کد:
8637
پرسش
سلام من میخواستم بدانم چه طور میتوان به عشق خداوند رسید؟ممنونم وخدانگهدار شما.
پاسخ
برادر عزیز!
حقیقت این است كه:
دل در صورت اولیه خویش و قبل از آنكه محجوب به حجابها گردد و صورت اصلی خود را از دست بدهد، مستغرق در شهود حق و واله و عاشق حضرت حق، بلكه عین عشق است.
اما با محجوب شدن دل، محبت و عشق خدا نیز در حجاب قرار می گیرد و برای بار یافتن دوباره به بارگاه شهود و عشق الهی، باید در پرتو مجاهدت و تلاش، حجاب ها و پرده های حایل میان عاشق و معشوق را كنار زد.
با كنار رفتن حجابها حب حق ظاهر می شود و به میزان استمرار مجاهدت، حب به حق هم بیشتر از پیش ظاهر می گردد، تا منتهی به عشق شود و بار دیگر عشق الهی كه در پس پرده های نورانی و ظلمانی وجود داشته با برطرف شدن حجابها ظاهر گردد، و انسان به اصل فطرت خود واصل شود.
"بشنو از نی چون حكایت می كند
و از جداییها شكایت می كند"
"كز نیستان تا مرا ببریده اند
از نفیرم مردوزن نالیده اند"
"سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق"
"هر كسی كو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش"
"آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر كه این آتش ندارد نیست باد"
"آتش عشق است كاندر نی فتاد
جوشش عشق است كاندر می فتاد"
"هر كه را جامه ز عشقی چاك شد
او ز حرص و عیب كلی پاك شد"
عرفا معتقدند عشق غریزه ای الهی و الهامی آسمانی است كه با نفخ روح در انسان بوجود می آید، و پس از تعلق یافتن به بدن در حكم غریب دور از خانمان و موطنی درآمده كه دائما به فكر جایگاه اصلی و موطن حقیقی خود است.
به عبارت دیگر آنها معتقدند انسان عبارت از موجودی است كه دوست می دارد؛ و اگر خدا محبوب و معشوق واقعی انسان باشد می تواند با بدست آوردن صفات محبوب و معشوق در او محو شود و بار دیگر به او باز گردد؛ كه به فرموده قرآن : « انا للّه و انا الیه راجعون» یعنی ما همه از خدائیم و به او باز گردانده می شویم.
"هر كسی كو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش"
كوتاه سخن آنكه برای رسیدن به عشق خدا باید با گذشتن از مرحله حیوانیت به مرحله انسانیت رسید كه همان جنبه الهی انسان است؛ زیرا نفس ناطقه انسانی شعله ای است از مشعل جلال حق، و پرتوی است از اشعه جمال مطلق، گلی است از گل زار عالم قدس؛ و از این جهت است كه وقتی از روح انسانی سئوال شد، خطاب رسید كه «قل الروح من امر ربی» یعنی بگو روح از عالم امر پروردگار من است و در حق آدم (ع) فرمود :«انی جاعل فی الارض خلیفة»یعنی: بدرستی كه من از برای خود در زمین خلیفه قرار می دهم .
اما این خلافت كه شرط رسیدن به عشق خداست، «ظهور تام پیدا نمی كند مگر اینكه بعد از اداء واجبات و ترك محرمات، مواظبت بر نوافل و مستحبات شود.»
هر چند صرف اطاعت برای عشق كافی نیست، بلكه روح صاف و فطرت سازگار و تربیت شده هم می خواهد.
علمای اخلاق عشق و محبت را حقیقتی مستقل می دانند كه مومن باید در عین ایمان و اطاعت، محبت و عشق به خدا را نیز داشته باشد.
خداوند در ستایش جمعی می فرماید: «یحبهم و یحبونه» یعنی خدا ایشان را دوست دارد و ایشان هم خدا را دوست دارند.
اما اگر بخواهیم كمی زمینی تر و ملموس تر سخن بگوییم، برای شما توصیه ای را كه حضرت آیت الله بهجت در این گونه موارد دارند، می آوریم:
ایشان می فرمایند: شخص باید از معصیت عملی و اعتقادی پرهیز كند.
مراد از معصیت عملی، تخلف از وظائف فقهی و اخلاقی است؛ و مراد از معصیت اعتقادی، اجازه ورود افكار و قضاوتهای غیر صحیح در دل است.
محدوده آن عمل و این اعتقاد را هم معلومات ما مشخص می كنند. ما به هر آنچه می دانیم موظفیم و نه بیشتر. بله یكی از وظائف ما هم یادگیری هر چه بیشتر ما است. هر روز سعی كنیم مطلبی از تعالیم دین را یاد بگیریم، و از آن پس بدان عمل كنیم.
اگر چنین كنیم بقیه راه را خود خدا متكفل خواهد شد. خود او دست ما را خواهد گرفت و به سر منزل مقصود می رساند.
«إن تتقوا الله یعلمكم الله» یعنی اگر تقوا پیشه كنید، خدا آنچه را نمی دانید به شما می آموزد.
«إن تتقوا الله یجعل لكم مخرجا» یعنی اگر تقوا پیشه كنید، خدا برای شما راه خروج از مهالك را نشان می دهد.
و تقوا ـ یعنی خداترسی ـ به همان است كه گفتیم. عمل به آنچه می دانیم و سعی ممكن در یادگیری آنچه نمی دانیم.
والسلام.
برای كسب اطلاعات بیشتر به كتاب "معراج السعاده" از ملا احمد نراقی، "حكمت الهی" از مرحوم الهی قمشه ای، "فلسفه عرفان" از دكتر سید یحیی یثربی و "خطبه همام" نهج البلاغه و "مقالات" از استاد محمد شجاعی و ... مراجعه شود.
خدا نگهدار شما.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
سه شنبه 6/3/1382
| پاسخ :
سه شنبه 6/3/1382
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
100 بار