داستان حضرت یوسف (ع) و زلیخا از جهاتی با داستانها و جریانات عشقی دیگر متفاوت است لذا نمیتوان این جریان را با استناد به احساسات زلیخا و عملكرد او در این جریان نمادی از عشق به معنای حقیقی اش دانست از طرفی عملكرد و نوع پاسخ حضرت یوسف (ع) چیزی جز یك حماسه به یاد ماندنی عفیفانه نمیتواند باشد .
یكی از جهات تفاوت این جریان با دیگر جریانات عشق و دلدادگی این است كه همیشه «زن» جلوه گر، معشوق بوده است، چنان كه «لیلی» و «شیرین» دو نماد آشكار آن می باشند، اما در داستان یوسف و زلیخا، داستان به گونه دیگر بوده است. و نه تنها زلیخا عاشق بود. كه برخی دیگر از زنان نیز در پی نگاه به جمال یوسف دست خود را بریدند؛ چنان كه در قرآن مجید میخوانیم:
«.... وقطَّعنَ أیدیهنَّ وقُلْنَ حاشَ للَّه مَا هذا بشراً إن هذا اِلاَّ ملك كریم»(1) و دستهای خود را بریدند؟ و گفتند: «منزه است خدا، این بشر نیست، این فرشته بزرگوار است».