامت امت در سنین خردسالى با عقل ظاهر بین آنان قابل توجیه نبود، سؤالات دشوار و پیچیده‏اى را مطرح مى‏كردند تا به پندار خود، آن حضرت را در میدان رقابت علمى شكست‏ بدهند!

ولى در همه این بحثها و مناظرات علمى، حضرت جواد (در پرتو علم امامت) با پاسخهاى قاطع و روشنگر، هر گونه شك و تردید را در مورد پیشوایى خود از بین مى‏برد و امامت‏خود و نیز اصل امامت را تثبیت مى‏نمود. به همین دلیل بعد از او در دوران امامت‏حضرت هادى (كه او نیز در سنین كودكى به امامت رسید) این موضوع مشكلى ایجاد نكرد، زیرا دیگر براى همه روشن شده بود كه خردسالى تاثیرى در برخوردارى از این منصب خدایى ندارد.

شنبه 13/7/1392 - 21:25 - 0 تشکر 661339

مناظره با یحیى بن اكثم (2)

وقتى «مامون‏» از «طوس‏» به «بغداد» آمد، نامه ‏اى براى حضرت جواد -علیه السلام- فرستاد و امام را به بغداد دعوت كرد. البته این دعوت نیز مثل دعوت امام رضا به طوس، دعوت ظاهرى و در واقع سفر اجبارى بود.

حضرت پذیرفت و بعد از چند روز كه وارد بغداد شد، مامون او را به كاخ خود دعوت كرد و پیشنهاد تزویج دختر خود «ام الفضل‏» را به ایشان كرد.

امام در برابر پیشنهاد او سكوت كرد. (3) مامون این سكوت را نشانه رضایت‏حضرت شمرد و تصمیم گرفت مقدمات این امر را فراهم سازد.

او در نظر داشت مجلس جشنى تشكیل دهد، ولى انتشار این خبر در بین بنى عباس انفجارى به وجود آورد: بنى عباس اجتماع كردند و با لحن اعتراض آمیزى به مامون گفتند: این چه برنامه ‏اى است؟
اكنون كه على بن موسى از دنیا رفته و خلافت ‏به عباسیان رسیده باز مى‏خواهى خلافت را به آل على برگردانى؟ ! بدان كه ما نخواهیم گذاشت این كار صورت بگیرد، آیا عداوتهاى چند ساله بین ما را فراموش كرده‏اى؟ !

مامون پرسید: حرف شما چیست؟

گفتند: این جوان خردسال است و از علم و دانش بهره‏اى ندارد.

مامون گفت: شما این خاندان را نمى‏شناسید، كوچك و بزرگ اینها بهره عظیمى از علم و دانش دارند و چنانچه حرف من مورد قبول شما نیست او را آزمایش كنید و مرد دانشمندى را كه خود قبول دارید بیاورید تا با این جوان بحث كند و صدق گفتار من روشن گردد.

عباسیان از میان دانشمندان، «یحیى بن اكثم‏» را (به دلیل شهرت علمى وى) انتخاب كردند و مامون جلسه‏ اى براى سنجش میزان علم و آگاهى امام جواد ترتیب داد. در آن مجلس یحیى رو به مامون كرد و گفت: اجازه مى‏دهى سؤالى از این جوان بنمایم؟

مامون گفت: از خود او اجازه بگیر.

شنبه 13/7/1392 - 21:25 - 0 تشکر 661340

یحیى از امام جواد اجازه گرفت. امام فرمود: هر چه مى‏خواهى بپرس.

