کد:
6581
پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و با تشكر
راجع به امامت سوالی پرسیده بودم كه جواب دادید، اما قانع كننده نبود. حالا این ادامه آن سوالهاست.
شما وظایف امام را به دو بخش تكوینی و تشریعی تقسیم كرده و گفتید كه ضرورت وجود امام برای انجام چنین وظایفی است. حال چند سوال جدید:
1- اگر یكی از وظایف امام عمل به ولایت تشریعی خویش است، پس چرا در زمان غیبت، با اینكه امام زنده است، از انجام چنین وظیفه ای خودداری می كند؟
مگر امامان معصوم، تا قبل از ولایت امام زمان، چند سال احكام شرع را اجرا كردند؟ بیشتر از 200 یا 300 سال؟ آیا در این مدت همه ناگفته های پیامبر را ابلاغ كردند؟ آیا این زمان در مقایسه با حیات بشریت تا كنون زمان كمی نیست؟
پس این اصل "نقض غرض" كه هروقت دلتان می خواهد از آن استفاده می كنید چرا اینجا و در نقض شدن هدایت مردم به كار نمی آید؟
ممكن است بگویید كه در این زمان، زمان غیبت، وظیفه تشریع احكام بر عهده علمای دین است. چند سوال هم با این فرض پیش می آید: اگر علمای دین توانایی دریافت احكام را از كتاب و احادیث اندك رسیده و تطابق آن با مسایل روز را دارند پس چه نیازی به امام زنده است؟ (مساله ولایت تكوینی و انسان كامل بعدا) و امام زنده كی و كجا و به چه كسی در این مدت كمك كرده است؟ یا اگر نمی توانند چه دلیلی در صحت راه و روشی است كه نشان می دهند؟
چه كسی می تواند از این شخص محترم، از این امام بزرگوار استفاده كند؟
چه كسی؟ چه كسی ادعای آن را دارد؟
چند مثال تاریخی و گاهی هم احساساتی هیچ وقت نمی تواند دلیل خوبی باشد.
و اما ولایت تكوینی:
گفتید كه شرط لازم برای ارایه این امر زنده بودن است. مگر زنده بودن چیست؟ مگر ما معتقد نیستیم كه اصل قضیه روح است؟ مگر این بدن چیزی بیشتر از خاك است؟ یك مشت كربن و نیتروژن و آب و ...
مگر بدن این روح را محدود نمی كند. مگر روح تنها آزادتر نیست؟
پس چرا باید زنده بود؟
زمان دایناسورها كه هیچ انسانی وجود نداشت. چرا آن موقع زمین و زمان به هم نریخت؟ اگر آن موقع هم روح انسانهای كامل جهان را حفظ می كرد چرا حالا نمی كند؟
با تشكر فراوان و مجدد.
پاسخ
دوست بزرگوار!
از این كه پی گیر مسائل اعتقادی هستید، خوشحالیم. وجود امثال شما مایه مباهات است.
در ارتباط با مسئله نیاز ما به وجود امام حی از لحاظ تشریعی و یا فائده ای كه بر آن مترتب است، توجه شما را به چند نكته جلب می كنیم:
1) از دیدگاه شیعه، رسول اكرم(ص) و ائمه(ع) اطهار در طول حدود 280 سال دوران حضور خود، عمده اصول و كلیات هدایت بشر را بیان كرده اند؛ به گونه ای كه گویا در طول این مدت معصومین(ع) مسئولیت هدایت كلی و تبیین اساس احكام را در شرایط مختلف و در عصرها و نسلهای گوناگون به عهده داشته، و متناسب با تحولات و مقتضیات زمان، این مهم را به انجام رسانده و احكام مورد نیاز بشر را تبیین كرده اند.
آنچه در دوران غیبت، بر عهده علمای اسلامی نهاده شده، تنها تفریع فرع بر اصل است، و این امری قابل قبول و پذیرفتنی است.
