ابتدا غزل کوک کیف استاد:
. . کوک ِ کیف ...
شـب به شـب ، یـاد قشنگـت ، بـازسـازی می کنم
بـاغـت آبـادان ! به مجــّان، دسـت یـازی می کنم
گر چـه اقلیـم نظـر بـازی ، به تحـدید است ؛ مـرز
نیستـم کوتـاه بیـن ؛ گـه ، پــا درا زی ، می کنـم
گنـدمی، گر یافتـم ؛ عصیـان ، به دنـدان می کشم
با غــزل ، محض گنـاهش ، عشقـبـازی می کنم !
لا بـه لای..پـوستین نـیـمــه شـب ، آلایـه خـواب
سـرد و بـرفیـن ، سـوء قصدِ بی نمــازی می کنم
بـازش مهــرت ، نـزد بارش به بـاغـم ، یـارمـن !
شـرح احساسم، بشـرج ؛ از بی نیــازی ! می کنم :
نـان بهـایـم ، بـا بهـایـم ! ؛ کیـله کیـله ، پـا به ماه
نمـرهء خوش انضبـاطی، کـوک سـازی ! می کنم
فهـم شـیـرم ، زیر چتـر چنـتـه ، چـرتی ،چت کند :
,,چـرخه می چرخد ؛چرا؟ دندان گـرازی می کنم ,,
شهروندم ؛ خوش ادا ، رقص شکم ، بازم ؛ بفـرم
ارز تو، برعِرض خود، عرض ؛ و موازی می کنم
آخر خرسـندی ام ؛ شـرمینـه خـو ؛ اخور خوراک
بـا خیـال سیـب سـرخِ عشــق.....، بـازی می کنم
نخ ، رها ، ازمخ ، شود ؛ اندیشه، لخ ،خواهد کشید
تـلـخک زنجـیـــرعـــدلـــم ! شـهـنـــوازی می کنـم
یادت ای سلطـان غـازی ! شاد ! وغـزنی ، برقرار
سـومنـاتـت ، سـلــم چنـد یـرینـه غـازی ، می کنم
...................................................
چندر = شندر . ژنده . چندر پندر..( شندر پندری )
چندرغاز = پول از سکه افتاده،غاز،واحدبی ارزشی بوده
(پول .= واحدی بسیارکم ارزش ....آدم دوپولی .. ) و ...ژندک . یا جندک . ... نیز .....
چنـدرغاز زنار بنـد = شاعـری اکبرآبادی متخلص به
برهمن . در ( هند )
سِلم = تسلیم . آشتی .وجه المصالحه . نوعی سوداگری است .پیش فروش کردن و..
غازی = صفت فاعلی از غزا . یعنی : جهاد .(غزوه ) لقب محمودغزنوی وحملاتش به هنـد...یار بد قلق جنگجو
غزنه = غزنین ازشهرهای ایران سده ای پیشین
یدیع : نان بها وجان بها-.بهایم و بهائم شرج و شرح
دستور:چندیرینه = چندر+ اینه = چندیرینه ( کسره = ی)