یحیى گفت: درباره شخصى كه محرم بوده و در آن حال حیوانى را شكار كرده است، چه مى‏گویید؟ (4)

امام جواد -علیه السلام- فرمود: آیا این شخص، شكار را در حل (خارج از محدوده حرم) كشته است‏ یا در حرم؟
عالم به حكم حرمت ‏شكار در حال احرام بوده یا جاهل؟
عمدا كشته یا بخطا؟
آزاد بوده یا برده؟
صغیر بوده یا كبیر؟
براى اولین بار چنین كارى كرده یا براى چندمین بار؟
شكار او از پرندگان بوده یا غیر پرنده؟
از حیوانات كوچك بوده یا بزرگ؟
باز هم از انجام چنین كارى ابا ندارد یا از كرده خودپشیمان است؟
در شب شكار كرده یا در روز؟
در احرام عمره بوده یا احرام حج؟!

یحیى بن اكثم از این همه فروع كه امام براى این مسئله مطرح نمود، متحیر شد و آثار ناتوانى و زبونى در چهره ‏اش آشكار گردید و زبانش به لكنت افتاد به طورى كه حضار مجلس ناتوانى او را در مقابل آن حضرت نیك دریافتند.

مامون گفت: خداى را بر این نعمت‏ سپاسگزارم كه آنچه من اندیشیده بودم همان شد.

سپس به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت: آیا اكنون آنچه را كه نمى‏پذیرفتید دانستید؟

شنبه 13/7/1392 - 21:26 - 0 تشکر 661341

حكم شكار در حالات گوناگون توسط مُحرم

آنگاه پس از مذاكراتى كه در مجلس صورت گرفت، مردم پراكنده گشتند و جز نزدیكان خلیفه، كسى در مجلس نماند.
مامون رو به امام جواد-علیه السلام-كرد و گفت: قربانت گردم خوب است احكام هر یك از فروعى را كه در مورد كشتن صید در حال احرام مطرح كردید، بیان كنید تا استفاده كنیم.

امام جواد-علیه السلام-فرمود: بلى، اگر شخص محرم در حل (خارج از حرم) شكار كند و شكار از پرندگان بزرگ باشد، كفاره‏اش یك گوسفند است و اگر در حرم بكشد كفاره‏اش دو برابر است؛و اگر جوجه پرنده‏اى را در بیرون حرم بكشد كفاره ‏اش یك بره است كه تازه از شیر گرفته شده باشد، و اگر آن را در حرم بكشد هم بره و هم قیمت آن جوجه را باید بدهد؛و اگر شكار از حیوانات وحشى باشد، چنانچه گورخر باشد كفاره‏اش یك گاو است و اگر شتر مرغ باشد كفاره‏اش یك شتر است و اگر آهو باشد كفاره آن یك گوسفند است و اگر هر یك از اینها را در حرم بكشد كفاره‏اش دو برابر مى‏شود.

و اگر شخص محرم كارى بكند كه قربانى بر او واجب شود، اگر در احرام حج‏باشد باید قربانى را در «منى‏» ذبح كند و اگر در احرام عمره باشد باید آن را در «مكه‏» قربانى كند. كفاره شكار براى عالم و جاهل به حكم، یكسان است؛منتها در صورت عمد، (علاوه بر وجوب كفاره) گناه نیز كرده است، ولى در صورت خطا، گناه از او برداشته شده است.

كفاره شخص آزاد بر عهده خود او است و كفاره برده به عهده صاحب او است و بر صغیر كفاره نیست ولى بر كبیر واجب است و عذاب آخرت از كسى كه از كرده‏اش پشیمان است‏ برداشته مى‏شود، ولى آنكه پشیمان نیست كیفر خواهد شد

شنبه 13/7/1392 - 21:26 - 0 تشکر 661342

 قاضى القضات مات مى‏شود!

مامون گفت: احسنت اى ابا جعفر! خدا به تو نیكى كند! حال خوب است‏شما نیز از یحیى بن اكثم سؤالى بكنید همان طور كه او از شما پرسید.

در این هنگام ابو جعفر-علیه السلام-به یحیى فرمود: بپرسم؟ یحیى گفت: اختیار با شماست فدایت‏شوم، اگر توانستم پاسخ مى‏گویم و گرنه از شما بهره‏مند مى‏شوم.

