کد:
66362
پرسش
من در مورد صفات حضرت علی سوال دارم.
پاسخ
دوست گرامی با سلام:ابتدا یك پاسخ كلی خدمتتان عرض می كنیم، اینكه همه امامان(علیهم السلام )از صفات كمال برخوردارند. پیامبر و امامان مظهر صفات و اسماء خدایند. صفات كمال را در حد اعلى دارند. خداوند رحمان و رحیم است، و امامان معدن رحمت الهىاند. خداوند عالم و علیم است، و امامان گنجینه علم اویند. چنان كه در زیارت جامعه فرمودهاند:
ال یا اهل بیت النبوة... و مَعْدِن الرَّحْمَةِ وَ خُزّان الْعِلْمِ. یعنى؛ اگر ما بخواهیم مشمول رحمت الهى باشیم باید از طریق اهل بیت باشد. و اگر بخواهیم از علم الهى بهره بگیریم باید در مكتب اهل بیت زانوى ادب و شاگردى بزنیم. چنانكه پیامبر اكرم(ص) فرمود:
اَنا مَدِیْنَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِىٌّ بابُها، (الغدیر، ج 3، ص 64). لذا درباره كلام امام على(ع) كه فصاحت و بلاغت آن حضرت مورد تأیید تمام دانشمندان بوده و هست گفتهاند:
فَوْقَ كَلامِ الْمَخْلُوقِ. ذُوْنَ كَلامِ الخالِقِ، (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 1، ص 24). یعنى سخنان امام على نسبت به مردم بالاترین است امّا نسبت به كلام خدا پایینتر است.آنان در بین مخلوقات كاملترین هستند امّا نسبت به خداوند متعال كه غنى با لذات است. فقر ذاتى و نقص وجودى دارند و كمال خود را از ذات بارى تعالى دریافتهاند. وامّا بصورت خاص می توانیم از سخاوت و بخشندگى على (ع) كه شعبى در این باره گفته است: على (ع) بخشندهترین مردمان بود. معاویه سرسختترین دشمن آن حضرت، نیز گفته بود: اگر على انبارى پر از زر و اتاقى انباشته از كاه مىداشت، پیش از آنكه كاه را ببخشد، زر را مىبخشید.بیت المال را مىرفت، در آن نماز مىگزارد و مىگفت: اى زرد و اى سپید (طلا و نقره) !غیر از مرا بفریبید.
با آنكه بر همه امپراطورى اسلامى، به جز شام، فرمانروایى داشت، از خود میراثى بر جاى نگذاشت.و جز او، كس دیگرى به مضمون آیه نجوا (1) عمل نكرد.از دسترنجخود هزار بنده را آزاد كرد و هرگز به نیازمندى پاسخ رد نگفت.
وهمچنین از گذشت على (ع) كه از همه مردمان گوى سبقت را ربوده بود.براى اثبات این گفته، كافى استبالاترین مراتب حلم او را به طور اعم در رفتار با اهل جمل و به طور اخص با مروان بن حكم و عبد الله بن زبیر ملاحظه كنیم.او در جنگ جمل بر مروان دست پیدا كرد.با آنكه این شخص از دشمنترین مخالفان على (ع) بود، اما على از وى درگذشت.همچنین آن حضرت بر عبید الله بن زبیر كه یكى از سرسختترین دشمنانش بود و به على آشكارا ناسزا مىگفت، دستیافت و او را اسیر كرد ولى وى را مورد عفو قرار داد و به او گفت: «برو!نمىخواهم تو را ببینم.»و سخنى بیشتر از این بر زبانش نراند. سعید بن عاص نیز پس از واقعه جمل در مكه به دست على (ع) گرفتار آمد ولى آن حضرت به او سخنى نگفت و از او كناره گرفت و هیچ كس از شركتكنندگان در جنگ جمل و مردم بصره را مورد مجازات و قهر خود قرار نداد و منادى آن حضرت در شهر ندا مىداد: «هر كس كه از میدان گریخته، تعقیب نمىشود.با مجروحان كارى نیست و هیچ اسیرى كشته نخواهد شد و آن كس كه سلاح خود را بر زمین گذارد امان خواهد یافت.»وكسانی كه از میدان كارزار مىگریزند، تعقیب نكنند و مجروحى را به قتل نرسانند. دقیقا شیوه پیامبر (ص) را در فتح مكه در پیش گرفت.
