کد:
71252
پرسش
با سلام
1-چه دلیل عقلی محكمی وجود دارد مبنی بر اینكه خدا واحد است و یا اینكه انسان محصول همكاری چند خدا نیست؟
2-اگر خداوند عادل مطلق است پس چرا بر روی زمین مظاهر نابرابری فراوان است.
عده ای در رفاه و آسایش و امنیت و صلح اند.
عده ای دیگر در فقر و مشقت و تهدید و جنگ اند. اگر خدا عادل است پس در هر زمان و مكان باید چنین باشد و نه فقط حیات اخروی
با تشكر
پاسخ
دوست محترم!
با عرض سلام و تحیت، و عرض پوزش به سبب تأخیری كه شد، پاسخ زیر را بخوانید و اگر ابهامی بود با ما در میان بگذارید.
1. درباره اثبات وحدانیت خداوند در كتب كلامی و فلسفی استدلال های متعددی اقامه شده است.(ر.ك. به كد 21930 از بخش تازه های مشاوره مذهبی)
یكی از این ادله دلیل قرآنی تمانع است. ما این برهان را در كد 42837 از بخش تازه های مشاوره مذهبی بیان كرده ایم. لطفا به این كد مراجعه كنید.
همچنین از جمله معروفترین برهانهای فلسفی بر وحدانیت خدا "برهان صدیقین" است.
این برهان تقریرهای متفاوتی از ابن سینا و ملاصدرا و علامه طباطبائی و ... دارد كه تقریر علامه طباطبائی از كتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم را به اختصار ذكر می نمائیم:
"واقعیت هستی كه در ثبوت وی هیچ شك نداریم هرگز نفی نمی پذیرد و نابودی بر نمی دارد؛ و به عبارت دیگر واقعیت هستی بی هیچ قید و شرط واقعیت هستی است و با هیچ قید و شرطی "لاواقعیت" نمی شود. و چون جهان در حال گذر است، و هر جزء از جهان نفی را می پذیرد، پس جهان عین همان واقعیت نفی ناپذیر نیست، بلكه تنها می توان گفت این جهان با آن واقعیت نفی ناپذیر، وجود و واقعیت می یابد، و بی آن از هستی بهره ای نداشته و منتفی است. و البته این نه به آن معنا است كه حقیقت آن واقعیت با جهان و اشیاء یكی می شود و یا در آنها نفوذ یا حلول می كند و یا پاره هایی از واقعیت جدا شده و به اشیاء می پیوندد، بلكه ـ با وجود تفاوت این مثال با واقع، و تنها برای تقریب به ذهن می گوییم ـ مانند نور است كه اجسام تاریك با وی روشن و بی وی تاریك می باشند. به عبارت دیگر او خودش عین واقعیت است و جهان و اجزای جهان با او واقعیت دارد و بی او هیچ و پوچ می باشند.
نتیجه: جهان و اجزای جهان در استقلال وجودی خود و واقعیت دار بودن خود تكیه به یك واقعیت دارند كه عین واقع، و به خودی خود واقعیت است؛ و او همان خداوند و ذات لایزال حق است.(ر.ك. به اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج5، ص76 الی ص86)
با تأمل كافی در این برهان خواهید یافت خداوند همان هستی محض ـ كه غیر از پدیده ها و جهان و ... است ـ می باشد، و بدیهی است كه هستی محض ، دوئیت برنمی دارد، و غیر آن نیستی محض است كه نمی تواند خدا باشد.
2. به دو نكته توجه كنید:
یكی آن كه خداوند علاوه بر صفت عدالت، حكمت هم دارد، و بلكه عدالت جز با حكمت قابل تعریف نیست.
برای آن كه ببینیم كاری بر اساس عدل هست یا نه، باید ببینیم آیا كار در ارتباط با حكما و هدف خلقت معقول و صحیح است یا نه؟ مثلا كسی كه ماشینی می سازد تا حركت كند، باید پذیرفت كه این ماشین از اجزاء متفاوتی تشكیل شود، و همانطور كه پیچ و مهره در صنعت آن باشد چرخ دنده هم باشد؛ همانطور كه موتور در كار است لوله اگزوز هم وجود داشته باشد. پس دیگر نمی توان اعتراض كرد كه چرا عدالت در برابر اجزاء رعایت نشده و همه ماشین پیچ و موتور نیست؟!
خداوند عالم را برای تكامل انسان آفریده است ـ "خلق لكم ما فی الأرض جمیعا" ـ و این هدف اقتضا دارد كه عالم و آدم متنوع و در شرائط متفاوت خلق شوند، تا هم نیازهای عالم تأمین شود و هم انسانها از این تفاوتها پند گیرند. این شرائط هم برای فقیر و هم برای غنی بهتر و درس آموزتر است.
علاوه بر این همه آنچه در عالم از نابرابری ها می بینیم مورد رضای تشریعی خدا نیست، و ناشی از سوء عمل انسانها است.
بسیاری از آنچه روی زمین می گذرد محصول دو چیز است كه البته در طول هم قرار دارند، نه در عرض هم: یكی مشیت الهی است و یكی اختیار انسانی.
نظام احسن اقتضاء پیدایش موجودی داشت كه جامع همه موجودات باشد؛ موجودی كه در عین نبات بودن حیوان هم باشد، و در عین حیوان بودن فرشته هم باشد، و ...؛ این موجود كه عارفان او را "كوْن جامع" می خوانند، فشرده همه هستی است، و انسان نام دارد. چیزی به نام اختیار به او فرصت داده تا در دو دامنه وسیع جولان دهد یا پست تر از حیوان شود یا مقرب تر از ملائكه. این شاهكار بزرگ الهی است كه بدون آن هرگز جهان به "احسن خلق" توصیف نمی شد.
وقتی ساخت چنین موجودی اقتضاء حكمت مطلقه خدا است، هزینه آن نیز باید پرداخته شود. هزینه آن این است كه احیانا برخی از افراد این موجود راه انسانی را طی نكرده، به ظلم و فساد و تباهی اقدام كنند، بگونه ای كه هیچ حیوانی قادر بدان نیست ـ و این همان اعتراض نخستین فرشتگان در خلقت حضرت آدم(ع) بود ـ خداوند به جای مجبور كردن این موجود، برای او هدایت و قانون فرستاد تا با تربیت و رعایت موازین قسط راه صلاح را طی نماید؛ و این عین حكمت و عدل است.
خلاصه آن كه اولا، حكمت الهی اقتضای تفاوت در خلقت دارد، تا همین تفاوتها محرك و معلم انسانها برای وصول به هدف خلقت باشد. و ثانیا بسیاری از این نابرابریها ناشی از سوء عمل انسانی است كه باز به حكمت الهی می بایست مختار خلق شود.
با التماس دعا.
مشاوره مذهبی ـ قم.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
چهارشنبه 17/4/1383
| پاسخ :
يکشنبه 11/5/1383
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
71 بار