• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 1336)
دوشنبه 15/7/1392 - 22:8 -0 تشکر 665013
گزیده ای از اشعار سهراب سپهری

سپهری در سال های نوجوانی پدرش را از دست داد و در یکی از شعرهای دوره جوانی از پدرش یاد کرده است (خیال پدر) یکسال بعد از مرگ او سروده است:

 

در عالم خیال به چشم آمدم پدر

 

کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود

 

دستی کشیده بر سر رویم به لطف و مهر

 

یک سال می گذشت، پسر را ندیده بود

http://sohrabsepehri.org

دوشنبه 15/7/1392 - 22:11 - 0 تشکر 665016

آب را گل نكنیم- سهراب سپهری

شعر, شعر سهراب سپهری, کفتر, اشعار سهراب سپهری

در فرودست انگار، کفتری می‌خورد آب.

یا که در بیشه دور، سیره‌یی پر می‌شوید.

یا در آبادی، کوزه‌یی پر می‌گردد.

آب را گل نکنیم:

شاید این آب روان، می‌رود پای سپیداری، تا فرو شوید اندوه دلی.

دست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب.

زن زیبایی آمد لب رود،

آب را گل نکنیم:

روی زیبا دو برابر شده است.

چه گوارا این آب!

چه زلال این رود!

مردم بالادست، چه صفایی دارند!

چشمه‌هاشان جوشان، گاوهاشان شیرافشان باد!

من ندیدم دهشان،

بی‌گمان پای چپرهاشان جا پای خداست.

ماهتاب آن‌جا، می‌کند روشن پهنای کلام.

بی‌گمان در ده بالادست، چینه‌ها کوتاه است.

مردمش می‌دانند، که شقایق چه گلی است.

بی‌گمان آن‌جا آبی، آبی است.

غنچه‌یی می‌شکفد، اهل ده باخبرند.

چه دهی باید باشد!

کوچه باغش پر موسیقی باد!

مردمان سر رود، آب را می‌فهمند.

گل نکردندش، ما نیز

آب را گل نکنیم.



دوشنبه 15/7/1392 - 22:13 - 0 تشکر 665017

زندگی رسم خویشاوندی است


زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ


پرسشی دارد اندازه ی عشق


زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود


زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد


زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد


زندگی مجذور آیینه است


زندگی گل به توان ابدیت


زندگی ضرب زمین در ضربان دل ماست


زندگی هندسه ی ساده و یکسان نفسهاست

دوشنبه 15/7/1392 - 22:16 - 0 تشکر 665029

خانه دوست كجاست؟


در فلق بود كه پرسید سوار


آسمان مكثی كرد


رهگذر شاخه نوری كه به لب داشت


به تاریكی شبها بخشید و به انگشت


نشان داد سپیداری و گفت


نرسیده به درخت


كوچه باغی است كه از خواب خدا


سبزتر است


و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است


میروی تا ته آن كوچه


كه از پشت بلوغ سر به در می آرد


پس به سمت گل تنهایی می پیچی


دو قدم مانده به گل      


پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی


و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد


كودكی می بینی


رفته از كاج بلندی بالا


جوجه بر می دارد از لانه نور


و از او می پرسی


خانه دوست كجاست؟

دوشنبه 15/7/1392 - 22:17 - 0 تشکر 665031

غمی غمناک (شعر سهراب سپهری)



شب سردی است و من افسرده
راه دوری است و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
می کنم تنها از جاده عبور
دور ماندند ز من آدمها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا بر غم ها
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا به دل من
قصه ها ساز کند پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است
هر دم این بانگ برآرم از دل
وای این شب چه قدر تاریک است
خنده ای کو که به دل انگیزم ؟
قطره ای کو که به دریا ریزم ؟
صخره ای کو که بدان آویزم ؟
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل دریا ریزم ؟

دوشنبه 15/7/1392 - 22:19 - 0 تشکر 665033

تا انتها حضور

امشب
در یك خواب عجیب


رو به سمت كلمات
باز خواهد شد.
باد چیزی خواهد گفت.
سیب خواهد افتاد،
روی اوصاف زمین خواهد غلتید،
تا حضور وطن غایب شب خواهد رفت.
سقف یك وهم فرو خواهد ریخت.
چشم
هوش محزون نباتی را خواهد دید.
پیچكی دور تماشای خدا خواهد پیچید.
راز ، سر خواهد رفت.
ریشه زهد زمان خواهد پوسید.
سر راه ظلمات
لبه صحبت آب
برق خواهد زد ،
باطن آینه خواهد فهمید.

