• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 7587

پرسش

سلام
در ماجرای اتش زدن خانه حضرت زهراسلام الله علیها توسط عمرودیگر وقایع كه ما به كتب خود اهل سنت تمسك میكنیم انها میگویند این موارد را شیعه به دروغ به این كتب نسبت داده است یا میگویند ابن قتیبه كه كتاب الامامت والسیاست را نوشته شیعه بوده و........ در جواب چه میتوانیم به مخالفین بدهیم؟

پاسخ

برادر عزیز!
سؤال خوبی است و از توجه شما سپاسگزاریم.
در ذیل توجه شما را به نكاتی جلب می نماییم.

1ـ برای احتجاج با اهل سنت گاهی ممكن است نتوان از كتب روایی شیعه نقل كرد، و لازم باشد كه از منابع خودشان امر اثبات شود، و یا گاهی نفس استفاده از منابع اهل سنت بر غنای استدلال می افزاید.
استفاده از منابع اهل سنت برای اثبات حقانیت شیعه و بطلان مدعای آنان از دو جهت مفید است:
اول: گاه این استفاده در مقام احتجاج است و نه كشف واقع. در جدل انسان بر اساس مسلمات طرف مقابل می تواند مطلب حقی كه بر او پوشیده مانده را به او نشان دهد.
دوم: قاعده عقلایی می گوید: "الفضل ما شهدت به الأعداء" یعنی آنچه مخالف هم ناچار به اعتراف به آن است، نشانه فضیلت می باشد.
بر این اساس اگر در جو اختناق زمان حضور اهل بیت(ع) مطلبی در منابع اهل سنت بیاید، حكایت از این دارد كه آن مطلب آنچنان از مسلمات تاریخی است كه حتی در آن شرائط هم امكان كتمان و انكار آن نبوده؛ و برای همین نویسنده از یك سو، حیثیت خود را در صورت حذف آن در خطر می دیده، و از سوی دیگر خطری هم از جانب حكومت و جو حاكم برای خود نمی دیده است.

در خصوص مساله فوق احادیث بسیاری از ائمه اطهار رسیده است كه می توانید به كتاب تحلیلی و ارزشمند "رنج های فاطمه" نوشته استاد جعفر مرتضی عاملی رجوع نماید.
اما یك نمونه امام صادق(ع) در حدیث مفضل تصریح به آتش زدن خانه توسط عمر و زدن شلاق به بازوی فاطمه(س) و لگد زدن به در منزل و اصابت به پهلوی فاطمه(س)، و در نتیجه سقط محسن و .. می نماید(ر.ك. به بحار الانوار، ج53، ص18و 19)

2) مگر تنها ابن قتیبه ـ از میان اهل سنت ـ است كه در لابلای كتابهای خود احیانا مطلبی در فضائل اهل بیت و ظلمهایی كه بر آنان رفته، روایت یا نقل تاریخی آورده است. در لابلای كتابهای اهل سنت قسمت بزرگی از مدعیات شیعه قابل اثبات است. (مراد از اثبات همان است كه در بالا ذكر شد: یكی احتجاج و و دیگری كشف بر اساس قاعده "الفضل ما شهدت به الاعداء")
لذا با خارج كردن مثل "ابن قتیبه" مشكلی برای آنان حل نمی شود و از این نمد كلاهی دوخته نخواهد شد.

3ـ در سنی بودن "ابن قتیبه" بنا به مدارك خود اهل سنت جای هیچ مناقشه ای نیست.
اگر صرف نقل حوادث غم بار پس از رسول خدا(ص) و گزارش ظلمهایی كه به اهل بیت(ع) رفته، نشانه شیعه بودن اوست، بسیاری از علمای اهل سنت شیعه خواهند بود؟
چگونه است كه نویسنده مزبور و كتاب او "الامامة و السیاسة" در سایر موارد برای اهل سنت حجت است، و بدان استناد می كنند و او را از مفاخر خود می شمرند، ولی نقلش در بحث مزبور بی اعتبار است!!؟
آیا این جز با عناد و لجاجت قابل تفسیر است. یك بام و دو هوا!!!؟

خصوص همین واقعه را، غیر از ابن قتیبه، علمای دیگری از اهل سنت هم آن را كم و زیاد، به شكل گاه مبهم و گاه واضح نقل كرده اند كه سنی بودن آنها مسلم است و اگر اینها هم ـ به سبب این نقل ـ از اعتبار بیفتند، چیزی برای اهل سنت باقی نمی ماند.
گر چه برخی از این مورخان امر را تا نیمه گزارش كرده اند اما در قرائن موجود در همان كلمات و ضمیمه برخی دیگر به آن می توان سیمایی از آنچه كه نزدیك به ادعای شیعه است را اثبات كرد.

در ذیل قول برخی از این مورخان و محدثان را نقل می نماییم و تحقیق بیشتر را به مطالعه كتابهای "رنجهای فاطمه(س)" و "آتش به خانه وحی" و .. حواله می دهیم.

