تجارتخانه بودن دنیا
پنج نگرش اهل توحید به نظام آفرینش
اهل توحید با پنج برنامه، به پنج حقیقت، نگاه ویژهای دارند. بنا به فرمودۀ امام صادق (ع)، نگاه آنان محصول معرفت و آگاهی آنها است. یک نگاه به دنیا دارند که مثبتترین نگاه است. یک نگاه به عمر دارند؛ نگاهی به مال دارند؛ یک نگاه به مردم دارند؛ و یک نگاه هم به وجود مقدس پروردگار دارند.
خیمۀ زندگی آنها هم بر این پنج نگاه استوار است. تا لحظۀ آخر عمرشان، برایشان یقینی است که چنین دیدگاههایی صحیح و حقیقی است.
«و متجر اولیاءِ الله»
دنیا تجارتخانه است. هیچ کس با مغازه و کارخانه ازدواج نمیكند؛ دنیا وسیله است. کسی نباید به آن دل ببندد؛ هم دنیا و هم مال دنیا و خود من و هم آنچه که اطراف من است، همه در تحول هستند. نگاه آنان به دنیا این گونه است، و بر سر دنیا با کسی دعوا نمیکنند؛ و دچار حرص و طمع و کبر نمیشوند. خود را یک مسافر میبینند كه از یك در وارد شرق دنیا شدند و از در دیگر به عالم آخرت غروب میكنند. چرا طمع کنند؟ آنهایی که انحراف فکری دارند، به دنیا طمع میکنند؛ چنین کسانی حرص، طمع، منیت، تکبر و حسد دارند. باطن اهل توحید، نور محض است. بعد هم خدا به آنها خبر داده که درون آنها خوش نیست:
(وَ تِلْكَ الْأَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاسِ)
دنیا و هر چه در اوست، دائماً دست به دست میگردد؛ یک روز پیش او است، یک روز پیش دیگران. سپس دنیا و همۀ موجودات را نابود میكنم و برای پاداش خوبیهای نیكوكاران یا کیفر بدی بدکاران، انسان را زنده میکنم.
برای انسان هیچ حالی بهتر از حال تسلیم به وجود مقدس خداوند نیست و هیچ سرمایهای بهتر از استفاده کردن مثبت از تحوّلات نیست.
نگاه دوم: نگاه به عمر
عمر ما کوتاه است. در این عمر کوتاه، به چه دلیل در این دنیا دزدی کنیم؟ به چه دلیل ربا بخوریم؟ به چه دلیل مال مردم را غصب کنیم؟ باید دلیل قانعکنندهای وجود داشته باشد؛ مگر ما چقدر وقت داریم؟! این وقت را باید هزینۀ ربّ کنیم.
هر بچهای که به دنیا میآید، گریه میکند. تا حالا دیده نشده از رحم مادر كودكی بیرون بیاید و در دنیا لبخند بزند؛ چون هر بچهای كه از مادر جدا میشود، مأمور خدا به او میگوید: مردن در انتظار تو است؛ پس فریاد او بلند میشود. عمر کوتاه است؛ ولی با این عمر کم، اولیای خدا چه کردند!!
نگاه سوم: نگاه به مال دنیا
نگاهی هم به مال دنیا دارند. آیه میفرماید که انسان طبق آیات سورۀ حدید، جانشین خدا و در کنار مال است. مال از پروردگار است. ما را انتخاب کرده که با مال چگونه عمل كنیم:
(وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفینَ فیه)
میفرماید: با این مال بهشت من را بخر. بهشت من قیمت ندارد؛ ولی من با مال، بهشتم را به تو میفروشم:
(إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ)
این لطف خدا است که میگوید: با اندكی، بهشت را برای ابد به تو میفروشم. با یک میلیون تومان كمك به خانوادۀ یتیم، یک قطعه بهشت میپردازم؛ بعد با پرداخت خمس و زکات یک قطعۀ دیگر، با کمک کردن به کار خیر نیز یک قطعه دیگر، تا برسد به جایی که پیغمبر اكرم (ص) میفرماید:
فقیرترین آدم، جایش در بهشت از کرۀ زمین بزرگتر است.
نگاه چهارم: نگاه به مردم
نگاه به مردم را نیز از خدا گرفتهاند؛ میگویند خدا به ما پیغام داده است.
خدا در مواعظ، به عیسی بن مریم میفرماید: به بندگان من، هر که میخواهد باشد، مانند خورشید باش، به همه بتاب! اهل توحید چه موجوداتی هستند؟ طلای بیست و چهار عیارند.
پیرمرد مسیحی بعد چهل سال، دو شب که میگذرد، به زن و بچهاش میگوید: این چهل ساله كسی شبها در خانه میآمد و لباس و خرما و کفش و پول میگذاشت. او میدانست ما فقیریم. او کیست که دو شب نیامده است؟ پس میپرسند و میفهمند که امام زین العابدین (ع) بوده است.
مثل خورشید بتاب! نگو او یهودی، مسیحی یا زرتشتی است؛ این با من لج کرده است، این به من بد گفته است، اصلاً اینها را دور بریز؛ فقط بتاب!
نگاه پنجم: نگاه به پروردگار
نگاهی هم به پروردگار دارند. این نگاه در دعای جوشن کبیر و دعای کمیل و دعای عرفۀ امام حسین (ع) است.
یعنی به این نقطه رسیدند که کلید همۀ امور در دست اوست؛ از اول تا روز مرگ، چشم و گوش اویند. دلشان هم عاشق او است. اهل توحید عجیب هم اعتقاد دارند که او در کوران مشکلات، دست عاشقش را میگیرد.
(وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لایَحْتَسِب)
پایگاه عرفانبازگشت