و باز می توان از یتیم نوازی علی(ع) یاد نمود، حكومت على علیه السلام كه حكومت «عدل» بود، در حد شعار و تبلیغات دور نمىزد، و براى زمینه چینى و حیف و میلهاى بیشتر كه امروز در سطح جهان و بین الملل معمول است نبوده است، بلكه وى در عمل براى جهان و اندیشمندان روشن ساخت كه در زعامت آن حضرت حتى یك نفر یتیم، خود را بىپناه ندانسته، و با درگذشت پدر مستقیما تحت نظارت «ولى امر» و جانشین به حق انبیاء و اولیاء قرار گرفته، و آن چنان مورد لطف و عنایت مولایش قرار مىگیرد، كه دیگران در آن عصر آرزوى یتیمى مىكردند! !
«ابوالطفیل» مىگوید: على علیه السلام در دوران حكومت خویش افراد مستمند و بىنوا را مورد عنایت قرار مىداد، روزى او را مشاهده كردم كه بچههاى یتیم و بىسرپرست را به دور خود فراخوانده، ناگاه تمام یتیمان را جمع كرده، و سفره مناسبى بازكرد، و «عسل» و سایر نیازمندىها را دور هم چید، و لقمههاى لذیذ و عسلى بر دهان آنان گذاشت، و این منظره آن چنان مؤثر و جالب بود كه بعض اصحابش گفتند:
«لوددت انى كنت یتیما» .
: اى كاش من هم یتیم بوده، و این چنین مورد الطاف على قرار مىگرفتم. (1)
و در این مورد على علیه السلام مىفرمایند:
«انا الهادى، انا المهدى، انا ابوالیتامى و المساكین، و زوج الارامل، و انا ملجأ كل ضعیف، و مأمن كل خائف» . (2)
: من هادى مردم و هدایت یافته خدایم، من پدر یتیمان و بىچارگانم، من سرپرست زنان بیوه و پناهگاه ضعفاء و امید و پشتوانه ستمدیدگانم.
واز صفات دیگرش حسن خلق على (ع) واخلاق نیكوى اوكه زبانزد مردمان است.تا آنجا كه دشمنانش نتوانستهاند بر او خردهاى بگیرند، یاران وى در این باره گفتهاند: او همچون یكى از ما و در میان ما مىزیست.نرم خو، و بسیار متواضع و آسان گیر بود و با این وجود ما در برابر او مانند اسیرى بودیم كه دستهایش بسته و بر بالاى سرش شمشیرى گرفته بودند و از هیبت او هراس داشتیم.
دلاورى على (ع) ویزگی دیگری استچون به شجاعت و دلاورى آن حضرت كه زبانزد همگان استبنگریم، درمىیابیم كه او از سن بیستسالگى یا اندكى بیشتر در جنگها مباشرت داشته، و حال آنكه با جنگاوریى كه على (ع) از خود به نمایش گزارد، نام شجاعان پیش از خود را به بوته فراموشى سپرد و نیز نام دلاوران پس از خود را از صفحه گیتى پاك كرد.خواهیم دید كه على (ع) در شجاعتبر تمام مردم برترى دارد، این امر آنچنان بدیهى و روشن است كه سخن گفتن و ایراد شواهد براى اثبات آن بر انسان زشت و قبیح جلوه مىكند. آنچه على در جنگ كرد، تا روز قیامتبه عنوان ضرب المثل به جاى خواهد ماند.براى اثبات شجاعت آن حضرت همین قدر كافى است كه وى در هیچ میدانى از دشمن گریزان نشد و خود را در مقابل لشگریان آنان نباخت و با كسى گرم كارزار نشد، مگر آنكه او را بكشت و هرگز ضربهاى بر دشمن وارد نكرد كه بخواهد دومین ضربه را نیز بر او بزند. ضربات او بس سهمناك بود.هرگز از پیش دشمنى نمىگریخت.چون به مبارزهاى فراخوانده مىشد باك نمىداشت.اینها همه از امور حیرتآورى است كه جز براى پسر ابو طالب فراهم نشد.و چه بسا كه بتوان شجاعت وى را بیش از اینها مورد توصیف قرار داد.او خود مىفرمود: «با كسى به نبرد نپرداختم مگر آنكه من و او در میدان بودیم.»یكى از موارد افتخار اعراب، ایستادگى در برابر على (ع) در صحنههاى پیكار بود.آنان و دار و دستهشان افتخار مىكردند كه على (ع) با ایشان به جنگ پرداخته است.حى بن احطب سید قبیله بنى نضیر یكى از كسانى است كهبر این امر بالیده و گفته است: «اینها كشتگانى شریف به دست انسانى شریفند.»خواهر عمرو بن عبدود در شعرى كه در رثاى برادرش سروده است، به كشتهشدن وى به دست على (ع) مىبالد
صفت ممتاز دیگر زهد على (ع) است اگر نظرى به زهد على بیفكنیم دچار حیرت و واماندگى خواهیم شد.مردى كه سرزمینهایى همچون عراق، فارس، حجاز، یمن و مصر، البته به جز شام، در زیر حكومت اوست.همچون فقرا لباس خشن در بر مىكند، غذاى ناگوار مىخورد و مىگوید: اى دنیا! دیگران را فریب ده....
