این نویسنده در ادامه گفت: آیا باید با همان نگاه علف هرز به ادبیات عامه پسند نگاه کرد؟ یک بار دوستی به من گفت چند وقتی است که وارد کار رماننویسی شده ام. آن دوست دست در کیفش کرد و کتابش را به من هدیه کرد. دیدم روی جلد کتاب خورده است «چاپ هشتم». جالب بود که آن دوست بعد از حرفهایی که باهم زدیم به من گفت راستی چند تا کتاب درباره اصول رمان نویسی داری به من قرض بدهی؟
زنوزی جلالی گفت: مشکل همین جاست و از این جاست که زنگ خطر به صدا در میآید چون کسی که کتابش به چاپ هشتم رسیده، اصول داستان نویسی را بلد نیست. متاسفانه وقتی آثار عامه پسند را میخوانیم، دریغ از یک اثر قائم به خود. همه این کتابها دارای آن مثلث عاشقانه کذا هستند. از این جاست که به نظرم ادبیات عامه پسند به پیکره ادبیاتمان ضربه میزند.
وی ادامه داد: وقتی که رمان نه شخصیت را و نه موقعیت را مورد چالش قرار نمیدهد، یا حتی انسان را به خودش معرفی نمیکند، باید احساس خطر کرد. چون آن اثر در حکم یک مخدر است. سرگرمکنندگی جزو ذات رمان است و رمان جدی و فرهیخته هم درصدی از سرگرم کنندگی را داراست اما اگر همه چیز در سطح بگذرد، رمان اثری را که باید بگذارد، نخواهد گذاشت و طبیعتا دارای معضل است.
این مدرس داستاننویسی گفت: ادبیات، طبقه بندی شده است، اما متاسفانه در کشور ما این تقسیم بندیها به هم خورده و جایگاه مخاطبها هم جابجا شده است. معضل جدی آن جایی است که اکثر مخاطبان ما جذب ادبیات عامه پسند شوند و از ادبیات جدی فاصله بگیرند. یعنی کتاب آن نویسندهای که سالها زحمت کشیده و رمان نوشته در چاپ اول بماند و کتاب نویسندهای که هیچ تجربه تکنیکی ندارد، به چاپ بیستم برسد.
زنوزی جلالی گفت: به حرف اولم بر میگرد. ادبیات عامه پسند برای جامعه خوب است، اما به شرط این که دروازه ورود به ادبیات باشد و یک مرحله گذار به حساب بیاید.