• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 9065

پرسش

معراج چیست؟

پاسخ

دوست ارجمند!

به عنوان مقدمه لازم است متذكر شویم كه جریان معراج رسول خدا(ص) مركب از دو سفر ‏بوده است.
سفر نخست آن كه از مسجد الحرام (در شهر مكه) تا مسجد الاقصى (در سرزمین فلسطین) و بالعكس انجام شده، و رسول خدا(ص) این مسیر را شبی در سالهاى ‏توقف خود در مكه، به شكل اعجاز طى كردند. این سفر در اصطلاح قرآن و به تبع آن در كتابهای علمی و تاریخی "اسراء" ‏نامنده شده است.
و سفر دوم كه ‏از مسجد الاقصى به آسمانها انجام شده، و طبق روایات، حضرت رسول اكرم(ص) با انبیاء الهى دیدار و گفتگو كرده، و بهشت و جهنم و آیات بزرگ دیگر الهى‏ را مشاهده نمود. این سفر را اصطلاحا "معراج"» مى‏نامند.

‏آیات شریفه سوره نجم به گفته عموم مفسرین مربوط به ‏داستان معراج رسول خدا(ص) ـ یعنى سفر دوم معراج ـ است.
خداى تعالى در این سوره چنین میفرماید: «و النجم اذا هوى ما ضل صاحبكم و ما غوى و ما ینطق عن الهوى إن‏هو الا وحى یوحى علمه شدید القوى ذو مرة فاستوى و هو بالافق الاعلى ثم دنا فتدلى فكان قاب قوسین او ادنى فاوحى الى عبده ما اوحى ما كذب‏ الفؤاد ما راى أفتمارونه على ما یرى و لقد راه نزلة اخرى عند سدرة المنتهى‏ عندها جنة المأوى اذ یغشى السدرة ما یغشى ما زاغ البصر و ما طغى لقد رأى من آیات ربه الكبرى» یعنی قسم به آن ستاره، هنگامیكه فرود آید، كه این رفیقتان نه گمراه شده ‏و نه از راه بدر رفته، و نه از روى هوى سخن گوید. این نیست جز وحیى كه به ‏او میشود و فرشته پرقدرت به او تعلیم دهد. آن صاحب نیروئى كه نمایان‏شد و او در افق بالا بود؛ آنگاه كه نزدیك شد و بدو آویخت، كه بفاصله ‏دو كمان و یا نزدیكتر بود؛ و به بنده‏اش وحى كرد آنچه را وحى كرد، و دلش تكذیب نكرد آنچه را دیده بود. آیا با او در آنچه دیده بود مجادله ‏میكنید؟ یكبار دیگر نیز فرشته را دید؛ نزد درخت‏سدر آخرین، كه بهشت ‏اقامتگاه نزدیك آنست؛ آندم كه درخت ‏سدر آنچه را فرا گرفته بود فرا گرفته بود، دیده‏اش خیره نشد و طغیان نكرد و شمه‏اى از نشانه‏هاى بزرگ ‏پروردگارش را بدید.
معروف آن است كه رسولخدا(ص‏) در آنشب در خانه "‏ام هانى" دختر ابیطالب بود، و از آنجا بمعراج رفت؛ و مجموع مدتى ‏كه آنحضرت به سرزمین بیت المقدس و مسجد الاقصى و آسمانها رفت و بازگشت، از یك شب بیشتر طول نكشید، بطورى كه صبح‏ آن شب را در همان خانه بود. و در تفسیر عیاشى است كه امام ‏صادق(ع) فرمود: رسولخدا(ص‏) نماز عشاء و نماز صبح را در مكه خواند؛ یعنى "اسراء" و "معراج" در این فاصله اتفاق افتاده است.
