• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 9738

پرسش

با سلام وخسته نباشید
اگرممكن است درمورد فلسفه ماوراء الطبیةو فلسه
مابعد و الطبیعة و تفات این دو را توضیح دهید.
با تشكر فراوان
مهدی اخمدی

پاسخ

با عرض سلام و تحیت!
لفظ فلسفه اصلاً یك واژه یونانی، مركب از دو جزء "فیلو" و "سوفیا"، و به معنای دوست داشتن حكمت یا دانش دوستی است.
این اصطلاح به علم به حقایق اشیاء و عمل كردن به آنچه بهتر است اطلاق می شده است.
فلسفه در قدیم شامل تمام علوم بود؛ و بدین ترتیب، فلسفه اسم عامی برای همه علوم حقیقی تلقی می شد و به دو دسته تقسیم می گشت: "حكمت علمی" و "حكمت نظری".
حكمت نظری خود سه قسمت داشت: حكمت طبیعی، حكمت ریاضی و حكمت ما بعد الطبیعی.
و حكمت عملی هم سه بخش داشت: اخلاق، تدبیر منزل و آیین كشورداری یا "سیاست مدن".
این معنای عام كلمه فلسفه بود.
كم كم شاخه های ریاضیات و طبیعیات، و پس از آن حتی شاخه های حكمت عملی از آن جدا شد. فلسفه مابعد الطبیعة یا متافیزیك پس از این تفكیك ها عنوان عام فلسفه را به خود اختصاص داد.
اكنون به توضیح و تبیین فلسفه ما بعد الطبیعیه ـ یعنی فلسفه به معنای خاص كلمه ـ می پردازیم.
فلسفه به معنای خاص فقط بر حكمت ما بعد الطبیعی اطلاق می شود كه در زبانهای فرنگی متافیزیك نام گرفته است، در حقیقت فلاسفه كلاسیك هر جا كه كلمه فلسفه را بدون قید ذكر كنند، منظور حكمت ما بعد الطبیعی است.
ما بعد الطبیعه معرفتی است كه در آن از این یا آن موجود خاص بحث نمی شود، بلكه معرفتی است كه از خودِ بودن و احكام و عوارض آن گفتگو می كند.
به سخن دیگر، فلسفه متافیزیك یا مابعد الطبیعه، یعنی هستی شناسی؛ و نه انسان شناسی و نه جانور شناسی و نه گیاه شناسی و نه خدا شناسی و نه …
فلسفه ما بعد الطبیعه نگرشی است به هستی، بدون آن كه در قالبی ریخته شده است.
هیچكدام از علوم ـ غیر از فلسفه ـ به خودِ بودن نمی پردازند، بلكه با هستی های خاص و قالب گرفته سروكار دارند. مثلاً وقتی وجود جامه گیاه بپوشد، گیاه شناسی به سراغش خواهد رفت؛ وقتی هستی جامعه بلور بر تن كند، بلور شناسان به او خواهند پرداخت و …؛ اما وقتی هستی جامه ای بر تن ندارد و عریان و بی رنگ و آزاد از هر قالب تعینی، مورد توجه باشد، متافیزیسین یا فیلسوف ما بعد الطبیعه به آن می پردازد.
از این رو موضوع معرفت ما بعد الطبیعه مطلق هستی است.

توضیحات فوق دو نكته را روشن می كند:
الف ـ ما بعد الطبیعه نام نوعی معرفت است، ومراد ازآن عالم برتر از طبیعت و یا مابعد طبیعت نیست. نمی گوییم چنان جهانی وجود ندارد، می گوییم معنای ما بعد الطبیعه این نیست.
دانش ما بعد الطبیعه به طور یكسان هم به موجودات محسوس و طبیعی تعلق می گیرد و هم به موجودات نامحسوس و ماوراء طبیعی. ما بعد الطبیعه منحصراً دانش شناخت موجودات ماوراء طبیعی نیست؛ بلكه از آن نظر كه ما بعد الطبیعه به مجموعه هستی تعلق دارد و احكام وجود را بازشناسی می كند، هر جا پای هستی باز شود و وجود به هر صورتی تجلی كند ـ خالق یا مخلوق، علت یا معلول، طبیعی یا ماوراء طبیعی، انسان یا غیر انسان، ثابت یا متغیر ـ در آنجا ما بعد الطبیعه حكم و سخنی دارد.
ما بعد الطبیعه، نزد كندی، فیلسوف متقدم اسلامی، عبارت است از فلسفه اولی و علم ربوبیت؛ و نزد فارابی عبارت است از علم به موجود، از آن جهت كه موجود است؛ و نزد ابن سینا عبارت از علمی است كه از موجود مطلق بحث می كند.
ابو علی سینا در این مورد سخن بسیار روشن گری دارد. او می گوید: به این معرفت هم دانشی ما قبل الطبیعه می توان گفت و هم ما بعد الطبیعه. ما قبل الطبیعه است به خاطر اینكه به هستی تعلق می گیرد، وقتی از قید طبیعی و ماوراء طبیعی آزاد است؛ ما بعد الطبیعه است به خاطر اینكه دانش آموز برای شناختن جهان ابتدا از شناخت طبیعت آغاز می كند و پس از آمادگی ذهن و آشنایی با هستی های طبیعی، به شناخت هستی عریان می پردازد.
برخی دلیل نام گذاری متافیزیك یا ما بعد الطبیعه به این علم خاص را اینگونه بیان كرده اند: ما بعد الطبیعه علمی است كه به بخشی از نوشته های ارسطو كه مربوط به فلسفه اولی است اطلاق می شود. این بخش از نوشته های ارسطو را از این جهت به این اسم نامیده اند كه آندرونیكوس رودسی كه در قرن اول پیش از میلاد آثار ارسطو را جمع آوری كرده است، مباحث فلسفه اولی را در مجموعه آثار ارسطو بعد از علوم طبیعی قرار داده است؛ لذا به آن گفتند "ما بعد الطبیعه.
واژه "فلسفه" امروزه در فرهنگ غربیان دچار تح.ل معنایی جدیدی شده است؛ و شاید بتوان گفت به نوعی عمومیت بیشتری یافته است.
ویژگی معنایی فلسفه جدید آن است كه معرفتهایی چون فلسفه تاریخ، فلسفه اخلاق، فلسفه هنر و … ـ و به عبارت دیگر، فلسفه مضاف ـ در آن تولد و رشد یافته اند.
در این تحول جدید، معرفت شناسی هم جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است. جایگاهی كه در فلسفه قدیم تا این حد مورد توجه نبوده است.
در معرفت شناسی نفس معرفت، به طور كلی موضوع شناخت و بررسی است، و در فلسفه مضاف علوم خاص ـ مثلا فیزیك ـ به منزله یك موجود خارجی مورد مطالعه و كاوش قرار می گیرد، و از چگونگی تولد و رشد آن علم و ابزار و روش تحقیق در آن و … سؤال می كنند و به دنبال پاسخ می گردند.
جهت كسب اطلاعات بیشتر به منابع زیر مراجعه فرماید: "فرهنگ فلسفی"، منوچهر صانعی، دره بیدی ـ "آموزش فلسفه"، استاد مصباح یزدی ـ "علم چیست؟ فلسفه چیست؟"، دكتر عبد الكریم سروش.

خدا نگهدار شما.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : يکشنبه 18/3/1382 | پاسخ : يکشنبه 18/3/1382 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 97 بار

تگ ها :

UserName