• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 70428

پرسش

سلام می خواستم از شما بپرسم اگر به گفته شما خدایی وجود دارد كه این خدا قدرتمند است چه احتیاجی به بوجود آوردن ما داشت لطفا نگویید برای آزمایش كردن ما زیرا این حرف مانند این است كه بگوییم ما رباتها را درست میكنیم تا آنها را ازمایش كنیم و به نظر من این حرف كاملا احمقانه است و همانتور كه هدف از به وجود اوردن ربات ازمایش او نیست هدف از بوجود آوردن انسان و سایر موجودات زمینی هم امتهان انها برای انجام كارهای نیك وبد هم نیست زیرا اولا كارهای نیك و بد در نظر انسانها و جوامع متفاوت است دوما عواملی مانند خانواده و محیط مهمترین تاثیر را بر رفتار افراد می گذارد سوما اینكه اگر ما بتوانیم در تمامی جوامع رفتارهای خوب و بد را یكسان فرض كنیم همین رفتارها در شرایط متفاوت نتایج متفاوت دارد اگر كمی عقلانی تر به مقوله دین نگاهی بكنیم و ان را از تمامی جوانب مورد مطالعه قرار دهیم و از روی نتایجی كه بدست می اوریم و همچنین از روی اثراتی كه ادیان بر روی جوامع دارند متوجه بسیاری از مسائل می شویم اولا اینكه ادیان بدلیل نقصهایی كه داشته اند عمر كوتاهی در محدوده زمانی و مكانی دارند و عامل اصلی در تعین عمر یك دین همین مسئله است دوما اینكه ادیان در دورانهای قدیم به دلیل نبود یا ناقص و محلی بودن نظامهای اجتماعی سیاسی اخلاقی فرهنگی جای خالی آنها را پر كردند و برای مجاب كردن مردم به پزیرش ان آنهارا فرمانهایی از طرف موجود قدرتمندی قلمداد كردند كه در صورت رعایت نكردن ان مجازات خواهند شد اما به مرور و با رشد فكری مردم این نظامها جای خود را به نظامهای كنونی دادند البته آن نظامها در دوره خود نتایج مثبتی نسبت به نتایج منفی خود داشتند . جوامع مانند بدنهایی هستند كه مغزی این بدن را كنترل میكند و این بدن تا زمانی كه بخواهد پیشرفت كند به مغز احتیاج خواهد داشت.این مغز همان ایكس هایی هستند كه افراد جوامع را زیر نظر خود قرار میدهند و گاه به شكل پادشاهان هستند گاه به شكل پیامبران گاه به شكل معجزه گران و گاه به شكل موجودات فرا زمینی. (لطفا اگر جوابی در رد یا قبول ان دارید جواب دهید در قیر این صورت متوجه سطح تفكرات شما خواهم شد .)