و در روایات متعددی، به اختلاف عبارت، از رسول خدا(ص‏) و ائمه معصومین(ع) روایت‏شده كه فرمودند: جبرئیل در آنشب بر آنحضرت نازل شد و مركبى را كه ‏نامش‏ "براق" بود، براى او آورد و رسول خدا(ص‏) بر آن سوار شده و بسوى بیت المقدس حركت كرد. در راه نیز در چند نقطه ‏ایستاد و نماز گزارد؛ یكى در مدینه ـ جائی كه سالها ‏بعد رسول خدا(ص‏) بدانجا هجرت فرمود؛ و دیگرى هم مسجد كوفه؛ و سه دیگر در طور سیناء، و بیت اللحم ـ زادگاه حضرت‏عیسى(ع) ـ و سپس وارد مسجد الاقصى شد و در آنجا نماز گزارده ‏و از آنجا به آسمان رفت.
و بر طبق روایاتى كه صدوق(ره) و دیگران نقل كرده‏اند از جمله جاهائى را كه آن حضرت در هنگام سیر بر بالاى زمین ‏مشاهده فرمود، سرزمین قم بود كه بصورت بقعه‏اى می درخشید و چون از جبرئیل نام آن نقطه را پرسید، پاسخ داد: اینجا سرزمین قم ‏است كه بندگان مؤمن و شیعیان اهل بیت تو در اینجا گرد میآیند و انتظار فرج دارند و سختیها و اندوهها بر آنها وارد خواهد شد.
و نیز در روایات آمده كه در آن شب دنیا، بصورت زنى زیبا و آرایش كرده، خود را بر آن حضرت عرضه كرد؛ ولى رسول خدا(ص‏) بدو توجهى نكرده و از وى در گذشت. سپس به آسمان دنیا صعود كرد، و در آنجا آدم ابوالبشر را دید. آنگاه فرشتگان دسته دسته به استقبال او آمده و با روى خندان بر آنحضرت سلام كرده و تهنیت و تبریك گفتند.
و بر طبق روایتى ‏كه على بن ابراهیم در تفسیر خود از امام صادق(ع) روایت كرده ‏رسول خدا(ص‏) فرمود: فرشته‏اى را در آنجا دیدم كه بزرگتر از او ندیده بودم؛ و بر خلاف دیگران؛ چهره‏اى درهم و خشمناك ‏داشت و مانند دیگران تبریك گفت، ولى خنده بر لب نداشت؛ و چون نامش را از جبرئیل پرسیدم گفت: این مالك، خازن دوزخ‏ است. او هرگز نخندیده است و پیوسته خشمش بر دشمنان خدا و گنهكاران افزوده می شود. بر او سلام كردم و پس از اینكه جواب ‏سلام مرا داد، از جبرئیل خواستم دستور دهد تا دوزخ را بمن نشان‏دهد و چون سرپوش را برداشت، لهیبى از آتش آن برخاست كه فضا را فرا گرفت و من گمان كردم ما را فرا نیز خواهد گرفت. پس از وى‏ خواستم آنرا به حال خود برگرداند.
و بر طبق همین روایت در آنجا "ملك الموت" را نیز مشاهده ‏كرد كه لوحى از نور در دست او بود و پس از گفتگوئى كه با آنحضرت داشت، عرض كرد: همگى دنیا در دست من همچون‏درهم(و سكه‏اى) است كه در دست مردى باشد و آنرا پشت و روكند، و هیچ خانه‏اى نیست جز آنكه من در هر روز پنج‏بار بدان‏سركشى میكنم و چون بر مرده‏اى گریه مى‏كنند بدانهامى‏گویم: گریه نكنید كه من باز هم پیش شما خواهم آمد، و پس‏ از آن نیز بارها میآیم تا آنكه یكى از شما باقى نماند. در اینجا بودكه رسول خدا(ص‏) فرمود: براستى كه مرگ بالاترین مصیبت و سخت‏ترین حادثه است. و جبرئیل در پاسخ گفت: حوادث پس ‏از مرگ سخت‏تر از آن است. و سپس فرمود: و از آنجا بگروهى گذشتم كه پیش روى آنها ظرفهائى از گوشت پاك و گوشت ناپاك بود و آنها ناپاك را مى‏خوردند و پاك رامیگذاردند. از جبرئیل پرسیدم: اینها كیانند؟ گفت: افرادى از امت توهستند كه مال حرام می خورند و مال حلال را وامی گذارند. و مردمى ‏را دیدم كه لبانى چون لبان شتران داشتند و گوشتهاى پهلوشان را چیده و در دهانشان میگذاردند. پرسیدم: اینها كیانند؟ گفت: اینها كسانى هستند كه از مردمان عیبجوئى مى‏كنند. و مردمان‏دیگرى را دیدم كه سرشان را با سنگ می كوفتند و چون حال آنها را پرسیدم، جبرئیل پاسخ داد: اینان كسانى هستند كه نماز شامگاه و عشاء را نمی خوانده و می خفتند. و مردمى را دیدم كه آتش در دهانشان‏ می ریختند و از نشیمنگاهشان بیرون مى‏آمد، و چون وضع آنها راپرسیدم، گفت: اینان كسانى هستند كه اموال یتیمان را به ستم ‏می خورند. و گروهى را دیدم كه شكمهاى بزرگى داشتند و نمى‏توانستند از جا برخیزند. گفتم: اى جبرئیل اینها كیانند؟ گفت: كسانى هستند كه ربا میخورند. و زنانى را دیدم كه بر پستان آویزانند. پرسیدم: اینها چه زنانى هستند؟ گفت: زنان ‏زناكارى هستند كه فرزندان دیگران را به شوهران خود منسوب‏ می كنند. و سپس به فرشتگانى برخوردم كه تمام اجزاء بدنشان ‏تسبیح خدا میكرد. و از آنجا به آسمان دوم رفتیم و در آنجا دو مرد را شبیه ‏به یكدیگر دیدم و از جبرئیل پرسیدم: اینان كیانند؟ گفت: هر دو پسر خاله یكدیگر، یحیى و عیسى علیهما السلام، هستند. بر آنها سلام ‏كردم و پاسخ داده، تهنیت ورود به من گفتند. و فرشتگان زیادى ‏را كه به تسبیح پروردگار مشغول بودند، در آنجا مشاهده كردم. و از آنجا به آسمان سوم بالا رفتیم و در آنجا مرد زیبائى را كه زیبائى او نسبت‏ به دیگران همچون ماه شب چهارده نسبت ‏به ستارگان دیگر بود، مشاهده كردم، و چون نامش را پرسیدم، جبرئیل ‏گفت: این برادرت یوسف است. بر او سلام كردم و پاسخ داد و تهنیت و تبریك گفت. و فرشتگان بسیارى را نیز در آنجا دیدم. از آنجا به آسمان چهارم بالا رفتیم و مردى را دیدم و چون از جبرئیل پرسیدم گفت: او ادریس است كه خدا وی را به اینجا آورده است. بر او سلام كرده، پاسخ داد و براى من آمرزش خواست. و فرشتگان بسیارى را مانند آسمان هاى پیشین مشاهده كردم و همگى براى من و امت من مژده خیر دادند. سپس به آسمان پنجم رفتیم و در آنجا مردى را به سن كهولت‏ دیدم كه دورش را گروهى از امتش گرفته بودند و چون پرسیدم: ‏كیست؟ جبرئیل گفت: هارون بن عمران است. بر او سلام ‏كردم و پاسخ داد. و فرشتگان بسیارى را مانند آسمانهاى دیگرمشاهده كردم. آنگاه به آسمان ششم بالا رفتیم و در آنجا مردى گندمگون و بلند قامت را دیدم كه مى‏گفت: بنى اسرائیل می پندارند من ‏گرامى ‏ترین فرزندان آدم در پیشگاه خدا هستم، ولى این مرد از من ‏نزد خدا گرامى ‏تر است. و چون از جبرئیل پرسیدم: كیست؟ گفت: برادرت موسى بن عمران است. بر او سلام كردم، جواب‏داد. و همانند آسمانهاى دیگر فرشتگان بسیارى را در حال خشوع ‏دیدم. سپس به آسمان هفتم رفتیم و در آنجا به فرشته‏اى برخورد نكردم، ‏جز آنكه گفت:اى محمد! حجامت كن و به امت‏خود نیزسفارش حجامت را بكن. و در آنجا مردى را كه موى سر و صورتش سیاه و سفید بود و روى تختى نشسته بود دیدم و جبرئیل ‏گفت: او پدرت ابراهیم است. بر او سلام كرده، جواب داد و تهنیت و تبریك گفت. و مانند فرشتگانى را كه در آسمانهاى ‏پیشین دیده بودم در آنجا دیدم. و سپس دریاهائى از نور كه از درخشندگى چشم را خیره میكرد، و دریاهائى از ظلمت و تاریكى، و دریاهائى از برف و یخ لرزان دیدم و چون بیمناك ‏شدم، جبرئیل گفت: این قسمتى از مخلوقات خدا است.
و در حدیثى است كه فرمود: چون به حجابهاى نور رسیدم‏، جبرئیل از حركت ایستاد و به من گفت: برو!
و در حدیث دیگرى فرمود: از آنجا به سدرة المنتهى رسیدم و در آنجا جبرئیل ایستاد، و مرا تنها گذارده، گفت: برو! گفتم: اى ‏جبرئیل در چنین جائى مرا تنها مى‏گذارى و از من مفارقت‏میكنى؟ گفت: اى محمد! اینجا آخرین نقطه‏اى است كه صعود به آن راخداى عز و جل براى من مقرر فرموده و اگر از اینجا بالاتر آیم پر و بالم میسوزد. آنگاه با من وداع كرده و من پیش رفتم، تا آنگاه‏ كه در دریاى نور افتادم و امواج مرا از نور به ظلمت و از ظلمت‏ به ‏نور وارد مى‏كرد، تا جائی كه خداى تعالى میخواست مرا متوقف‏ كند و نگهدارد. آنگاه مرا مخاطب ساخته با من سخنانى گفت.
و در این كه آن سخنانى كه خدا به آن حضرت وحى كرده چه بوده‏است، در روایات به طور مختلف نقل شده و قرآن كریم بطور اجمال‏ و سربسته می گوید: «فاوحى الى عبده ما اوحى‏» ـ پس وحى كرد به ‏بنده‏اش آنچه را وحى كرد ـ و از اینرو برخى گفته‏اند: مصلحت‏ نیست در این باره بحث ‏شود، زیرا اگر مصلحت‏ بود خداى تعالى ‏خود میفرمود. و بعضى هم گفته‏اند: اگر روایت و دلیل معتبرى‏از معصوم وارد شد و آن را نقل كرده ،مانعى در اظهار و نقل آن ‏نیست.
در تفسیر على بن ابراهیم آمده كه آن وحى مربوط به مسئله ‏جانشینى و خلافت على بن ابیطالب(ع) و ذكر برخى از فضائل ‏آن حضرت بوده، و در حدیث دیگر است كه آن وحى سه چیز بود:
1- وجوب نماز
2- خواتیم سوره بقره
3- آمرزش گناهان ازجانب خداى تعالى غیر از شرك.

و در حدیث كتاب بصائر الدرجات است‏ كه خداوند نامهاى بهشتیان و دوزخیان را به او داد. و به هر صورت رسول خدا(ص‏) فرمود: پس از اتمام مناجات با خداى تعالى باز گشتم و از همان دریاهاى نور و ظلمت گذشته، ‏در سدرة المنتهى بجبرئیل رسیدم و به همراه او بازگشتم.

برای مطالعه بیشتر به این آدرس مراجعه كنید.
http://www.hawzah.net/Per/K/Tar-Tahl/Tar .

موفق باشید.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : يکشنبه 11/3/1382 | پاسخ : يکشنبه 11/3/1382 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 84 بار

تگ ها :

UserName