بر این اساس، با توجه به عصر خاتمیت و دوران غیبت كبری امر هدایت بشر، به طور عمده، به عهده علمای امت واگذار شده است تا بر اساس آموزه های حجت های ظاهری ـ یعنی پیامبران و امامان ـ و نیز به كمك عقل كه حجت باطن است هدایت بشر را استمرار بخشند.
بله در روایات ما هست كه تبیین بعضی از احكام الهی به زمان مناسب واگذار شده، و به دست امام زمان انجام خواهد گرفت.
2) به عقیده شیعه با نصب امام علی(ع)، به عنوان جانشین پیامبر ـ كه به حكم وحی صورت گرفت ـ مدت 250 سال دوران امامت، به عمر 23 ساله دوران رسالت پیامبر خاتم افزوده شد و در حقیقت یك رهبری الهی تقریبا 280 ساله، با حضور ملموس خود، امر هدایت بشر را در تبلیغ خصوص دین خاتم ادامه داد. اگر این دوره را به همراه دوران رسالت پیامبران گذشته ملاحظه كنیم، عصر غیبت كبری، لزوما، مدت طولانی ای نسبت به دوران حضور سلسله پیامبران گذشته(ع) و دوره پیامبر اكرم(ص) و حضور ائمه اطهار(ع) نخواهد بود. به عبارت دیگر دورانی كه در آن بشر با تعالیم الهی آشنا شده، تنها دوران دو سه قرن نیست.
3) حضور امام گرچه نعمت وجودی او را به كمال می رساند، و غیبت بسیاری از بهره های ما را محدود می كند، ولی نمی توان دوران غیبت را دورانی دانست كه ما از هدایت تشریعی امام معصوم به كلی محرومیم.
امام(عج) در پرده غیبت از چند جهت از لحاظ تشریعی به ما كمك می كنند.
یكی همین كه ما صاحب ولایت تشریعی را امام زمان(عج) ـ و تنها او ـ می دانیم. هیچ عالمی ـ ولو اعلم علی الاطلاق باشد ـ خود و ولایت و مرجعیت خود را جز در سایه ولایت حضرتش معتبر نمی داند. اگر به خود اجازه می دهد كه فتوایی بدهد یا به حكم ولایی حكمی صادر كند، به نیابت از امام است.
همین نسبت بین عالم دین و ولی مطلق الهی، از یك سو، روح احتیاط در عمل را به علماء ما و همچنین مؤمنین تزریق می كند. عالمی كه خود را طفیلی امام و در حقیقت ولی در ضرورت می بیند، هرگز ترك تازی نمی كند و نباید بكند.
خاستگاه مقام احتیاطی كه علمای ربانی در مصرف وجوهات و استفاده از حقوق شرعیه و همچنین اعمال ولایت خود دارند، همین است.
از سوی دیگر مردم نیز از باب اكل میته به تبعیت از غیر معصوم می نگرند و این، در عین حال كه احترام به عالم و احساس نیاز به او را ـ به عنوان كسی كه به امام و معارف او نزدیكتر است ـ كاهش نمی دهد، سطح توقعات آنان را از دین موجود تا حدودی تعدیل می كند. دین موجود محصول غایت تلاشی است كه توسط علمای صالح و سخت كوش ما برای شناخت دین خدا صورت گرفته است، ولی بالاخره تنها با حضور امام(عج) است كه می توان به ارزیابی مورد اعتمادی از آن نشست!
داستانها و حكایات متعددی در این مضمون از علمای ربانی نقل است و سینه به سینه در حوزه های علمیه به طلاب علوم گوشزد می شود.
احتیاط در برخورداری ها و تعدیل انتظارات مؤمنین از دین یك اثر تشریعی مهم برای حضور امام معصوم است.
از سوی سوم، با نظر شما موافق نیستیم كه وجود و ذكر چند نمونه از كمك های امام زمان در دوران غیبت به بعضی از علما نمی تواند دلیل بر تأثیر حضرتش در راستای ولایت تشریعی باشد. به اعتقاد نگارنده این موارد ـ كه نسبت به علما و غیر علما كم هم واقع نشده، و تراث اسلامی ما مملو از حكایات قابل استناد در هدایتها و دستگیری های امام و انصار ایشان از مردم است ـ می تواند نور امیدی برای مؤمنین نسبت به این باشد كه بالاخره اعمال ایشان تحت نظر ولی زمان است و او در بن بستها به كمك آنان خواهد شتافت.