الف) ابن حجر عسقلانی نقل می كند: «إن عمر رفس فاطمة حتی اسقطت بمحسن» یعنی عمر با پا به سینه زهرا زد بطوریكه محسن سقط شد. (لسان المیزان، ج1، ص57)

ب) شهرستانی در ملل و نحل دارد: «ان عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتی القت الجنین من بطنها و كان یصیح: "احرقوا دارها بمن فیها و ما كان فی الدار غیر علی و فاطمة و الحسن و الحسین(ع). یعنی بدرستیكه عمر روز بیت با ابوبكر به شكم فاطمه ضربه زد كه جنین او از شكمش سقط شد و عمر فریاد می زد: خانه فاطمه را و هر كس در آن است بسوزانید در حالی كه غیر از علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) كسی در خانه نبود. (الملل و النحل، ج1، ص57)

ج) احمد بن یحیی البلاذری (متوفی 279 ه .ق) می نویسد: «ان ابابكر ارسل الی علی یرید البیعة، فلم یبایع فجاء عمر و معه فتیلة، فتلقته فاطمة علی الباب فقالت فاطمه: یا ابن الخطاب أتراك محرقاً علیّ بابی؟ قال: نعم و ذلك اقوی فیما جاء به ابوك» یعنی ابوبكر به سوی علی(ع) فرستاد تا بیعت كند پس او بیعت نكرد. سپس عمر آمد در حالیكه شعله آتش همراه داشت. فاطمه(س) او را در كنار در ملاقات كرد و از او پرسید: ای پسر خطاب! آیا ترا می بینم در حالی كه می خواهی خانه مرا آتش بزنی؟ عمر پاسخ داد: آری و این قوی تر ـ شاید منظور مفیدتر باشد ـ است برای آنچه پدر تو بر آن آمد. (انساب الاشراف، ج1، ص586)

د) ابن عبد ربه اندلسی می نویسد:«كسانی كه تخلف از بیعت ابوبكر كردند علی(ع) و عباس و زبیر و سعد بن عبادة بودند. اما علی و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشستند. تا وقتی كه ابوبكر عمر را به سوی آنها فرستاد تا از خانه فاطمه خارجشان كند و به عمر گفت:«ان ابوا فقاتلهم» یعنی اگر ابا كردند با آنها بجنگ. فاقبل بقبس من نار علی ان یضدم علیهم الدار فلقیته فقالت: یا ابن الخطاب أ جئت لتحرق دارنا؟ قال نعم..» یعنی پس عمر با شعله از آتش جلو آمد تا خانه را بر سر آنها خراب كند. فاطمه او را ملاقات كرد و فرمود: یابن خطاب آیا آمده ای كه خانه ما را بسوزانی؟ عمر پاسخ گفت: آری. (العقد الفرید، ج5، ص13)

ه) محمد بن جریر طبری هم می نویسد: اتی عمر بن الخطاب منزل علی و فیه طلحة و زبیر و رجال من المهاجرین فقال: و الله لأحرقن علیكم او لتخرجن الی البیعة یعنی عمر آمد به منزل علی(ع) و در آن خانه طلحه و زبیر و مردانی از مهاجرین بودند پس عمر گفت: به خدا قسم شما را به اتش می كشم یا بسوی بیعت خارج می كنم. (تاریخ الطبری، ج3، ص202)

و گمان نمی كنم اهل سنت او را مخلف سوگند خویش بدانند.
طبری از نقل بقیه ماجرا خوداری میكند، اما از بقیه نقلها می توان استفاده كرد كه او به سوگند خود عمل كرد خانه را به آتش كشید و اهل آنرا برای بیعت به مسجد برده است. گر چه در شناعت امر همین سوگند كافی است.

و) یعقوبی در تاریخ خود تحت عنوان ایام ابی بكر می نویسد: «زمانی كه ابوبكر مریض شد ـ در همان مریضی كه مرد ـ عبد الرحمن عوف به عیادت او رفت و از او پرسید: ای خلیفه! حالت چگونه است؟ ابوبكر گفت: همانا من بر هیچ چیز تاسف نمی خورم، مگر بر سه چیز كه انجام دادم و ای كاش انجام نمی داده بودم: ... ای كاش قلاده خلافت را بر گردن نینداخته بودم. ای كاش خانه فاطمه را تفتیش نكرده و مورد هجوم آن عده قرار نداده بودم» (تاریخ یعقوبی، ج2، ص137)
طبری نیز این قصه را در كتاب "تاریخ الامم و الملوك" ج2، ص619 نقل كرده است. همچنین مسعودی در "مروج الذهب" ج2،ص194 نیز همین را آورده است.

ر) مسعودی در "اثبات الوصیة" ص142 تحت عنوان "حكایت السقیفة" می نویسد: … پس روایت شده زمانی كه پیامبر از دنیا رحلت فرمود، عباس رضی الله عنه نزد امیر المومنین رفت و گفت: دستت را بده تا با تو بیعت كنم … پس امیر المومنین با پیروان و شیعیانش دست به مبارزه (منفی) زدند، چون پیامبر به وی چنین دستوری داده بود.
در این هنگام عده ای به خانه اش حمله ور شدند و در خانه اش را به آتش كشیدند و او را به زور از خانه خارج كردند. آنها سیده زنان فاطمه(س) را پشت در فشار سختی دادند، به حدی كه محسن را سقط كرد!..»
مسعودی نام آن عده را نمی آورد ولی پر واضح است به شواهد بسیار تاریخی در خانه علی(ع) در آن ایام دو بار آتش زده نشده بود و آن عده همانهایی بودند كه در بقیه نقلها نامشان ذكر شد.
همچنانكه می بینید نقلها، علی رغم كم و كاست، متعارض هم نیستند، بلكه مؤید و معاضد همند، و با ضمیمه به همدیگر واقعیت روشن می گردد.

سؤال ما این است كه آیا می توان همه اینها را هم شیعه دانست؟!

این نمونه ای از مواردی است كه در باب اپن مسائل اختلاف هست. اكثر موارد اختلاف به همین شكل در منابع خود آنها قابل تعقیب بوده، و حقانیت مدعای شیعه قابل اثبات است.

اگر باز در این باره و مسائل تاریخی دیگر سئوال و شبهه ای باقی ماند، ما را هم در جریان قرار دهید.

با التماس دعا.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : يکشنبه 28/2/1382 | پاسخ : يکشنبه 28/2/1382 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 106 بار

تگ ها :

UserName