پاسخ

با عرض سلام و تحیت.
دوست محترم!
به چند نكته توجه كنید:
1. اصطلاحاً می گویند، در خلقت خداوند، هدف و غرض فاعلی مطرح نیست، بلكه هدف فعل مطرح است، و هدف و غرض فعل هم رحمت و تكامل انسان از طریق عبودیت و پرستش خداوند است، و این مسیر از تنگناها، سختی ها و ابتلائات(آزمایشات) عبور می كند.(كمال در سایه تلاش و رنج)
توضیح مطلب این كه ما انسانها وقتی كاری می كنیم برای آن است كه بوسیله آن نیازی از نیازهای خود را رفع كنیم و به كمالی دست یابیم. این را هدف فاعلی می گویند؛ یعنی هدفی كه نیاز و مقصودی را در خود فاعل برطرف می كند.
كارهای خداوند چنین نیست؛ چرا كه نیازی ندارد تا با فعل خود آن را برطرف سازد. كارهای خدا برای آن انجام می شود كه نیازی در مخلوقش برطرف شود، و مخلوق به كمالی برسد.
"من نكردم خلق تا سودی كنم بلكه تا بر بندگان جودی كنم"
این شعر مضمون روایت قدسی است كه فرمود: «یقول الله عزوجل: إنما خلقت الخلق لیربحوا علیّ و لم أخلقهم لأربح علیهم»
به همین سبب، تشبیه انسان به عنوان مخلوق خدا با ربات صحیح نیست؛ زیرا انسان، ربات را برای استفاده خود می سازد، ولی خداوند انسان را برای هدفی در جهت تكامل خود انسان خلق كرده و می كند؛ و اگر چه تعبیر آزمایش برای ربات احمقانه باشد، دور از ذهن نیست كه همین تعبیر(آزمایش) برای آدمی كاملا قابل درك و معقول باشد.
نكته مسئله هم این است كه آزمایش ربات در جهت كشف و شناخت نقاط ضعف و قدرت او، و درك كارآیی او برای انسان سازنده آن است، پس معقول نیست كه ما ربات را خلق كنیم تا بعدا آزمایشش كنیم كه ببینیم چه نقائص احتمالی ای دارد!
ولی امتحان بشر برای آن است كه خود مخلوق به كمال برسد و توانائیهای بالقوه او به فعلیت برسند. در این ماجرا اگر قرار است چیزی روشن شود، برای خود انسان است، نه برای سازنده آن(خدا)، كه از چند و چون همه چیز از پیش آگاه است.«لئلا یكون للناس علی الله حجة»
اما چرا خداوند مایل است موجودی بیافریند و به كمال برساند؟
باید توضیح دهیم كه یكی از صفات ذات باریتعالی صفت فیاضیت او است. این وصف ذاتی خداوند غیر قابل انفكاك از او است، كه هم خود خدا خود را بدان متصف ساخته ـ (ر.ك. به دعای جوشن كبیر) ـ و هم در فلسفه آن را اثبات كرده اند.
فیاضیت مقتضی آن است كه هر آن كمالات خود را به غیر افاضه كند. این افاضه محتاج آن است كه موجود دارای قابلیتی وجود داشته باشد تا بتوان او را به تدریج مورد فیض و رحمت قرار داد و كامل كرد؛ یعنی كمال بالقوه را در او به فعلیت رساند. به همین سبب و به خاطر آن كه بهترین این كمالها وقتی است كه با عبادتی همراه با معرفت و اختیار باشد، پس انسان مختاری خلق كرد تا با اختیار و خواست خود، هدایتهای تشریعی خدا را بپذیرد و به همراه هدایتهای تكوینی كمال یابد. به سبب همین قابلیت انسان را اشرف مخلوقات قرار داده، و همه عالم را برای او خلق كرده است.«وخلق لكم ما فی الأرض جمیعا»
خداوند در حدیثی قدسی می فرماید: «كنت كنزا مخفیا فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لأعرف» یعنی گنج مخفی ای بودم، دوست داشتم كه شناخته شوم، پس مخلوقات ـ و در رأس آن، انسان ـ را آفریدم تا شناخته شوم.
گر چه این حدیث سند قابل اعتمادی ندارد، ولی شاید مراد از آن همان باشد كه گذشت؛ یعنی این كه اقتضای ذاتی و لازمه فیاضیت و خالقیت دائمی الهی آن است كه موجود قابلی بیافریند تا فیض خدا محل خود را برای تجلی بیابد و اثر ببخشد.(اشاره آن كه تحقق هر امری محتاج دو علت فاعلی و قابلی با هم است.)
این اقتضا ادامه می یابد تا خلقت موجودات ذی شعور و مختار.
با خلقت این موجودات مسئله معرفت مخلوق به خالق نیز مطرح می شود. برای همین بعضی از آیات قرآن هدف از آفرینش را معرفت الهی برشمرده است.(ر. ك. به طلاق/12) و البته از آنجا كه معرفت به خالق عبودیت او را درپی دارد، طبیعی است كه پس از خلقت، بندگی، اطاعت و عبودیت خواهد آمد. این همانی است كه خداوند در آیه شریفه فرمود: «ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون»(الذاریات/56)
و البته باید دانست كه عبادتی این چنین زمینه ساز رشد و تكامل روح و جان انسان نیز خواهد بود، كما این كه آزمایش الهی زمینه ساز این تكامل است؛ همان كه قرآن مجید فرمود: هدف از آفرینش انسان آزمایش حسن عمل اوست.(هود/7)