امشب
ساقه معنی را

دوشنبه 15/7/1392 - 22:20 - 0 تشکر 665036

من به سیبی خشنودم




و به بوییدن یک بوته ی بابونه




من به یک آیینه یک بستگی پاک قناعت دارم




من نمی خندم اگر بادکنک می ترکد




و نمی خندم اگر فلسفه ای ماه را نصف کند




من صدای پر بلدرچین را می شناسم



ماه در خواب بیابان چیست؟

دوشنبه 15/7/1392 - 22:27 - 0 تشکر 665064

اینجا همیشه تیه
ظهر بود.

ابتدای خدا بود.

ریگ زار عفیف

گوش می كرد،

حرف های اساطیری آب را می شنید.

آب مثل نگاهی به ابعاد ادراك‌.

لكلك

مثل یك اتفاق سفید

بر لب بركه بود.

حجم مرغوب خود را

در تماشای تجرید می شست‌.

چشم

وارد فرصت آب می شد.

طعم پاك اشارات

روی ذوق نمك زار از یاد می رفت‌.

باغ سبز تقرب

تا كجای كویر

صورت ناب یك خواب شیرین؟

ای شبیه

مكث زیبا

در حریم علف های قربت !

در چه سمت تماشا

هیچ خوشرنگ

سایه خواهد زد؟

كی انسان

مثل آواز ایثار

در كلام فضا كشف خواهد شد؟

ای شروع لطیف‌!

جای الفاظ مجذوب ، خالی !

دوشنبه 15/7/1392 - 22:29 - 0 تشکر 665075

ای شور، ای قدیم
صبح
شوری ابعاد عید


ذایقه را سایه كرد .
عكس من افتاد در مساحت تقویم‌:
در خم آن كودكانه های مورب‌،
روی سرازیری فراغت یك عید
داد زدم‌: "/ به ، چه هوایی "!
در ریه هایم وضوح بال تمام پرنده های جهان بود.
آن روز
آب ، چه تر بود!
باد به شكل لجاجت متواری بود.
من همه مشق های هندسی ام را
روی زمین چیده بودم‌.
آن روز چند مثلث در آب
غرق شدند.
من
گیج شدم‌،
جست زدم روی كوه نقشه جغرافی‌:
«آی ، هلیكوپتر نجات!»
حیف:
طرح دهان در عبور باد به هم ریخت‌.

ای وزش شور ، ای شدیدترین شكل‌!
سایه لیوان آب را
تا عطش این صداقت متلاشی
راهنمایی كن‌.

دوشنبه 15/7/1392 - 22:44 - 0 تشکر 665130

تا نبض خیس صبح

آه‌، در ایثار سطح ها چه شكوهی است!
ای سرطان شریف عزلت‌!


سطح من ارزانی تو باد!

یك نفر آمد
تا عضلات بهشت
دست مرا امتداد داد.
یك نفر آمد كه نور صبح مذاهب
در وسط دگمه های پیرهنش بود.
از علف خشك آیه های قدیمی
پنجره می بافت‌.
مثل پریروزهای فكر، جوان بود.
حنجره اش از صفاف آبی شط ها
پر شده بود.
یك نفر آمد كتاب های مرا برد.
روی سرم سقفی از تناسب گل ها گشید.
عصر مرا با دریچه های مكرر وسیع كرد.
میز مرا زیر معنویت باران نهاد.
بعد، نشستیم‌.
حرف زدیم از دقیقه های مشجر.


از كلماتی كه زندگی شان ، در وسط آب می گذشت‌.
فرصت ما زیر ابرهای مناسب
مثل تن گیج یك كبوتر ناگاه
حجم خوشی داشت‌.

نصفه شب بود، از تلاطم میوه
طرح درختان عجیب شد.
رشته مرطوب خواب ما به هدر رفت‌.
بعد
دست در آغاز جسم آب تنی كرد.
بعد در احشای خیس نارون باغ
صبح شد.

دوشنبه 15/7/1392 - 22:45 - 0 تشکر 665131

همیشه
عصر
چند عدد سار


دور شدند از مدار حافظه كاج‌.
نیكی جسمانی درخت بجا ماند.
عطف اشراق روی شانه من ریخت‌.

حرف بزن‌، ای زن شبانه موعود!
زیر همین شاخه های عاطفی باد
كودكی ام را به دست من بسپار.
در وسط این همیشه های سیاه
حرف بزن ، خواهر تكامل خوشرنگ‌!
خون مرا پر كن از ملایمت هوش .
نبض مرا روی زبری نفس عشق
فاش كن‌.
روی زمین های محض
راه برو تا صفای باغ اساطیر.
در لبه فرصت تلالو انگور
حرف بزن ، حوری تكلم بدوی !
حزن مرا در مصب دور عبادت
صاف كن‌.


در همه ماسه های شور كسالت
حنجره آب را رواج بده‌.

بعد
دیشب شیرین پلك را
روی چمن های بی تموج ادراك
پهن كن‌.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.