• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 64760

پرسش

باسلام _سهوا مطالبم را برای اشكالات سایت ارسال كردم لطفا ان را برای همكارانتان در بخش مذهبی ارسال دارید.با تشكر.
دوست عزیز پاسخگو درود باد بر صبر و بردباری شما در راهنمایی نابلدان راه.
شما از سن من اگاهید فقط 23 سال پس من در اول جاده اتشم وشما درمیانهای راه
(احتمالا)حال مرا رهنمون كردید به برقراری
ارتباط با خدا.!!!
شما فرمودید با هر زبانی سخن بگویید
حال انكه نماز ستون دینست وفقط بازبان
عربی برگزار می شود .
به یكی دیگر از پندهای شما رسیدم
.......سر در گریبان بردم .بیشمار بیشمار
سوال بی جواب (واقعا بی جواب )ناله به سنگ خورده واتش خشم برای دست وپا بستگی خود.
.........بدون اینكه قدم كاملی در راه ایمان
بردارید.(عینا ذكر شما در جوابیه پیشین )
باید كه چهل روز نماز به پا داشتن و بر پا داشتن
كلیه فرایض واجب وگاها مستحب .
محب اهل خدا خوب من با انجام این تكالیف
مشكل داشته ام كه از شما چاره جویی كرده ام .من باید كسی را شاكر باشم
كه خواسته هایم را حداقل اندكی براورده كرده باشد .(من تنی سالم ووضع مالی متوسط دارم )بابت اینها باید شاكر باشم
اما وقتی می اندیشم بازیچه ای بیش نیستم در دست نیرو مند تری انوقت
پریشان حال می شوم كه چرا جباری را
باید ستایش كنم.
.........من وتو باید بیابیم .!!!!!!!!!!1
ما را افریده كه بیابیمش پس كه محتاج است
به توجه ما .شما می فرمایید این از لطف وكرم اوست من می گویم از خصلت نا جوان مردانه اوست .تمام مومنانش را به نیكی كردن بدون چشمداشت بشارت داده وخود
منتظر ستایش ماست .
تمام رسولان فرستاد تا بگوید من را شاكر باشید چون هستی شما در دستان من است .
خود او شاهد می گیرم در این روز جمعه (عید مسلمین)كه برای مبارزه با شیطان
وجودم تلاش بسیار كرده ام ولی چه كنم
او نیز نیرو مند تر از من است ولی از شیوه
_های زیبا تری برای ترقیب انسانها استفاده میكند.
همیشه منتظر بمان تا او بیاید ...........
چند هفته ای نظر بما كرد برای دعای ندبه رفتیم ولی امروز جا ماندیم وشاید نظر بر گشت .
فطرت رو به اسمان چه ها كه نمی كند.
می دانم در حقم ظلم روا داشته باز در مشكلات بی اراده وموزی وار ذكر نامش میكنم .
شما به كجای راه رسیده اید كه این گونه
واجباتش را بجای می اورید .از خدا چه شناختی دارید كه اینگونه به وصالش ترقیب می كنید جماعتی را.
شما قران خوانده اید /نماز بجای اورده اید /
روزه هایتان را ادا كرده اید /وفرایض دینی دیگر
را /شما مومن واقعی ............
من هیچكدام را یا انجام نداده ام یا انطور كه باید نبوده است .........
شما بهشت مقصداست ومن اتش جهنم اگر به همین منوال پیش بروم.
خوب حاصل این ما جرا چیست از بهشت رفتن شما و جهنمی شدن من چه حاصل خدا را.
ایا این سوالات به ذهن شما نیز رسیده است .اگر نرسیده كه وای به حال من چون كه شما از درك انچه من می گویم عاجز خواهید بود (گستاخی مرا خواهید بخشید)
چرا كه شما را پرستش بی چون وچرا
احاطه كرده پس نتوانید انچه را كه من می گویم بقول معروف هضم كنید.
اما اگر شما نیز دچار این دوگانگی كه می دانم كار كار اهریمنست شده اید بفر مایید
چگونه از بند ان رها گشته اید (نفر مایید
شیرینی شهد وصال یار مرا از زهر هلاهل شیطان رهانیده كه انوقت به خانه اول می رسیم )البته در كوته فكریهای خود به این نتیجه رسید ام مشكل من همان خانه اول است ولی با تمام خود خواهی هایم نتو انسته ام راه حلی برای ان پیدا كنم .از
طرفی شما هم مدام روش های رسیدن به
خدا را بیان میكنید ولی نمی فرمایید چرا باید به او رسید .................
او افرید /او نعمت داد /او رحم كرد /او بخشید /
او به بهشت برد /او به دوزخ برد /..............
همه اش دم از او می زنید پس من وما چه می شود همه اش شد او مگر نه انكه ما وجود داریم پس گرفتاری ها یی كه نسیب ما كرده چه می شود.
هر روز به ان می اندیشم كه چطور برای شما بنویسم كه بتوانید درك كنید انچه من و
امثال من به ان دچارند ولی غافل از انكه شما نیز انطور خدا را شنا خته اید كه انگار
به ضیافت شامش رفته اید و دیگر نمك گیرش شده اید و رویتان نمی شود از او
خورده بگیرید .
راضی بودن به قضا وقدر ایا پرستش چشم بسته نیست كه می گویید راضی باش به رضای خدا .
راضی باشم به رضای او مگر نه ایكه او بود
كه مرا افرید از خاكی متعفن وبه من هستی داد تا اورا پرستش كنم می بینید همه جا می رسیم به پرستش كردن كسی كه می افریند برای پرستش.................
دوست عزیز در اخر از اینكه شما را به درد سر می اندازم واقعا متاسفم وبدانید كه من نه حامی شیطان كه به جبر درراه او قرار گرفته ام . برای دریافت پاسخ عجله ای ندارم
زیرا كه شما نیز گرفتاری بسیار داریدولی قول دهید دعا كنید این جوان گمراه را كه شیطان
عجیب در درسش وارد است.........
در ضمن در صحبتهای قبلی قرار بر شرف یابی اینجانب بود خدمت شما عزیزان كه امید وارم در چند هفته اینده حاصل شود .
به امید دیدار بدرود.