ابو جعفر-علیه السلام-فرمود: به من بگو در مورد مردى كه در بامداد به زنى نگاه‏مى‏كند و آن نگاه حرام است، و چون روز بالا مى‏آید آن زن بر او حلال مى‏شود، و چون ظهر مى‏شود باز بر او حرام مى‏شود، و چون وقت عصر مى‏رسد بر او حلال مى‏گردد، و چون آفتاب غروب مى‏كند بر او حرام مى‏شود، و چون وقت عشاء مى‏شود بر او حلال مى‏گردد، و چون شب به نیمه مى‏رسد بر او حرام مى‏شود، و به هنگام طلوع فجر بر وى حلال مى‏گردد؟

این چگونه زنى است و با چه چیز حلال و حرام مى‏شود؟

یحیى گفت: نه، به خدا قسم من به پاسخ این پرسش راه نمى‏برم، و سبب حرام و حلال شدن آن زن را نمى‏دانم، اگر صلاح مى‏دانید از جواب آن، ما را مطلع سازید.

ابو جعفر-علیه السلام-فرمود: این زن، كنیز مردى بوده است. در بامدادان، مرد بیگانه ‏اى به او نگاه مى‏كند و آن نگاه حرام بود، چون روز بالا مى‏آید، كنیز را از صاحبش مى‏خرد و بر او حلال مى‏شود، چون ظهر مى‏شود او را آزاد مى‏كند و بر او حرام مى‏گردد، چون عصر فرا مى‏رسد او را به حباله نكاح خود در مى‏آورد و بر او حلال مى‏شود، به هنگام مغرب او را «ظهار» مى‏كند. (7) و بر او حرام مى‏شود، موقع عشا كفاره ظهار مى‏دهد و مجددا بر او حلال مى‏شود چون نیمى از شب مى‏گذرد او را طلاق مى‏دهد و بر او حرام مى‏شود و هنگام طلوع فجر رجوع مى‏كند و زن بر او حلال مى‏گردد

شنبه 13/7/1392 - 21:27 - 0 تشکر 661344

 جلوه‏ هایى از علم گسترده امام

1-فتواى قضائى امام و شكست فقهاى دربارى


امام جواد-علیه السلام-غیر از مناظراتش كه دو نمونه از آن یاد شد، گاه از راههاى دیگر نیز بیمایگى فقها و قضات دربارى را روشن نموده برترى خود بر آنان را در پرتو علم امامت ثابت مى‏كرد و از این رهگذر اعتقاد به اصل «امامت‏» را در افكار عمومى تثبیت مى‏نمود.

از آن جمله فتوایى بود كه امام در مورد چگونگى قطع دست دزد صادر كرد كه تفصیل آن بدین قرار است:

«زرقان‏» (9) ، كه با «ابن ابى دؤاد» (10) دوستى و صمیمیت داشت، مى‏گوید: یك روز «ابن ابى دؤاد» از مجلس معتصم بازگشت، در حالى كه بشدت افسرده و غمگین بود. علت را جویا شدم. گفت: امروز آرزو كردم كه كاش بیست‏سال پیش مرده بودم! پرسیدم: چرا؟

گفت: به خاطر آنچه از ابو جعفر (امام جواد) در مجلس معتصم بر سرم آمد!

گفتم: جریان چه بود؟

گفت: شخصى به سرقت اعتراف كرد و از خلیفه (معتصم) خواست كه با اجراى كیفر الهى او را پاك سازد. خلیفه همه فقها را گرد آورد و «محمد بن على‏» (حضرت جواد) را نیز فرا خواند و از ما پرسید: دست دزد از كجا باید قطع شود؟

من گفتم: از مچ دست.

گفت: دلیل آن چیست؟

گفتم: چون منظور از دست در آیه تیمم: «فامسحوا بوجوهكم و ایدیكم‏» (11) : «صورت و دستهایتان را مسح كنید» تا مچ دست است.

