فرآیند درك و استنباط نقش «یوسف پیامبر» چگونه شكل گرفت؟
من نمیفهمیدم دارم چه نقشی را بازی میكنم، لمس بزرگی ابعاد این نقش در آن سن كه یك جوان 22 ساله بودم قابل وصف نیست و اصطلاحاً میشود گفت تقدیر مرا وسط این بازی انداخته بود. اولش تنها فقط ولع بازیگری بود ولی بعد از مدتی برایم تبدیل شد به زندگی كردن. فهمیدم بازیگری برایم چقدر اهمیت داشته و میتواند داشته باشد، بعدها خود را در فضای بازیگری شناختم و نگرشم تغییر پیدا كرد.
انسانها در طول زندگیشان خیلی وقتها در شرایطی قرار میگیرند كه تمایل دارند از خلوت خود فرار كنند،شما كه مقابل من نشستهاید خودتان نیستید، نمیتوانید باشید، جلوی پدر و مادرتان نیز «خود» اصلیتان نیستید، انسان تنها در خلوت خود میتواند یك تعریف خاص از خود ارائه دهد، تعریفی خالص از تمام زشتیها، خوبیها و بدی هایشان، اخلاقیات چیزی است كه در تمامی جوامع باید پذیرفته شود و اتفاقی كه این وسط ایجاد میشود نظم واحدی است كه در زندگی شكل میگیرد، شما برای اینكه بتوانید در جامعه زندگی كنید و زندگی خوبی داشته باشید، باید آن نظم عمومی و كلی را رعایت كنید و آن یك اخلاق كلی است، باید حواستان به این باشد كه چه حرفی را كجا میزنید، پس انسان باید خود رعایت كند كه جمع را به هم نریزد،جامعهاش را به هم نریزد.
ولی انسان میتواند عصیانگر باشد یا خیلی زاویههای سیاه دیگر را در ذهن و فكر و رفتار خود داشته باشد و یك بازیگر فقط جلوی دوربین میتواند خودش باشد، وقتی «كات» میگویند دیگر خودش نیست. این تنها لذت بازیگری برای من در حال حاضراست. اگر دلم واقعاً برای بازیگری تنگ شود یعنی دلم برای اینكه خودم باشم تنگ شده است.