3- نیاز زمانی و مکانی:
هیچ چیز، برای هیچ، خلق نمی شود. این، یک اصل، برای تمامی آن چیزهایی است که با هنر مرتبطند.
زمان و مکان، به عنوان دو عامل تعیین کننده در مکانیزم عمل داستانی، باید تابعی از دینامیسم نیاز انسانی، و اجتماعی، در یک عصر، و یک موقیعت مشخص، باشند.هر چند که هنر، مرزهای زمان و مکان را در می نوردد، اما این، خصایص انتزاعی اندیشۀ هنری هستند که مرزها را می پیمایند، و نه نیازی، که موجبات پدید آمدن پدیدۀ هنری « داستانی » را فراهم نموده است. اینچنین است که خلق یک اثر، در وهلۀ اول، پاسخ به یک نیاز است. نیازی که طبیعتأ انگیزه را نیز فراهم می آورد، و گاهی خود، تنها انگیزه، برای خلق یک اثر است.
مادۀ خام هنری، باید دارای آنچنان ویژگیهائی باشد که، چنین نیازی را، در ماهیت خود، پاسخگو باشد. بر این اساس است که مثلأ؛ رستم افسانه ای، امروز، نمی تواند دستمایۀ مناسبی برای خلق روایتی حماسی شود. جنگهای قرون وسطی، نمی توانند امروز، به نیازی « به عنوان ماده خام داستانی » پاسخ دهند. همانگونه که هواپیما ربائی، نمی توانسته است مادۀ خامی برای « هومر » و برای خلق اثری چون « ایلیاد و اودیسه» شود!
نوشته خود را با کلامی از « ولادیمیر پراپ » به پایان می برم: « ... کار سخت و « ناجالب » تنها راهی است که به تعمیمهای « جالب » می انجامد! ».
مجلۀ بینالود
1373 خیامی