گروهى از فقها در این مطلب با من موافق بودند و مى‏گفتند: دست دزد باید از مچ قطع شود، ولى گروهى دیگر گفتند: لازم است از آرنج قطع شود، و چون معتصم دلیل آن را پرسید، گفتند: منظور از دست در آیه وضو: «فاغسلوا وجوهكم و ایدیكم الى المرافق‏» (12) : «صورتها و دستهایتان را تا آرنج‏بشویید» تا آرنج است.

آنگاه معتصم رو به محمد بن على (امام جواد) كرد و پرسید: نظر شما در این مسئله چیست؟

شنبه 13/7/1392 - 21:27 - 0 تشکر 661346


گفت: اینها نظر دادند، مرا معاف بدار.

معتصم اصرار كرد و قسم داد كه باید نظرتان را بگویید.

محمد بن على گفت: چون قسم دادى نظرم را مى‏گویم. اینها در اشتباهند، زیرا فقط انگشتان دزد باید قطع شود و بقیه دست‏باید باقى بماند.

معتصم گفت: به چه دلیل؟

گفت: زیرا رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحقق مى‏پذیرد: صورت (پیشانى) ، دو كف دست، دو سر زانو، و دو پا (دو انگشت‏بزرگ پا) . بنا بر این اگر دست دزد از مچ یا آرنج قطع شود، دستى براى او نمى‏ماند تا سجده نماز را به جا آورد، و نیز خداى متعال مى‏فرماید:
«و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا» (13) : «سجده گاهها (هفت عضوى كه‏سجده بر آنها انجام مى‏گیرد) از آن خداست، پس، هیچ كس را همراه و همسنگ با خدا مخوانید (و عبادت نكنید) » (14) و آنچه براى خداست، قطع نمى‏شود.

«ابن ابى دؤاد» مى‏گوید: معتصم جواب محمد بن على را پسندید و دستور داد انگشتان دزد را قطع كردند (و ما نزد حضار، بى آبرو شدیم!) و من همانجا (از فرط شرمسارى و اندوه) آرزوى مرگ كردم! (15)

شنبه 13/7/1392 - 21:27 - 0 تشکر 661347

2-حدیث‏سازان رسوا مى‏شوند!


نقل شده است كه پس از آنكه مامون دخترش را به امام جواد تزویج كرد (16) در مجلسى كه مامون و امام و یحیى بن اكثم و گروه بسیارى در آن حضور داشتند، یحیى‏به امام گفت:
روایت‏شده است كه جبرئیل به حضور پیامبر رسید و گفت: یا محمد! خدا به شما سلام مى‏رساند و مى‏گوید: «من از ابوبكر راضى هستم، از او بپرس كه آیا او هم از من راضى است؟ » . نظر شما درباره این حدیث چیست؟ (17)

امام فرمود: من منكر فضیلت ابوبكر نیستم، ولى كسى كه این خبر را نقل مى‏كند باید خبر دیگرى را نیز كه پیامبر اسلام در حجة الوداع بیان كرد، از نظر دور ندارد. پیامبر فرمود: «كسانى كه بر من دروغ مى‏بندند، بسیار شده‏اند و بعد از من نیز بسیار خواهند بود. هر كس بعمد بر من دروغ ببندد، جایگاهش در آتش خواهد بود. پس چون حدیثى از من براى شما نقل شد، آن را به كتاب خدا و سنت من عرضه كنید، آنچه را كه با كتاب خدا و سنت من موافق بود، بگیرید و آنچه را كه مخالف كتاب خدا و سنت من بود، رها كنید» .


امام جواد افزود: این روایت (درباره ابوبكر) با كتاب خدا سازگار نیست، زیرا خداوند فرموده است: «ما انسان را آفریدیم و مى‏دانیم در دلش چه چیز مى‏گذرد و ما از رگ گردن به او نزدیكتریم‏» (18) .
آیا خشنودى و ناخشنودى ابوبكر بر خدا پوشیده بوده است تا آن را از پیامبر بپرسد؟ ! این عقلا محال است.

