3- تصویرآفرینی در ریخت های سقوطی و عروجی
مراد از تصاویر سقوطی، تصاویری است که افتادن از بلندی یا نقطه اوج به حضیض را نشان می دهد. این ریخت از قطب روزانه در شعر جنگ، از طریق واژگانی مانند بمباران، سقوط، انفجار، آوار، شلیک، دره، تابوت، دوزخ، شکست، جهنم، طوفان و یا افعال و عباراتی چون به خاک نشستن، فرو نشستن، در گل فرو رفتن، در هم شکستن، بر باد رفتن، در غم ریشه گرفتن، سر به زانوی غم نهادن، بر خون نشستن، شکسته پشت شدن، خون بر خاک ریختن به زبان شعر تزریق می شود. «تخیّل سقوط حتماً به این صورت نیست که کسی از آسمان بیفتد. تخیّل سقوط یعنی اینکه نویسنده یا انسان، حس سقوط را داشته باشد؛ مثلاً سرگیجه یا سردرد، حس سقوط را ایجاد می کند.»(عباسی، 1380: 83) در برخی موارد هم ابیات پیوسته قصیده یا غزل، چگونگی این سقوط را در هر بیت به تصویر می کشند. نمونه های زیر حالات سقوط را به زیبایی نشان می دهند:
در سوگ آبادان، چو جان من نشیند
سیلاب خون از دیده بر دامن نشیند
هر روز و شب طوفان مرگ از آتش و دود
بر جان مظلومان ز مرد و زن نشیند
بر پیکر رنجور شهر از کینه خصم
بارانی از خمپاره و آهن نشیند
(شعر جنگ، کی منش 1362: 158)
نگار من غم گل های باغ کشت مرا
جگر درید به ماتم شکست پشت مرا
(شعر جنگ، معلم، 1362: 187)
آن یار بی قرار/آرام در حضور خدا آسود/هر چند سرخ سرخ به خاک افتاد/اما این ابتدای سبزی او بود.(امین پور، 1388: 381)
در مقابلِ صورت های سقوطی، ریخت های عروجی وجود دارد. مراد از ریخت های عروجی، تصاویری است که از حضیض به اوج رسیدن را به خوبی نشان می دهد و از طریق واژگانی چون فتح، معراج، پرواز، نماز، دعا، بهشت، شهاب، عقاب، کبوتر و یا افعال و عباراتی چون پریدن، صعود کردن، به اوج رسیدن، پرواز کردن، از خاک دل کندن، فاتح شدن، بار سفر بستن، زنجیر از پای گسستن، رایت برافراشتن، در زبان شعر وارد می شود. نمونه های زیر حالات صعود را به زیبایی نشان می دهند:
از زیر چرخ تانک/پرواز کرد و یک ستاره دنباله دار شد/دیدم که مرتضی/در خلوت خدا/خورشیدوار رفت/من با دو چشم خویش/دیدم که دیده بان جبهه ها، دو بال سبز/پرواز کرد و رفت/تا بی کران عشق/تا خلوت خدا...
(عبدالملکیان، 1366: 97)
میلاد دانایی منم، پرواز بینایی منم
من در عروجی جاودان از حد فزون رقصیده ام
(مردانی، 1364: 10)
دلا دیدی آن عاشقان را؟/جهانی رهایی در آوازشان بود/و در بند حتّی/قفس شرمگین از شکوفایی شوق و پروازشان بود/پیام آورانی که در قتلگاه ترنّم/سرودن-علی رغم زنجیر-اعجازشان بود.(حسینی، 1368: 74)
آغاز فراگیر تر از عرصه خورشید
پرواز فرارفته تر از چرخ اثیرند
چون حمزه و عبّاس به معراج شهادت
با خلق عظیم آمده در فوز کبیرند
(اوستا، 1369: 133)