• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 6705)
شنبه 6/7/1392 - 9:54 -0 تشکر 654766
اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی

محمدرضا شفیعی کدکنی

دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در سال ۱۳۱۸ در بخش كدكن شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی ، چشم به جهان گشود . شفیعی کدکنی دوره‌های دبستان و دبیرستان را در مشهد گذراند و چندی‌ نیز به‌ فراگیری‌ زبان‌ و ادبیات‌ عرب ، فقه ،‌ کلام‌ و اصول‌ سپری کرد . او مدرک کارشناسی خود را در رشته زبان و ادبیات پارسی از دانشگاه فردوسی و مدرک دکتری را نیز در همین رشته از دانشگاه تهران گرفت . او از جمله دوستان نزدیک مهدی اخوان ثالث شاعر خراسانی به شمار می‌رود و دلبستگی خود را به اشعار وی پنهان نمی‌کرد . دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی ، پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸ تهران را به مقصد آمریکا ترک کرد . او برای استفاده از یک فرصت مطالعاتی به دانشگاه پرینستون رفت . شفیعی کدکنی متخلص به م . سرشک یکی از پرمایه ترین و آگاه ترین شاعران روزگار ماست . وی هم از فرهنگ ایرانی و هم از فرهنگ اسلامی به فراوانی برخوردار است و در سالهای اخیر از ادب و فرهنگ غرب نیز بهره ها گرفته است و در سالهای اخیر از ادب و فرهنگ غرب نیز بهره ها گرفته است . کتاب صور خیال و مقالات او درباره ادب معاصر ایران نشان میدهد او درباره قافیه و شعر و ادب پارسی و عربی ، آگهی زیادی دارد .

  رباعیات ( 6 رباعی )

  غزلیات ( زمزمه 1 - حتی به روزگاران )

  مجموعه مثل درخت در شب باران ( بهار عاریتی - دیباچه )

  مجموعه شبخوانی ( پرسش - پیغام )

  مجموعه زمزمه ها ( شرمنده برق - آرزو )

  مجموعه در کوچه باغ های نیشابور ( گفت و گو - دیباچه )

  مجموعه بوی جوی مولیان ( پژواک - دیباچه )

  مجموعه از زبان برگ ( از پشت این دیوار - عبور )

  مجموعه از بودن و سرودن ( زخمی - دیباچه )

شنبه 6/7/1392 - 9:55 - 0 تشکر 654767


باد آمد و بوی نوبهاران با او



ابر آمد و نرم باران با او



خاموشی باغ را شکستند که صبح



گل سر زد و گلبانگ هزاران با او


شنبه 6/7/1392 - 9:55 - 0 تشکر 654768


شب بود و نسیم بود و باغ و مهتاب



من بودم و جویبار و بیداری آب



وین جمله مرا به خامشی می گفتند



کاین لحظه ی ناب زندگی را دریاب


شنبه 6/7/1392 - 9:56 - 0 تشکر 654769


لبخند سپیده در بهاران داری



پویایی جویبار و باران داری



نرمای نسیم و بوی گل خنده ی باغ



داری همه را و بی شماران داری


شنبه 6/7/1392 - 9:56 - 0 تشکر 654770


رفتی تو و بی تو ذوق می نوشی نیست



کاریم به جز سکوت و خاموشی نیست



دانی تو و عالمی سراسر دانند



گر از تو خموشم از فراموشی نیست


شنبه 6/7/1392 - 9:56 - 0 تشکر 654771


پر سوخته ی شرار پرهیز توام



دیوانه ی چشم فتنه انگیز توام



گنجایش دیگری ندارد دل من



همچون قدح شراب لبریز توام


شنبه 6/7/1392 - 9:56 - 0 تشکر 654772


با من سخن تو در میان آوردند



گلبرگ بهار در خزان آوردند



خاموش ترین سکوت صحراها را



با نام تو باز در فغان آوردند


شنبه 6/7/1392 - 9:57 - 0 تشکر 654773


هر چند امیدی به وصال تو ندارم



یک لحظه رهایی ز خیال تو ندارم



ای چشمه ی روشن منم آن سایه که نقشی



در آینه ی چشم زلال تو ندارم



می دانی و می پرسیم ای چشم سخنگوی



جز عشق جوابی به سوال تو ندارم



ای قمری هم نغمه درین باغ پناهی



جز سایه ی مهر پر و بال تو ندارم



از خویش گریزانم و سوی تو شتابان



با این همه راهی به وصال تو ندارم


شنبه 6/7/1392 - 9:57 - 0 تشکر 654774


نتوانم به تو پیوستن و نی از تو گسستن



نه ز بند تو رهایی نه کنار تو نشستن



ای نگاه تو پناهم! تو ندانی چه گناهی ست



خانه را پنجره بر مرغک طوفان زده بستن



تو مده پندم از این عشق که من دیر زمانی



خود به جان خواستم از دام تمنای تو رستن



دیدم از رشته ی جان دست گسستن بود آسان



لیک مشکل بود این رشته ی مهر تو گسستن



امشب اشک من ازرد و خدا را که چه ظلمی ست



ساقه ی خرم گلدان نگاه تو شکستن



سوی اشکم نگهت گرم خرامید و چه زیباست



آهوی وحشی و در چشمه ی روشن نگرستن


شنبه 6/7/1392 - 9:57 - 0 تشکر 654775


در یاد منی حاجت باغ و چمنم نیست



جایی که تو باشی خبر از خویشتنم نیست



اشکم که به دنبال تو آواره ی شوقم



یارای سفر با تو و رای وطنم نیست



این لحظه چو باران فرو ریخته از برگ



صد گونه سخن هست و مجال سخنم نیست



بدرود تو را انجمنی گرد تو جمع اند



بیرون ز خودم راه در آن انجمنم نیست



دل می تپدم باز درین لحظه ی دیدار



دیدار، چه دیدار؟ که جان در بدنم نیست



بدرود و سفر خوش به تو آنجا که رهایی ست



من بسته ی دامم ره بیرون شدنم نیست



در ساحل آن شهر تو خوش زی که من اینجا



راهی به جز از سوختن و ساختنم نیست



تا باز کجا موج به ساحل رسد آن روز



روزی که نشانی ز من الا سخنم نیست


شنبه 6/7/1392 - 9:57 - 0 تشکر 654776


ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران



بیداری ستاره در چشم جویباران



آیینه ی نگاهت پیوند صبح و ساحل



لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران



بازآ که در هوایت خاموشی جنونم



فریاد ها برانگیخت از سنگ کوه ساران



ای جویبار جاری! زین سایه برگ مگریز



کاین گونه فرصت از کف دادند بی شماران



گفتی: به روزگاران مهری نشسته گفتم



بیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران



بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز



زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران



پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند



دیوار زندگی را زین گونه یادگاران



وین نغمه ی محبت بعد از من و تو ماند



تا در زمانه باقی ست آواز باد و باران


برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.