یحیى گفت: روایت‏شده است كه: «ابوبكر و عمر در زمین، مانند جبرئیل در آسمان هستند» .

حضرت فرمود: درباره این حدیث نیز باید دقت‏شود، چرا كه جبرئیل و میكائیل دو فرشته مقرب درگاه خداوند هستند و هرگز گناهى از آن دو سر نزده است‏و لحظه‏اى از دایره اطاعت‏خدا خارج نشده‏اند، ولى ابوبكر و عمر مشرك بوده‏اند، و هر چند پس از ظهور اسلام مسلمان شده‏اند، اما اكثر دوران عمرشان را در شرك و بت پرستى سپرى كرده‏اند، بنابر این محال است كه خدا آن دو را به جبرئیل و میكائیل تشبیه كند.

یحیى گفت: همچنین روایت‏شده است كه: «ابو بكر و عمر دو سرور پیران اهل بهشتند» (19) . درباره این حدیث چه مى‏گویید؟ .

حضرت فرمود: این روایت نیز محال است كه درست‏باشد، زیرا بهشتیان همگى جوانند و پیرى در میان آنان یافت نمى‏شود (تا ابو بكر و عمر سرور آنان باشند! ) این روایت را بنى امیه، در مقابل حدیثى كه از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم درباره حسن و حسین-علیهما السلام-نقل شده است كه «حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشتند» ، جعل كرده‏اند.

یحیى گفت: روایت‏شده است كه «عمر بن خطاب چراغ اهل بهشت است‏».

شنبه 13/7/1392 - 21:27 - 0 تشکر 661348

حضرت فرمود: این نیز محال است؛ زیرا در بهشت، فرشتگان مقرب خدا، آدم، محمد صلى الله علیه و آله و سلم و همه انبیا و فرستادگان خدا حضور دارند، چطور بهشت‏با نور اینها روشن نمى‏شود ولى با نور عمر روشن مى‏گردد؟!

یحیى اظهار داشت: روایت‏شده است كه «سكینه‏» به زبان عمر سخن مى‏گوید (عمر هر چه گوید، از جانب ملك و فرشته مى‏گوید).

حضرت فرمود: من منكر فضیلت عمر نیستم؛ولى ابوبكر، با آنكه از عمر افضل است، بالاى منبر مى‏گفت: «من شیطانى دارم كه مرا منحرف مى‏كند، هرگاه‏دیدید از راه راست منحرف شدم، مرا به راه درست ‏باز آورید» .

یحیى گفت: روایت‏شده است كه پیامبر فرمود: «اگر من به پیامبرى مبعوث نمى‏شدم، حتما عمر مبعوث مى‏شد» (20).

امام فرمود: كتاب خدا (قرآن) از این حدیث راست‏تر است، خدا در كتابش فرموده است: «به خاطر بیاور هنگامى را كه از پیامبران پیمان گرفتیم، و از تو و از نوح... » (21) . از این آیه صریحا بر مى‏آید كه خداوند از پیامبران پیمان گرفته است، در این صورت چگونه ممكن است پیمان خود را تبدیل كند؟ هیچ یك از پیامبران به قدر چشم به هم زدن به خدا شرك نورزیده‏اند، چگونه خدا كسى را به پیامبرى مبعوث مى‏كند كه بیشتر عمر خود را با شرك به خدا سپرى كرده است؟! و نیز پیامبر فرمود: «در حالى كه آدم بین روح و جسد بود (هنوز آفریده نشده بود) من پیامبر شدم‏» .

باز یحیى گفت: روایت‏شده است كه پیامبر فرمود: «هیچگاه وحى از من قطع نشد، مگر آنكه گمان بردم كه به خاندان خطاب (پدر عمر) نازل شده است‏» ، یعنى نبوت از من به آنها منتقل شده است.

