شاعران سبک هندی از این جهت تفاوت آشکاری با مولانا و گونه های زبانی و بیانی او دارند. توجه تام و تمام به کلمات وظاهر الفاظ و گونه چینش واژگان برای خلق مضمونی بکر و بدیع و دور از ذهن، شاعر سبکهندی را از تعهد معنا غالباغافل داشته است. نه اینکه در شعر سبک هندی معنا حضورندارد بعکس شاعران در پس مضمون سازی های خود به دنبال کشف معنایی شگرف و شگفتند اماتوجه بیش از حد آنها به مضمون آفرینی و باریک اندیشه و غوطه در الفاظ و واژگان وصور خیال آنها را نسبت به معنا بی توجه نشان می دهد و البته حقیقت هم همین استچندانکه بقول امروزی ها روی حرف این طیف از شاعران نمی توان حساب کرد. چون از دیدآن ها مهم نیست چه می خواهند بگویند. مهم این است که شعر از دیدگاه زبان و ظرافتهای هنرمندانه سخن و حصول کشف های زبانی حرفی برای گفتن داشته باشد یا نه. در سبک هندی گاه به دوبیت متوالی در یک غزل بر می خوریم که از لحاظ معنایی با هم در تضاد آشکارند اما شاعر تنها به صرف علاقه ای که به ساختن دو مضمون از دو تصویر عینی از عالم واقع دارد اینگونه به دو گونگی در بیان متهم است. این دو بیت متوالی ازیک غزل هندی انتخاب شده است با دو نتیجه گیری متعارض در باب ستم و ستمگری:
بر ستمکاران عالم بد نمی گردد سپهر // عید قرباناست دائم خانه قصاب را
بر ستمگر بیشتر دارد اثر تیغ ستم // خانه ویران ازتعدی می شود سیلاب را