• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 73704

پرسش

با سلام
خداوندمتعال در جواب فرشتگان دلیل افرینش
انسان را خلیفته الهی انسان را میفرماید
1-ایا هر كس چون انسان است میتواند خلیفه گردد یا این مقام معصومین است؟
2-مسئله وحی یك موضوع تمام شده بعد از
رسول ا... است یا همیشه برای كسی كه ولی وخلیفه گردد امكان دارد؟

پاسخ

دوست گرامی با سلام : در پاسخ به سئوال اوّلتان باید ابتدا ملاك جانشینی را جستجو كنیم ، ملاك جانشینی آدم((علیه السلام)) در زمین، قابلیّت انسان در یادگیرى و تعلّم اسماء بود. وبه قرینه آیات بسیارى كه دلالت دارد فـرزنـدان آدم علیه السلام نیز خلیفه خداوند در زمین اندمانند [ اذ جعلكم خلفاء من بعد قـوم نـوح ( اعـراف - 69 ) ] , [ ثـم جعلناكم خلائف فى الارض ( یونس - 14 ) ] , [ و یجعلكم خلفاء الارض ( نحل – 62). معلوم می شود این منصب به نوع انسان تعلق می گیرد. بر خلاف ملایك كه چنین قابلیّتى را ندارند و تكامل و ارتقاى علمى و معرفتى در آنان راه ندارد.بعبارتی انسان كامل می تواند مظهر اسمای حسنای خدا و خلیفه وی باشد، لیكن چون خداوند محیط به همه اشیاست جای خالی نمی نهد تا در غیاب او دیگری به عنوان خلیفه آن را پر كند، زیرا خداوندبا هر موجودی هست: (هُوَ مَعَكُمْ أَیْنَ ما كُنْتُمْ) ص/26، (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْاخِرَ وَالْظاهِرُ وَالْباطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَیءٍ عَلیم) حدید/3. بنابراین خلیفه اسمای حسنای خداوند شدن به معنای مظهر اوصاف و اسمای الهی شدن است. پس خلیفه خدا انسان كاملی است كه در همه نشئات، ظهور علمی و عملی دارد، هم در نظام تكوین خلیفة الله است هم در نظام تشریع و قانونگذاری و هم در نظام تكوین به حق، رفتار می كند و دیگران به تبع او حركت می كنند، هم در نظام تشریع به حقّ، حكم می كند و دیگران تابع حكم حق اویند. به دیگر سخن، آیه فوق از نخستین مرحله حكایت دارد مبنى بر تعلق خواست خدا به منظور آفرینش موجودى به عنوان نماینده خود بر روى زمین. به گونه‏اى كه صفاتش پرتوى از صفات پروردگار و شخصیتش برتر از فرشتگان پس مقام خلیفةاللهى مخصوص حضرت آدم(ع) نبوده بلكه مربوط به نوع انسان است. به گونه‏اى كه اگر فرزندان آدم(ع) در راه هدایت گام بردارند مى‏توانند آن علم به ودیعت گذارده شده در نوع انسان (كه در آیه شریفه به تعلیم اسماء تعبیر شده است)را از قوّه به فعلیت برسانند مراد از این علم به ودیعت گذارده شده در انسان، استعداد فوق‏العاده براى درك حقایق هستى است. حقایقى كه در پشت پرده غیبت مستورند. خلیفه به معنایى كه مطرح شد؛ یعنى رهسپارى انسان در بستر هدایت، به گونه‏اى كه صفاتش پرتویى از صفات الهى گردد و حتى از اقلیم شخصیتى فرشتگان پا فراتر نهد، و این گونه نیست لزوماً در همه زمان‏ها، عده‏اى برآن قله صعود كنند. بلكه اگر همه رو به فساد بروند، زمین از وجود چنین خلیفه‏اى خالى نخواهد بود.در كتاب شریف اصول كافى، ج 1، ص 178، باب «اَنّ الارض لاتخلو من حجّه»، روایات متعددى از معصومین ذكر شده است كه به دو مورد از آن اشاره مى‏گردد. حدیث دوّم: عن ابى عبداللّه(ع) قال: سمعته یقول: انّ الارض لاتخلو الّا و فیها امام كَیْما اِن زاد المؤمنون شئیاً ردّ هم و ان نَقصوا شیئاً اَئمّةُ لَهُم‏: زمین هیچگاه از امام خالى نخواهد بود تا اگر در عقاید و اعمال مؤمنین خطائى رُخ داد، آن خطا را برطرف كنند و نیز اگر به دلیل دست نیافتن، چیزى از عقاید و اعمال و كم‏گذاشتند، آن‏ها را تكمیل كنند. و در حدیث پنجم: عن احدهما(ع): ان الله لم یَدَعِ الارض بغیر عالم و لولاونك لم یُعرفِ الحقّ من الباطل: اگر زمین از عالم رساننده پیام الهى خالى باشد، هدف از آفرینش انسان ناشناخته مى‏ماند و در نتیجه عبادت هم كه موقوف بر معرفت الهى است، تعطیل مى‏شود.