حضرت فرمود: این نیز محال است، زیرا امكان ندارد كه پیامبر در نبوت خود شك كند، خداوند مى‏فرماید: «خداوند از فرشتگان و همچنین از انسانها رسولانى بر مى‏گزیند» (22) . (بنابر این، با گزینش الهى، دیگر جاى شكى براى پیامبر در باب پیامبرى خویش وجود ندارد).

یحیى گفت: روایت‏شده است كه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: «اگر عذاب نازل مى‏شد، كسى جز عمر از آن نجات نمى‏یافت‏».

حضرت فرمود: این نیز محال است، زیرا خداوند به پیامبر اسلام فرموده است: «و مادام كه تو در میان آنان هستى، خداوند آنان را عذاب نمى‏كند و نیز مادام كه استغفار مى‏كنند، خدا عذابشان نمى‏كند» (23). بدین ترتیب تا زمانى كه پیامبر در میان مردم است و تا زمانى كه مسلمانان استغفار مى‏كنند، خداوند آنان را عذاب نمى‏كند (24) .

شنبه 13/7/1392 - 21:28 - 0 تشکر 661350

پاسخ گویی سریع

اربلی رحمة الله در کتاب « کشف الغمّة» از محمّد بن طلحه نقل کرده است:


مأمون یک سال بعد از شهادت حضرت رضا علیه السلام به بغداد آمد، روزی به قصد شکار از شهر خارج شد و در مسیر راه از کوچه ای عبورش افتاد که بچه ها در آنجا بازی می کردند و حضرت جواد علیه السلام با آنها ایستاده بود و در آن هنگام یازده سال بیشتر از عمر شریفش نگذشته بود.


بچّه ها با مشاهده ی مأمون همگی پراکنده شده و فرار کردند، ولی حضرت جواد علیه السلام از جای خود حرکت نکرد. مأمون نزدیک آمد و نگاهی به آن حضرت نمود و گفت: ای پسر چرا به همراه بچّه ها فرار نکردی؟


امام علیه السلام فوراً جواب داد: راه تنگ نبود تا با رفتن خود آن را وسیع گردانم، و گناهی مرتکب نشده ام تا از عقوبت آن بترسم، و گمانم به تو نیکو است که کسی را بدون گناه ضرر نمی رسانی.


مأمون از آن سخنان شیوا و محکم او بسیار تعجّب کرد و پرسید: اسم تو چیست؟


فرمود: نام من محمّد است. عرض کرد که فرزند چه کسی هستی؟


فرمود: من فرزند علی بن موسی الرضا هستم.


مأمون بر پدر آن حضرت درود و رحمت فرستاد، و به سوی مقصد خود روانه شد، چون از آبادی دور شد بازِ شکاری را به دنبال درّاجی ( پرنده ای است شبیه کبک ) فرستاد، باز از دیدگان او برای مدتی ناپدید گشت، و وقتی برگشت در منقارش ماهی کوچکی بود که هنوز آثار حیات در وجودش مشاهده می شد، خلیفه از دیدن آن بسیار تعجب کرد، سپس آن را در دستش گرفت و از همان راهی که آمده بود برگشت.


چون به آن محل که حضرت جواد علیه السلام را ملاقات کرده بود رسید بچّه ها را دید که مثل سابق آنجا را ترک گفته و فرار نمودند ولی این بار هم آن حضرت از جای خود حرکت نکرد و همانجا ایستاد، خلیفه نزدیک آمد و سؤال کرد: در دست من چیست؟ فرمود:


« خداوند تبارک و تعالی به مشیت خود در دریای قدرتش ماهی های کوچکی را می آفریند، و باز شکاری پادشاهان آن را صید می کنند و پادشاهان آن را در میان دست پنهان می کنند تا فرزندان اهل بیت نبوّت را با این وسیله امتحان کنند.»


چون مأمون این کلمات را از آن حضرت شنید تعجب کرد، و ضمن نگاه عمیقی که به او کرد گفت: براستی که فرزند امام رضا علیه السلام هستی، و احسان خود را به آن حضرت دو چندان کرد.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.