1- سطح فکری
1-1 توجه به مذهب و نمادهای باورداشتی و دینی
انقلاب سال 1357، ماهیت و سمت و سویی اسلامی داشت. استقرار نظام جمهوری اسلامی به پایداری این ماهیت یاری رساند. رخداد جنگ که پیش آمد، شاعران برای بیان یورش ناجوانمردانه دشمن، شرحِ جان فشانی هایِ رزمندگان، تشویق مردم به پایداری و سلحشوری و .... از عامل مذهب بهره بسیار گرفتند. در این میان موضوعات، مفاهیم و نمادهایی مذهبی مانند: واقعه کربلا، عاشورا و امام حسین (ع)، و نماز و نیایش، انتظار ظهور مهدی موعود (عج) و... بیش ترین بسامد را در شعر شاعران انقلاب و جنگ پیدا کرد. نکته ای که درباره این گونه بازتاب ها در شعر شاعران نسل انقلاب، از جمله شاعران خوزستانی، به روشنی به چشم می آید، این است که گاه توجه شاعرانی مانند آرش باران پور و بهداروند به پرداختن به مضامین یا تصویرهای آیینی، تنها به سطح کلام منحصر شده است، و گاه در شعر برخی شاعران همچون امین پور و میرشکاک در لایه های معنایی شعر تنیده شده اند. برای مثال پژوهشگری این ویژگی را از بارزترین جلوه های شعر قیصر برشمرده و نوشته است: «مهم ترین ویژگی شعر او، دوری از عریان گویی مضامین آیینی است، و این فاصله ای است که او از "برهنگی" مضمون می گیرد» [احمدی آریان، 1386: 11). اکنون برخی نمونه ها را که بازتاب دهنده این ویژگی ها در شعر شاعران خوزستان است، مرور می کنیم:
حنجره ها روزه سکوت در گرفتند
پنجره ها تار عنکبوت گرفتند
چون پر پروانه تا که دست گشودم
دست مرا لحظه قنوت گرفتند
(امین پور، 1372: 77)
می بینمت
افسار شترانت در دست،
بر ماسه زار
تشنه
متلاطم
خورشیدوار
عشق بزرگ خدا را
عشق بزرگ خود را
از مکه تا مدینه
به دیدار مصطفای پدر می بردی
می بینمت
که می گذری آذرخش وار
و روزنامه ها در انتشار تو می کوشند
(میرشکاک، 1388: 129)
تشنه کامان را بشارت می دهم از دشت عباس
ساتگینِ فتح از عباسِ آب آور بگیرید
(مهر آذین، 1385: 186)
با بیرق خون می رسد سردار فاتح
با ذوالجناح و بر لبش آیاتی از روز
(بهداروند، 1362: 33).
گم در تصویر خویشم
که برنشسته است
به سجاده ای که می بردم تا دورترین جای عشق!
و پلک هایم تنها یک بار به قنوت افراشته می شوند
و دستانم به تکبیر خویش
«قدقامت» عشق را
ترانه می کنند!
(باران پور، 1376: 46)
خانه ام، گورم شد
آبادی گورستان
درختان سبز، انگار قیام به نماز میت داشتند
(همو: 130)
به بوی عشق
به شهر خرم خون رفتم
و کنار خورشیدهای بی غروب
نماز نافله خواندم.
(صالح عطارزاده، 1386: 15)
سال ها رفت که ما
دل آن شاعر را
پای دیوار غروب
زیر گلدسته آلاله سرخ
پشت پیشانی پروانه عشق...
(هرمزی، آبان 1388: 6)