لازم به ذكر است كه مصداق اتّم خلیفه الهی چهارده معصوم صلوات الله علیهم هستند. چنانچه بنابر آنچه بعضی از مفسرین گفته اند، ملائكه بر آدم(ع) سجده نكردند ولى وقتى آدم از خداوند حقیقتى را دریافت داشت، آن حقیقت را بر ملائكه عرضه كرد. همگى سجده نمودند و آن مطلب چیزى جز حقیقت چهارده معصوم نبود.وعلامه طباطبایی (ره)در ذیل آیه شریفه «فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ‏...»؛ وقتى آدم اسماى ایشان را به ملائكه خبر داد، (بقره/30) می فرمایند: در این جا ضمیر «هم» براى صاحبان عقل به كار مى‏رود. در نتیجه فهمیده مى‏شود سجود ملائكه بر انسان كامل است كه صلاحیت خلیفة اللهى را دارا است،كه بارزترین مصادیق آن، چهارده معصوم هستند. براى آگاهى بیشتر ر.ك: تفسیر المیزان، آیات 20 - 33 سوره بقره مراجعه نمایید.
وامّا پاسخ سئوال دوّمتان: لازم است بدانید، وحى معانى مختلفى دارد.یكى از آن معانى , وحى تشریعى است كه بر پیامبران نازل مى شده است : ((و ماكان لبشر ان یكلمه اللّه الا وحیا او من وراى حجاب او یرسل رسولا فیوحى باذنه مایشا)), یا مى فرماید: ((قل انما انا بشر مثكلم یوحى الـى )). دیگری وحی به معنای الهام است، چنان كه در قرآن آمده است : ((و اوحـیـنـا الـى ام مـوسى )).نظیر همین معنا بلكه به صورت كامل تر درباره مریم آمده است كه فـرشـتـه وحى دربرابر او ظاهر شد و بشارت تولد عیسى را به او داد. آنچه كه در باب انقطاع وحى گـفـتـه مى شود, مربوط به باب ختم نبوت است كه با رحلت نبى مكرم اسلام به عنوان خاتم الانبیا, وحى تشریعى نیز كه در برگیرنده تشریع احكام شریعت و آیین اسلام است پایان پذیرفت و منقطع گردید, ولى انواع دیگروحى , مانند سخن گفتن با ملائكه , الهام به قلبهاى انسانهاى پاك به قوت خـود بـاقـى اسـت , چنان كه ائمه(علیهم السلام) كه جانشینان پیامبر(صلوات علیه) و وارثان علم آن حضرت مى باشند به این مطلب تصریح دارند كه خدواند حقایق عالم هستى را به قلب آنان الهام مى نماید. قرآن كریم مـى فـرمـاید:«ذلك فضل اللّه یوتیه من یشا»امام رضا(ع ) درتفسیر آیه فرموده اند: ((ان العبد اذا اختاره اللّه عزوجل لامور عباده شرح لذلك صدره و لا یحیر فیه عن الصواب فهو معصوم موید موفق مـسدد قدامن الخطایا والزلل و العثار بذلك لیكون حجه على عباده و مشاهده على خلقه و (ذلك مـن فـضـل اللّه ...))، هرگاه خداوند بنده اى را براى اداره امور سایر بندگانش برگزیند, سینه او را فـراخ نـمـوده بـه گـونه اى كه براى تشخیص راه صواب متحیر نمى ماند, پس اومعصوم و موید و مـسـدد به تایید الهى است و از گمراهى و ضلالت به دور مى باشد.بنابراین یكى از منابع وارثان عـلـم پـیـامـبر(ص ) ارتباط با غیب از طریق الهام مى باشد كه این مطلب ممانعتى با انقطاع وحى تشریعى ندارد.

موفق باشید.

مشاور : آقای مرتجی | پرسش : دوشنبه 5/5/1383 | پاسخ : دوشنبه 5/5/1383 | | | 0 سال | حوزه علميه | تعداد مشاهده: 92 بار

تگ ها :

UserName