این نكات وقتی بروز و جلوه خاصی می یابد كه انسانها غیبت امام را در اثر كوتاهی بشر در حفظ این گوهر ارزنده و استفاده از او بدانند. غیبت در نگاه شیعه ضرورتی بود كه به خاطر عدم قدردانی از حضور امامان(ع) بر بشریت تحمیل شده است.
اما امام زمان در هدایت و ولایت تكوینی چه نقشی دارد؟
به عنوان مقدمه ذكر نكته ای مفید است.
نظر به اینكه دلیل اثبات امامت ائمه دوازده گانه شیعه نقلی است و روایتی كه از پیامبر در این مورد وارد شده به طور یكسان نام همه امامان از امام علی (ع) تا امام زمان را بیان كرده است، برای شخصی كه امامت دیگر ائمه را از همین طریق پذیرفته و به آن ایمان آورده، قبول امامت امام زمان(ع) هم با همین ویژگی كه او غایب است قابل قبول خواهد بود. زیرا نمی توان صد روایت كه مربوط به امامت امام علی(ع) است قبول كرد، اما ذیل روایت كه مربوط به امامت امام زمان است را قبول نكرد، چرا كه اینگونه برخورد همان است كه در قرآن به آن اشاره و محكوم شده است، یعنی «نؤمن ببعض و نكفر ببعض» یعنی بعضی را بپذیریم را و بعضی دیگر از همان مجموعه را قبول نكنیم، كه نادرستی این شیوه یك حكم عقلی است.
خلاصه، همان دلیلی كه گفته امامت علی(ع) به صورت امام حاضر می باشد همان دلیل امامت امام زمان را به صورت امام غائب و با ویژگیهایی كه برای آن امام گفته شده اثبات می كند.
و همچنین در بسیاری از روایات باب امامت همان گونه كه امام علی (ع) را صاحب ولایت تكوینی دانسته، امام زمان را نیز صاحب ولایت تكوینی معرفی كرده است. از این رو همان گونه كه ولایت تكوینی و تشریعی امیرالمؤمنین(ع)، پذیرفته می شود، ولایت امام زمان(عج) نیز باید پذیرفته شود، چرا كه دلیل هر دو یكی است.
و اما چرا لازم است كه حجتی بر روی زمین باشد، والا زمین بر ساكنان آن قرار نخواهد گرفت؟
واقع امر آن است كه خداوند مسبب الاسباب است، و لذا برای قرار این عالم احتیاج به هیچ واسطه ای ندارد، چه حجت حی و چه حجت غیر حی.
ولی از سوی دیگر حكمت الهی گاه اقتضائاتی دارد. مثلا حكمت او به این تعلق دارد كه جهان را بر اساس نظام اسباب و علل اداره كند، چه آن اسباب را بشناسیم و چه نشناسیم.
یكی از اسبابی كه خدا حكمتش بر آن تعلق گرفته، آن است كه قوام عالم را به وجود امام ـ آن هم امام حی ـ قرار دهد.
ما در بحث لزوم حیات برای امام دلیلی، جز دلیل سمعی و تعبدی، نداریم.
گاه تلاش می شود كه وجود حجت را اثیات عقلی كنند، ولی اگر هم آن تلاشها مؤثر باشد شرط حیات را اثبات نمی كند.
امام در عصر دایناسورها هم بنا به روایات حجت های الهی ـ كه همان نفس نبوی باشد ـ وجود داشته است. بله شرطیت حیات ظاهرا نبوده است.
از تماس شما خوشنود شدیم و منتظر ادامه ارتباط هستیم.
خدا نگهدار شما.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
يکشنبه 21/2/1382
| پاسخ :
يکشنبه 21/2/1382
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
74 بار