دوست عزیز!
خلاصه آن كه آزمایش الهی غیر از آزمایش ربات است. آزمایش رباط برای علم و آگاهی از آن است، ولی امتحان الهی برای به فعلیت رسیدن كمالات بالقوه انسان؛ همان كه فیاضیت خدا اقتضای خلقت آن را داشته است.
2. این كه مطرح كرده اید، كارهای بد و خوب نسبی است، از نظر عقلی و بدون توجه به تعالیم شرعی، ادّعای اثبات نشده ای است، و مورد قبول اكثریت اندیشمندان و فلاسفه اخلاق نمی باشد.
بله، در این شبهه ای نیست كه رفتارهای خاص در شرائط مختلف می تواند آثار و ارزش متفاوت داشته باشد؛ اما اولا این در مورد همه افعال صادق نیست. مثلا هرگز می توانید تصور كنید كه در جامعه و زمان و مكانی دستگیری از مستمندان نیكو نباشد؟!
و ثانیا در همین رفتار هم الگوی اصلی كه همان مفهوم و وصف اخلاقی است معمولا دستخوش تغییر نمی شود. مثلا ممكن است در جامعه و زمان و مكانی نشانه و رفتار احترام به دیگران متفاوت شود، ولی آیا اصل ارزش و حسن اخلاقی احترام به انسانهای دیگر هرگز دستخوش تغییر می شود؟!
ادیان آمده اند تا این ارزشهای ثابت اخلاقی را به انسانها یاد دهند. بله، ممكن است در موارد خاصی بر رفتار ویژه ای اصرار داشته باشد كه این به سبب اقتضای ثبات آن است، و یا لااقل تصور این ثبات قابل تأمل است.
3. تأثیر تربیت و خانواده و وراثت بر انسان قابل انكار نیست. درعین حال، آدمی اولا در مورد عوامل اختیاری و غیرجبری مسئولیت دارد، و در موارد دیگر آزمایش و مواخذه نمی شود. و ثانیا تربیت و وراثت معمولا موجب جبر نیستند، و مقتضای آن قابل اصلاح و تغییر است. تربیت بر همین دو مطلب استوار است.
4. موقتی بودن ادیان دلیل بر نقص آنها نیست، بلكه اساساً این ادیان این گونه وضع شده اند تا برای دوره موقتی باشند، و آن هم به دلیل وضعیت خاص مردم آن دوره بوده است؛ همانطور كه ایجاد مراحل تحصیلی از دبستان تا دانشگاه دلیل بر آن نیست كه آنچه كه در دبستان خوانده ایم باطل باشد، همانطور كه دلیل بر آن نیست كه آن درسها برای امروز ما هم كافی باشد، و همچنین دلیل بر آن نیست كه آنچه در دانشگاه و در آخرین مراتب آن می خوانیم لزوما باید دستخوش تغییر شوند.
5. تاریخ بشری هیچ گاه خالی از یك نظام سیاسی و اجتماعی نبوده است، و ادیان نه برای تحكیم این نظام ها و نه برای انهدام آن تلاش كرده اند، بلكه اغلب در جهت تعدیل و تصحیح آن كوشیده اند، و به طور عمده با بعضی از "تابوهای" اجتماعی و سیاسی و فرهنگی موجود در جوامع كه مردم را بدون دلیل به اطاعت و پروا از موهوماتی وامی داشت، مبارزه می كردند. بنابراین برداشت شما مبنی بر این كه ادیان مطلق مردم را وادار به پذیرش مقرراتی می كردند كه قبلا وجود نداشت، برداشت ناقصی به نظر می رسد.
6. در نظام های كنونی هم، بشر به یك سری قواعد دینی و اخلاقی نیازمند است و هیچ قانون بشری نمی تواند جایگزین این قواعد گردد. زیر عوامل كنترل كننده بشر هر چقدر هم وسیع و پیچیده باشند، باز هم نمی تواند جانشین تامّ و تمامی برای اعتقادات معنوی كه به عنوان پلیس درونی عمل می كنند، ضامن حس اجرای امور باشند. آموزه های دینی كاركردهای متفاوتی در بعد فردی و درونی دارند كه بدون آن بشر نمی تواند وضعیت روانی و نفسانی معتدل و هنجاری داشته باشد. و البته این بدان معنا نیست كه انسان در ابعاد اجتماعی حیات خود به دین نیاز ندارد. پس از آن كه حقانیت یك دین ـ به عنوان خواست خداوند آگاه به حقائق امور از بشر اثبات شد ـ حدود دخالت دین در زندگی بشر، در وهله اول، توسط خود آن دین نشان خواهد داد.
بنابراین حضور نظام های دینی، هم از بعد اجتماعی و هم از بعد فردی امری طبیعی است كه در بعضی زمینه ها ضرورت آن برای عقل مجرد بشر هم قابل درك است.
شما كافی است دیدگاه فیلسوفان مطرح معاصر، مانند جان دیوئی، ویلیام جیمز، رنه گنون، روژه گارودی و ... را در این ارتباط مطالعه كنید.
كامروا باشید.
مشاوره مذهبی ـ قم.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : جمعه 12/4/1383 | پاسخ : جمعه 26/4/1383 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 78 بار

تگ ها :

UserName