او پس از مرگ جز هفتصد درهم از خود به جاى نگذاشت كه آن را براى خرید خدمتكارى براى خانوادهاش كنار گذاشته بود.اموالى را كه در بیت المال بود تقسیم مىكرد و آن گاه دستور مىداد تا آنجا را بروبند.و سپس در همان مكان نماز مىگزارد، به این امید كه آن مكان فرداى قیامت در پیشگاه خداوند شاهد و گواه او باشد.در طول زندگیش هرگز غذاى سیرى نخورد.در زهد به چنان مرتبهاى رسیده بود كه دنیا در نظر او كمبهاتر از برگ كوچكى در دهان ملخى جلوه مىكرد.چنانكه ابن عباس در موقع حركتبه بصره گفت: فرمانروایى بر دنیا اسلام براى او كمتر از كفشى كه بیش از سه درهم نمىارزید، بها نداشت.جز آنكه وى مىخواستحقى را اقامه كند و باطلى را از بین ببرد.
فكر و تدبیر على (ع) ویژگی دیگری است، على (ع) از خوش فكرترین و درستترین مردم در راى و اندیشه به شمار مىرفت.هم اوست كه به عمر اشاره كرد تا تاریخ هجرى را براى مسلمانان وضع كند.و عمر را از بازگرفتن زیور آلات خانه كعبه بازداشت.هنگامى كه ایرانیان آماده شده بودند تا بر كشور اسلامى یورش برند على بود كه به خلیفه گفت: به تنهایى نزد ایرانیان روانه نشود!زیرا اگر آنان او را ببینند نمىشناسند و خواهند گفت: این مرد سردار عرب است و اگر بر او دستیابید و او را بكشید، همه اعراب را از بین مىبرید.و این اندیشه حرص ایشان را بر تو سختتر مىگرداند و باعثشدت عمل آنان مىشود.وى همچنین به عمر پیشنهاد كرد، به خاطر اینكه مبادا رومیان و حبشیان جرئتحمله پیدا كنند، مردم شام و مردم یمن را بدین جنگ روانه مكن و نیز مردم مكه و مدینه را حركت مده، تا مبادا اعراب از گوشه و كنار بر تو بشورند.على بود كه مىفرمود: پیروزى در جنگ بسته به زیادى افراد نیست، بلكه وابسته به بصیرت و تیزهوشى است.او به عمر گفت: به جاى فرستادن لشگر از شام و یمن، لشگرى را از بصره گسیل دارد تا برخى از آنان مراقب زنان و فرزندان و دسته دیگر مراقب مردم اهل كتاب آن شهر باشند تا مبادا شورش كنند و عده دیگرى را به طرف برادرانشان، براى كمك به میدان نبرد بفرستند.عمر نیز این پیشنهاد را پذیرفت.در زمان عثمان نیز على (ع) از هر گونه كمك فكرى به او مضایقه نمىكرد و اگر عثمان به اجراى آنها تن درمىداد، صلاح و لامتخود را تضمین كرده بود.
وبارزترین صفتش عدالت على (ع) ، اگر به عدل او نظر شود مىبینیم كه او در این عرصه نیز همتایى ندارد.ابن اثیر در كتاب اسد الغابه گوید: زهد و عدالت على را نمىتوان در دیگران سراغ كرد..به راستى درباره عدالتخلیفهاى كه حتى نانى را كه از اصفهان براى او آورده بودند، و آن را مانند مالى كه تقسیم كرده بود، به هفت تكه قسمت كرد و هر قسمت را به كسى داد، چه مىتوان گفت؟!او در تقسیم بیت المال بین خود و دیگران هیچ تفاوتى نمىگذاشت و بین مردم اصل مساوات را پیش چشم مىگذاشت.
البته این مقدار شمه ای بود از بیكران دریا جهت آگاهی بیشتر می توانیدبه كتاب سیره معصومان،ج/3،نوشته:سید محسن امین،تر جمه علی حجتی كرمانی مراجعه نمایید.
موفق باشید.
مشاور :
آقای مرتجی
| پرسش :
چهارشنبه 13/3/1383
| پاسخ :
يکشنبه 17/3/1383
|
|
|
0
سال
|
حوزه علميه
| تعداد مشاهده:
94 بار