کد:
74073
پرسش
من پول ندارم
من دوست دارم برم سفر
بابا هم پول ندارد
من خجالت میكشم ازپدری كه بیماری كلیه دارد پول بگیرم
من شاگرد اول دانشگاه هستم و حسابی خسته
من چون بی پولم ...........
پاسخ
سلام،
"بدبخت" عزیز، حقیقت این است كه خوشبختی و بدبختی اموری نسبی هستند و نمی توان با یك حكم كلی در مورد آنها صحبت كرد. بسیار پیش می آید كه ما پس از این كه دچار یك گرفتاری بزرگ شدیم، متوجه می شویم كه در تمام ایام دیگری كه هیچ اتفاق فوق العاده ای رخ نمی داده ، در واقع خیلی خوشبخت بوده ایم و خودمان نمی دانسته ایم.
الآن هم كه شما پولی برای سفر رفتن نداری و كسل شده ای، شاید احساس بدبختی كنی اما حواست باشد كه كمتر كسی می تواند مثل شما شاگرد اول دانشگاه شود ...
امیلی دیكینسون می گوید آنهایی كه در نبردی شكست می خورند ، بهتر از تمام برنده ها قدر و ارزش پیروزی را می دانند و شیرینی آن را درك می كنند ( چون نتوانسته اند آن را به دست آورند ) .
مثلاً یك بار از پدرتان بخواهید نظرش را در مورد سلامتی برای شما بیان كند.مسلماً ایده و عقیده او در این زمینه ، با نظر شما بسیار تفاوت خواهد داشت چون شما در نهایت سلامتی و جوانی هستید و در واقع از این جهت نقطه مقابل ایشان محسوب می شوید.
حالا با این اوصاف، پیشنهاد می كنم به جای سفر - كه خیلی خرج برمی دارد - به سیر و سیاحت در همین شهر تهران بپردازید ( این كاری است كه خیلی هم هزینه ندارد ) .وسیله ایاب و ذهاب: اتوبوس - مقصد : موزه ها ، گردشگاه ها ، كاخ- موزه ها ، و احیاناً ابنیه قدیمی - وسایل مورد نیاز :یك كیف كوچك پیك نیك حاوی اطعمه و اشربه خانگی ، بلیط اتوبوس و مترو به تعداد كافی، یك جفت كفش كتانی راحت و خوش پا، (و در صورت امكان) رفیق شفیق یك دو سه چهار پنج تا .زمان : هر روز از صبح تا شب به جز شنبه ها كه موزه ها تعطیلند.
خوب ، تعطیلات خوش بگذره.كارشناس بخش اجتماعی - كد 3
مشاور :
خانم پاكرو
| پرسش :
چهارشنبه 7/5/1383
| پاسخ :
دوشنبه 12/5/1383
|
|
|
0
سال
|
پای درد و دل شما
| تعداد مشاهده:
351 بار