کد:
7313
پرسش
با سلام.. ببخشید اگه تند تند مزاحم میشم. جوابتون رو با كد 7030 دیدم. ممنون.اما من العان 2-3 ماه است كه دیگه كارت نمی فرستم و چند روز پیش نامه ای نوشتم و تمام حرف ام رو به اون توی نامه نوشتم.صبح قبل از اینكه بره مدرسه رفتم در خونشون و نامه رو دادم به دوستش كه بده به اون. ومطمعنم كه فهمیده كار من بوده. چون هم اسمم رو نوشتم و هم چند دقیقه بعدش من رو سر كوچه دید و حتما دوستش بهش میگه كه من نامه رو دادم.. ومن محرم امسال كه دیدمش نسبت به سالهای پیش خیلی عوض شده بود و از حركاتش معلوم بود كه میدونه این كار ها كار منه و انگار اون هم از من خوشش میاد.
من میخوام چند روز دیگه حرف هام رو به خودش بگم و میدونم كه اون هم منتظره..من الان18 سال دارم و ما میتونیم تا چند سال باهم باشیم تا هم از خلقیات هم اشنا بشیم و هم به موقع با بزرگترها در میون بزاریم. در ظمن خوانواده ی من جنبه ی ابن حرف ها را ندارند. مخصوصا مادرم اگه بفهمه ول نمیكونه و هی میخواد گیر بده. در ضمن من از تابستون هم میرم سز كار توی یك شركت كامپیوتر و میتونم تا 2-3 سال دیگه خونه و زندگی خوبی داشته باشم. هر وقت هم خواستم با تلفن حرف هام رو بهش بگم روم نشده.. می خوام بگید كه این تصمیم من چطوره.. (حرف هام رو به خودش بگم؟) در ضمن از من 1 سال كوچكتره و العان برای ازدواج زوده و من هم نمی تونم حرف هام رو فعلان به خوانواده بگم و می خوام فقط خودش و احیانا خواهر بزرگترش كه ازدواج كرده بدونند. تا پنهان كاری نباشه و یك بزرگتر با خبر باشه. و من دیگه طاقت این سكوت و با نگاه با هم حرف زدن رو ندارم .. دیگه دیوونه شدم(دیوونم كرده)... لطفن یك جواب گره گشا بدید تا ما هم از این ماجرا راحت بشیم و این 5 سالی كه منتظر بودم به نتیجه برسم. و برام مهم
نیست چی پیش میاد و دیگه میخوام حرف بزنم و تو این 5 سال حر وقت كه میدیدمش انگار از سال قبل منتظر من بوده و از نگاهش خیلی چیز ها میفهمیدم... در ضمن زیاد نمیتونم تو این خونه بمونم و دیگه دارم كلافه میشم و چاره این ها رسیدنم به اونه.... تورو خدا كمكم كنیدو...........................................................
آگه جواب رو سایت باشه ایراد نداره.
دلم می خواد بهت بگم عاشقتم روم نمیشه
تا كه بهت نگم دل آروم نمیشه!!!!!!
تشكر M (دل شكسته)
پاسخ
سلام
آخه عزیز من ، این چیزهایی كه برای من نوشتی كه فایده نداره ، من از بهر حسین در اضطرابم . تو از عباس می گویی برایم ؟!
اولاً – اگر خانواده تو استطاعت مالی ندارند و خودت می توانی ظرف 3-2 سال صاحب خانه و زندگی خوبی بشوی ، كه دیگر چه ضرورتی است این همه پنهانكاری كنی ؟ هم خانواده خودت می توانند با ازدواج شما در سن كمتر موافقت كنند و هم خانواده او .
دوماً -مشكل این جاست كه تو اصلاً گره اصلی را نمی بینی . چرا شما دو نفر باید بدون اطلاع بزرگترهای خودت و او ( به زبان ساده یعنی "پنهانی" ) با هم مراوده داشته باشید ؟ این كه می شود همان دوست دختر و دوست پسر هایی كه در كوچه ها و خیابان ها آواره تمام پیچ ها و كنج ها هستند ؟! تمام ضرر ماجرا هم در همین جا نهفته است . چرا فكر می كنی اطلاع والدین او و خودت ،مایه دردسر شما دو نفر می شود ؟ شما در این سن و سال ، حتماً دوستی های زیادی را دیده ای كه ظرف مدت كوتاهی به سادگی از بین رفته است و هر دو طرف با لب و لوچه آویزان با این فكر كه « چقدر در مورد او اشتباه می كردم » راه خود را در پیش گرفته و رفته اند .
*منتها فرق اساسی این ماجرا برای خود تو این است كه ممكن است عشق و اعتماد یك عمر را از دست بدهی . اجازه بده عشقت همانطور كه تا به حال پاك و بی آلایش بوده ، بعد از این هم صفای خود را حفظ كند . در سن تو عشق ها می تواند افلاطونی باشد ؛ پس آن را از آسمان به زمین فرود نیاور: بگذار تا زمانی كه ازدواج نكرده اید و با هم محرم نشده اید و با هم محرم نشده اید ، او همواره همان الهه نجابت و غرور و پاكی باقی بماند ......
یدست آخر این كه: اگر او ماجرا را می داند ، دیگر چه مشكلی است ؟ اگر او هم واقعاً تو را دوست داشته باشد می تواند این مدت را برایت صبر كنند . یك كمی ادبیات بخوان و ببین عشاق مشهور جهان چه زجرها و هجران ها كه نكشیده اند . مگر خود تو نمی گویی 5 سال صبر كرده ای ، حالا مثلاً 2 سال مدت خیلی زیادی است ؟ به جای این كه بخواهی به سرعت به او برسی ، با یك نفر از نزدیكانت كه از رازداریش مطمئنی ، مطلب را در میان بگذار و درددل هایت را به او بگو . اگر هم كسی نبود ، به خود من بگو . حداقل می توانم بعضی آموزش های مقدماتی را به خودت بدهم كه وقتی انشاءا.... ازدواج كردید ، كمتر دچار مشكل شوید .
مشاوره اجتماعی 5/4/82
مشاور :
خانم پاكرو
| پرسش :
جمعه 26/2/1382
| پاسخ :
جمعه 26/2/1382
|
|
|
0
سال
|
پای درد و دل شما
| تعداد مشاهده:
93 بار