جهان بینی رودکی
اندک بودن اشعار بازمانده از رودکی و عدم آگهی ما نسبت به زمان دقیق سرودن بخش عمده انها این مجال را نمیدهد که به طور قاطع بتوان در مورد جهان بینی رودکی سخن گفت ولی آنچه از سروده های شاعر بر می آید آن است که روزگار جوانی را به نشاط و شادکامی گذرانده و قصیده دندانیه یعنی برجسته ترین حسب حالی که از رودکی بر جای گذارده ، گویای روزگار خوب و خوش شاعر است .
از جمله مسائلی که هموراه توجه رودکی را به سوی خود جلی کرده است ، مساله مرگ و حیات است و شاید تعداد قابل توجه مراثی شاعر به نسبت کمی اشعار بازمانده از او گویای نظر وی به حضور همیشگی مرگ در حیات انسانی و واقعیت فناپذیری انسان است و همین امر سبب بروز نوعی گرایش خام عرفانی در اندیشه های رودکی شده است
دوران پیری و کهولت سن:
نشانه های در اشعار رودکی حکایت از پیری ناخوش و ناگوار او دارد اگر چه بسیاری از شاعران اشعاری در گلایه از پیری دارند و این حالت در میان سرایندگان معاصر رودکی نیز بسیار است ام گلایه های رودکی هموراه با سوزی از حرمان نومیدی است
رهی سوار و جوان و توانگر از ره دور به خدمت آمد نیکو سگال و نیک اندیش
پسندیده باشد مر خواجه را پس از ده سال که باز گردد پیرو پیاده و درویش
بسا که مست در این خانه بودم و شادان چنان که جاه من افزون بد از امیر و ملوک
کنون همانم و خانه همان و شهر همان مرا نگویی کز چه شده است شادی سکوت
رودکی در اوخر عمر به شهر و دیار خود بازگشته و از انتساب به دستگاه سامانیان محرو مانده و در همین حال گرفتارسختیها و مشقتهای بسیار شده است . مساله دور شدن رودکی از محیط دربار سامانی ف بی تردید مدتی پس از سال 312 - 321 هجری - اتفاق افتاده باشد زیرا در همین سال است که قصیده مادرمی را به امر امیر سامانی سروده است