کد:
6724
پرسش
چگونه اجتهاد میتواند برای ما حكم واقعی خدا را نشان دهد ؟(با توجه به اختلاف مجتهدین با هم)
پاسخ
برادر گرامی!
به این مطالب توجه فرمایید:
اجتهاد، سعی و تلاشی است كه فقیه برای به دست آوردن حكم الهی، از ادله ای كه خود شرع مقرر داشته، مبذول می دارد.
در مواردی كه حكم الهی به طور صریح آمده، می دانیم كه این حكم واقعی الهی و همان مطلوب خداوند است.
اما در مواردی كه حكم الهی تصریح نشده است و فقیه باید حكم را از ادله شرعی استنباط و استخراج نماید، آن حكم استنباط شده همانطور كه می تواند مطابق واقع، و به عبارت دیگر حكم واقعی الهی، باشد احتمال خطا هم در آن هست، ولی از آنجا كه به طریقی استنباط شده كه خود شرع مقرر قرموده، در حقیقت انسان در عمل به آن معذور است. به عبارت دیگر، حكم استنباطی مجتهد در صورت خطا حكم ظاهری خداوند و مبرئ ذمه مكلفین است.
شاید این عبارت جامع مطلب فوق باشد كه "ما موظف هستیم به آن حكمی كه از ادله موجود به دست می آید عمل كنیم، و لو اینكه در واقع، حكم واقعی الهی نباشد"؛ بدین بیان كه هر مجتهدی اگر حكمی را كه استنباط كرده معلوم شود كه همان حكم واقعی بوده و بعبارتی او راه صواب را پیموده است، فهو المطلوب، و اجر و پاداش هم دارد. و اگر معلوم شود كه او به خطا رفته و حكمی كه او داده است حكم واقعی نبوده است، او معذور است و عقاب نمی شود، چرا كه بر اساس ادله موجود به این نتیجه رسیده است.
مجتهد در این صورت، وظیفه استنباط حكم از ادله را به خوبی انجام داده و بر اساس قواعد و اصول اجتهاد عمل كرده است؛ پس اگر هم خطا كرده، عذری موجه دارد.
بر خلاف كسی كه بر اساس اصول و قواعد اجتهاد عمل نكند. او حكمی را كه می دهد اگر از روی اتفاق، مطابق با حكم واقعی هم باشد، به خطا رفته است.
از طرفی یك مقلد برای عمل به حكم الهی چندین راه دارد:
1- اینكه خود را به حدی از رشد علمی برساند كه خود بتواند حكم الهی را استنباط نماید، كه این روش برای همه افراد مقدور نیست.
2- با در نظر گرفتن همه مجتهدین و صاحب نظران دینی، آن راهی را انتخاب نماید كه مطابق احتیاط بوده و یقین حاصل می كند كه به حكم واقعی عمل كرده است. این روش مستلزم این است كه عمل او بر طبق همه نظرات و اقوال علما باشد، كه این هم طاقت فرسا بوده و از عهده همه افراد بر نمی آید.
3- از یك مجتهد و فقیه معین تقلید كرده و بر طبق نظر او عمل نماید. هر حكمی او از ادله شرعی استخراج نمود، این هم به آن عمل نماید. این راه هم راحت تر و هم عملی تر است. در این صورت اگر مجتهد به حكم واقعی رسید، مقلد نیز حكم واقعی را عمل كرده است، و اگر مجتهد به خطا رفت، هم خود مجتهد معذور است، و هم مقلد او، زیرا او نیز به وظیفه خود عمل نموده است. دلیل جواز تقلید در جای خود ثابت است.
در غیر این موارد سه گانه، لازم می آید كه حكم الهی تعطیل شده و كسی به آن عمل ننماید.
كلام آخر اینكه حكم الهی می تواند حكم واقعی و یا حكم ظاهری باشد. وظیفه ما این نیست كه در هر صورت به حكم واقعی برسیم و آن را عمل نماییم، بلكه باید با اعتماد بر ادله شرعی موجود ـ كه عقل و شرع آن را معین كرده است ـ حكم الهی را بدست آوریم.
در این صورت ـ و تنها در این صورت ـ اگر به خطا رفتیم در نزد خداوند معذوریم، زیرا از ادله شرعی چنین حكمی فهمیده شده و ما راه دیگری در پیش رو نداشتیم، و در واقع دست ما از واقع احكام شرع كوتاه بوده است. و اگر خداوند می خواست كه ما به نتیجه دیگری برسیم باید ادله آن را به ما معرفی می كرد و در دسترس ما قرار می داد.
اما چرا راهی خداوند راهی كه ما را به حاق واقع برساند معین نكرده، در حقیقت به بحث سهولت راه موجود و خسارات ناشی از لزوم احتیاط در همه موارد تردید باز می گردد. كما این كه وقوع اختلاف در میان انسانها ـ در اینجا مجتهدین ـ مقتضای طبیعت انسان غیر معصوم و اجتناب ناپذیر است.
ادعای مجتهدین هیچگاه وصول به واقع نیست، ولی آنها به این اطمینان دارند كه راه استنباط احكام شرع از مجایی است كه رضایت الهی را در پی دارد.
پیروز باشید.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
دوشنبه 22/2/1382
| پاسخ :
دوشنبه 22/2/1382
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
89 بار