• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 9539

پرسش

امام علی می دانست كه شهید می شود جرا به مسجد رفت

پاسخ

با سلام و عرض تحیت!
در پاسخ به سؤال شما توجهتان را به این نكته مهم جلب می كنیم كه علم دو جور می تواند باشد: گاهی علم مقدمه اختیار و عمل اختیاری انسان می شود، و گاهی خود انتخاب و اختیار و ما حصل افعال اختیاری است.
توضیح اینكه یك بار شما قبل از تصمیم خود به كاری فكر و مشاوره می كنید و راهی را بر می گزیند. اگر در این مرحله مطلبی از غیب هم به شما خبر دهد كه فلان كار را بكنید یا نكنید، پر واضح است كه ترتیب اثر می دهید و باید هم بدهید. چنانچه اگر رویای صادقه ای هم دیده باشید همین كار را می كنید. سرپیچی از علم در این مرحله ناشایست و مورد مذمت است. اگر قطع یا ظن بالا به وجود خطری در یك مسیر دارید، آن مسیر را اختیار و انتخاب نباید بكنید.
اما در نوع دیگر، علم قبل از انتخاب و اختیار نیست، بلكه علم، در این نوع محصول و نتیجه آن انتخاب كامل و درست را به فرد نشان می دهد. فرض كنید هاتفی از غیب به ما خبر داد كه مرگ تو فردا فلان جور اتفاق خواهد افتاد؛ معلوم است این دیگر مقدمه انتخاب و اختیار نیست. علم به فرجام، ماورای افعال اختیاری است، یعنی نتیجه همه اعمال و افعال فردا به آنجا ختم می شود.
پر واضح است این علم دیگر منشاء ترتیب اثر در انتخاب و اختیار نیست و معنا ندارد كه به تبع آن مذمتی به شخص تعلق بگیرد.
به بیان دیگر می توان گفت علم قسم اول در چهارچوبه اختیار و قدرت انتخاب انسان شكل می گیرد، و هیچ پارامتر دیگری در آن تاثیر ندارد. اما علم دوم از ماورای اختیار انسان و با لحاظ تقدیر حاكم بر عالم ـ كه خارج از تدبیر انسان است ـ پیدا می شود و عناصری غیر از اختیار انسان در آن دخیل است.
مثلاً گر چه عمل اختیاری خود مثل رفتن به مسجد را می بیند، اما قضاء حتمی الهی بركشته شدن توسط فلانی در فلان ساعت را هم می بیند. از اینرو این علم اصلاً تكلیف آور نیست. همین را می توان در جملات حسین بن علی(ع) دید؛ آنجا كه وقتی از خطر پیش رو به او می گویند خود حضرت با علم و قطع بیان می كند كه می دانم فرجام كار چیست؛ اما خدا خواسته تا مرا كشته ببیند؛ یعنی تكلیف فعل و انتخاب مرا خدا مشخص كرده كه باید قیام كنم.
اما فرجام آن چیست؟ خودم هم می دانم، ولی علم به آن فرجام منشاء تغییر تصمیم نمی شود.

پس سؤال شما از امام علی(ع) و امام حسین(ع) و … در حقیقت سؤال از فعل خدا است كه مثلاً چرا امام علی(ع) باید این چنین كشته شود؟
تو گوئی ما باید به علم عادی خود (قسم اول) ترتیب اثر دهیم، چون نمی دانیم قضاء حتمی الهی به آن معلوم تعلق گرفته یا نه؟ پس نباید به دست خود، خود را به هلاكت بیندازیم.
ولی اگر به طریقی این قطع هم به علم ما اضافه شد كه این اتفاق كه فردا قرار است بیفتد، قضاء حتمی الهی برای تو خواهد بود، دیگر قطع به خطر موجب تغییر مسیر نمی شود.
پس اینكه چرا علی(ع) با علم به شهادت به مسجد می رود، چون دو علم با هم جمع شده؛ هم می داند ابن ملجم آمده و قصد ترور او را دارد، و هم می داند خدا همین را برای مرگ او مقدر كرده است. این علم منشاء تصمیم به خلاف نمی شود؛ و لذا با پای خود مثل یك فرد بی خبر از هر دو عالم به مذبح می رود. این اوج بندگی یك فرد است.
ما هم به سوی قضاء محتوم خود می رویم، و با هر نفسی به مرگ و اصل خود كه در موعودی مقدر و مكانی مقرر است، می رویم؛ اما نا آگاهانه و بی خبر. اما مردان الهی با علم به آن فرجام همین قدمها را بر می دارند و آن علم موجب نمی شود تا از انسانهای دیگر متمایز شده، جور دیگر زندگی كنند تا بتوانند مثلاً از مرگ حتمی جان سالم بدر برند و هزاران سال عمر كنید.
پس این نوع علم، علم به قسمت جبری و اختیاری زندگی است؛ و لذا نمی تواند منشاء تصمیمات اختیاری باشد، بخلاف وقتی كه علم تنها به قسمت اختیاری زندگی تعلق بگیرد.

برای تبیین این مسئله به طرق دیگری هم می توان سخن گفت كه در عین حال كه صحیح است با این بیان هم منافات ندارند. ولی همین بیان را كافی دانستیم.

با التماس دعا

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : جمعه 16/3/1382 | پاسخ : جمعه 16/3/1382 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 89 بار

تگ ها :

UserName