پاسخ

با عرض سلام و تحیت.
دوست محترم!
ذكر نكات زیر را جهت رفع بعضی از ابهامات و توهمات لازم می بینیم.
1. اصولا وجود شبهه در همه زوایای زندگی عقلانی انسان ـ و از جمله در بعضی تعالیم دین ـ امری طبیعی است، و طرح اشكال و سؤال نظری امر ناپسندی نیست، و نباید آن را به حساب شیطان گذاشت؛ اما تا روشن شدن همه حقائق، در مقام عمل باید احتیاط كرد و جسارت در عمل پسندیده، و حتی معقول نیست. همه سعادت انسان به امر خطیر دین مربوط است، و امر دین یك مسئله بسیار خطیر است، و لذا احتمال در آن منجز عقلی و موجب احتیاط است.
2. مواردی كه در مورد فلسفه آفرینش، بهشت و جهنم، مسئله شرور و لطف و عدالت خداوند به صورت سؤال مطرح فرموده اید، موارد تازه ای در عالم اندیشه و فلسفه و كلام نیست، و فلاسفه بدون آن كه لزوماً منكر و ملحد باشند، در باره آن اندیشیده و به آن اهتمام ورزیده اند. این امور به ذهن هر متفكری در دوره ای از زندگی خطور كرده و می كند.
از وجود این سؤالات در ذهن خود نگران نباشید. تنها در این وادی محتاط، جدی، صبور و جستجوگر باشید؛ و بزودی خدا خود جواب آن را به شما نشان خواهد داد.
3. بر خود سخت نگیرید. نه از خود انتظار زیاد داشته باشید، و نه در ارتباط با خدا عجول و زیاده خواه باشید. بر اساس روایات خداوند بیش از ما به هدایت ما مشتاق است. پس اگر تأخیری هست، به جهت عدم حصول شرائط آن در نزد ما است، و ایمان دینی به ما می گوید حتما مصلحتی در كار است. این مصلحت شاید همین اصرار و احساس نیاز به دستگیری الهی باشد كه در سالك این راه دست می دهد.
به وظائف دینی خود عمل كنید؛ و البته در عمل دینی بر واجبات باید مراقبت كامل داشت و در مستحبات به حد متعارف و بدون افراط عمل كرد.
4. هیچكس نمی تواند به ایمان خود مغرور شود و به عاقبت خود مطمئن باشد، كما این كه یأس از درگاه الهی حكایت از جهل به صفات باری تعالی است.
همانطور كه به اشاره گذشت، چه بسا همین احساس نیازی كه در شما هست از احساس ایمان كاذبی كه در بعض دیگر است نزد خدا ارزشمندتر باشد، و همین سكّوی پرشی برای تحقق ایمانی بالا و والاتر باشد.
5. این كه گفته اید: "باز در مشكلات بی اراده و موذی وار ذكر نامش می كنم" خود جواب مسئله است. آدمی در فطرت خود به خدا اعتقاد دارد، و این فریب دنیا است كه او را از حال طبیعی بیرون می برد؛ چنان چه حضرت ابراهیم(ع) می فرماید: "مرا چه شده است كه خدایی را كه مرا خلق كرده است نپرستم؟!"(یس/22)
6. عقل به ما حكم می كند كه واقع گرا باشیم. در حال حاضر این مائیم كه به دنیا آمده ایم، و وجود ما قابل انكار نیست؛ آن هم در دنیایی با نظاماتی خاص كه بر آن حاكم است، بنابراین به قول خودتان باید راضی به قضا و قدر باشیم، و در اندیشه فردای خود و سعادت خویش تلاش كنیم.
به عبارت دیگر، ولو ـ معاذ الله ـ خدا را، به قول شما، جبار بدانیم، باید دانست كه:
"در كف شیر نر خون خواره ای
جز به تسلیم و رضا كو چاره ای!؟"
این قدم اول؛ و البته این نگرش با فرض این است كه ما موجودات دست بسته ای در اختیار جباری(به قول شما) هستیم. ولی كم كم خواهیم یافت كه ما موجودات صاحب اختیاری هستیم، و خالق مهربان و دلسوزتری از پدر و مادر داریم، كه ما را دعوت به سعادت جاویدان و بهشت ماندگار می كند. در این صورت:
"به جهان خرم از آنم كه همه عالم از اوست
عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست"
این خرمی همان است كه وجد عرفا را موجب است. نقل می كنند كه مولوی در بازار مسگرها به رقص می افتاده است.
علی ای حال، نقطه شروع آن است و ـ به یاری خدا ـ نقطه پایان این؛ و در هر دو مرحله، می بایست به تكالیف و وظایف تعیین شده از طرف خداوندعمل كرد، و این تنها عمل عاقلانه و منطقی است كه برای سعادت خود می كند.
7. نكته دیگر آن كه بسیاری از مفاهیم دینی ممكن است راه اثبات عقلی ـ به معنای فلسفی آن ـ نداشته باشد؛ ولی این به معنای الحاد نیست. چرا كه تنها وجه معقول ایمان، اثبات عقلانی متعلق ایمان نیست.
در عالم فلسفه بزرگانی هستند كه اثبات پذیری بعضی از مفاهیم این چنینی را مورد خدشه قرار می دهند، ولی به تجربه دینی ایمانی قوی و مستحكم دارند.
آنچه ما در جواب نامه قبلی شما عرضه داشتیم مبتنی بر این حقیقت است كه تجربه دینی راه مطمئنی برای تحصیل ایمان و شهود حقیقت است؛ راهی كه سیر در آفاق و انفس ما را به آن می رساند.
باید قدم در راه نهاد و سپس انتظار این را داشت كه خدا خود را به ما نشان بدهد. حتی گاه ایمان را قدم اول برای فهم دانسته اند!
امام علی(ع) غور در مسئله قضا و قدر را فرو رفتن در اقیانوسی بی انتها معرفی می نماید.(نهج البلاغه، حكمت ها) از دیگر معصومین هم این مضمون در این باره و همچنین تفكر در ذات باری تعالی و .... رسیده است.
بگذارید وارد این بحث نشویم كه خود حدیث مفصل دارد.
حاصل كلام این كه شناخت حقیقی خدا با معرفی شدن ذات او به وسیله خود او به ما صورت می گیرد، و آن هم در كشاكش تجربه های شخصی زندگی ما صورت می گیرد؛ باید عمل به وظیفه كنیم، و در آن خلوص داشته باشیم، و در عین حال عاجزانه بخواهیم و گوش به زنگ باشیم تا او خود را به ما نشان دهد. خوشبختانه به نظر می رسد كه شما از هر دو شرط ـ یعنی عمل به وظیفه و احساس نیاز به هدایت و دستگیری او ـ برخوردارید.
به قول عرفا باید اراده و طلب در كار باشد تا معرفت تحصیل گردد.
به نظر می رسد مرحله اول در شناخت خدا خلع ید از خود و دست كشیدن از اندیشه های نارسا است؛ كه "ولم تجعل للخلق طریقاً إلی معرفتك إنّما بالعجز عن معرفتك"(صحیفه سجادیه، مناجات خمسة عشر، مناجات العارفین) و مرحله دوم خواستن و طلب كردن، تا آن كه او خود را به ما نشان دهد."بك عرفتك و أنت دللتنی علیك و دعوتنی إلیك ولولا أنت لم أدر ما أنت"(دعای ابوحمزه ثمالی)
البته ممكن است این معرفت در طی یك سری مشكلات باشد، كه چندان به مذاق راحت طلب ما هم خوش نیاید؛ معرفتی كه پس از آزمایش ها و ابتلائات سخت حاصل می شود، كه آدمی را از پوسته به خود تنیده اش بیرون می كند، و حتی دیدگاه و شناخت او را تغییر داده و اصلاح می نماید.
كامروا باشید.
مشاوره مذهبی ـ قم.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : جمعه 1/3/1383 | پاسخ : شنبه 16/3/1383 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 70 بار

تگ ها :

UserName