• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 6335

پرسش

با عرض سلام:
1:از چه زمانی جمله" اشهد ان علی ولی الله"
در اذان گفته شد.
2:منظور از كامل گفتن" صدقه الله علی عظیم"و
فلسفه این دو.
با تشكر

پاسخ

خواهر محترم!
الف) در مورد ذكر "أشهد أن علیا ولی الله" به مطلب ذیل توجه كنید:
اگر مراد شما آن است كه با بررسی سابقه شهادت ثالثه در نماز، و اینكه آیا در زمان اهلبیت(ع) هم این شهادت گفته می شده یا نه، به ارزیابی صحت و سقم و یا جواز و عدم جواز آن از نظر شرعی بپردازید، باید گفت: این حكم خصوصیتی دارد كه نمی توان انتظار داشت اهل بیت او بتوانند در زمان خود به انجام آن امر كنند.
واقع امر آن است كه در زمان حضور ایشان در اذان شیعیان ذكر شهادت به ولایت امیرالمؤمنین(ع) در اذان شیعیان امر رائجی نبوده است.
شرائط سخت تقیه مانع از آن بوده است كه چنین حكمی كه كیان مذهب حاكم را به زیر سؤال می برد، اجازه عمل بیابد.
زندگی اهلبیت عصمت و طهارت را جز با توجه به فشار خفقان حاكم بر زمانه ایشان نمی توان تحلیل كرد.
در روایات ما هست كه اگر دو روایت معارض از ما اهلبیت رسید، و راهی برای حل تعارض آنها نداشتید، به آن روایتی اخذ كنید كه مخالف فتوای مرسوم زمانه است!
در موارد زیادی از روایات ما حتی تصریح به نام امام(ع) با خطر دستگاه حاكم مواجه بوده، و لذا راوی ناچار بوده است تا با تعبیر "فقیه"، "عالم" و امثال آن از امام یاد كند.

اینها و بسیاری از موارد دیگر حاكی از جو تقیه و اضطراری است كه بر ائمه اطهار و پیروان آنان حاكم بوده است. كه گاه مجبورشان می كرده كه بر خلاف خواست باطنی خود سخنی بگویند، و یا حقیقتی را كتمان نمایند.

باور این سخت است ـ ولی به طور قطع ثابت است ـ كه شرائط تقیه حتی در زمان رسول اكرم(ص) هم وجود داشته است.
رهبر فقید انقلاب، امام خمینی، در بیان این كه چرا در قرآن آیه ای كه تصریح به نام امام علی كرده باشد، نیست، می فرمایند: اگر چنین آیه ای نازل می شد، قریش كمر همت بر نابودی قرآن می بست. با اجمال در تعیین رهبری و ولایت پس از پیامبر، خداوند شرائطی را به وجود آورد كه قریش به آینده خود و امكان دستیابی مجدد به قدرت امیدوار شود. و همین امید همت او را در نابودی قاطع دین نوپای اسلامی سست می كرد.
البته خداوند می توانست با ابزار دیگری مكر آنان را نابود كند، ولی حكمت او اتخاذ چنین راهی را برای حفظ قرآن اقتضا می كرده است.
این قصه حدیثی مفصل است كه ما به همین درد دل اكتفا می كنیم. این حقیقت نگرش ما به تاریخ اسلام به طور كلی تغییر می دهد. بسیاری از تاریخ نویسان در كتابهای تاریخی خود به این نگرش تأكید دارند.(ر.ك. به كتابهای تاریخی دكتر سید جعفر شهیدی)

حاصل امر آن كه در چنین شرائطی به هیچ عنوان متصور نیست كه امامان ما(ع) به تصریح از لزوم ذكر شهادت ثالثه در اذان ـ فریاد بلند نماز ـ خبر دهند.

در شرائطی كه امام معصوم(ع) می فرماید: من گاهی به عمد فتاوای متعددی در میان شیعیان منتشر می كنم تا از وحدت عمل شیعیان جلوگیری كنم، چرا كه در صورت وحدت عمل آنان توسط دستگاه حاكم شناسائی خواهند شد، و این موجب آن خواهد بود كه توسط حكومت مورد تعرض واقع شوند، چگونه می توان انتظار داشت كه به آنان فرمان دهد كه هر روز سه یا پنج بار به پشت بامها بروید و با صدای بلند، به ولایت امیرالمؤمنین(ع) شهادت دهید؟!

همین است كه تا یكی دو قرن پس از غیبت صغری هم امكان گفتن این ذكر نبوده است.

از طرف دیگر می توان گفت پیامبر اكرم و امامان شیعه از دو طریق این حكم را به طور غیر مستقیم القاء كرده و به شیعیان آموزش داده اند.
یكی از طریق عموماتی كه هم از رسول اكرم(ص) و هم از ائمه اطهار(ع) رسیده كه ما را امر كرده اند كه هر گاه شهادت به وحدانیت خداوند و نبوت پیامبر اكرم(ص) می دهید، به ولایت امیرالمؤمنین هم شهادت دهید.
و دیگری از طریق القائات پراكنده و احیانا غیر مستقیم به اصحاب خود تا در شرائط ممكن به آن اقدام كنند.
روایات دلیل اول به شكل روشن در دست ما هست، ولی دلیل دوم به جهت عمل علمای سلف ما قابل حدس است، كما این كه وجود روایت ـ و شاید بتوان گفت روایاتی ـ كه بر لزوم گفتن آن در اذان و غیر آن دلالت دارد، و لو بدان عمل نمی شده است، دال بر همین مطلب باشد.

به عبارت دیگر می توان گفت: علمای ما عمل به این دستور را به شیعیان تعلیم كرده اند.
مثلا، در زمان حضور عده ای از روات و شیعیان این ذكر را در اذان می گفته اند. شیخ طوسی در كتاب مبسوط گفته است: اگر كسی این جمله را در اذان ذكر كرد گناهی نكرده است.
بنا به نقل تاریخ شیوع ذكر شهادت ثالثه در اذان به هنگام به رسمیت شناختن شیعه در زمان حكومت صفویه باز می گردد. البته این بدان معنا نیست كه قبلا این ذكر گفته نمی شده، ولی شیوع و رواج نداشته است.

ضمنا شایان ذكر است كه در بعض منابع اهل سنت روایتی هست كه سلمان و ابوذر این ذكر را در اذان خود گفته اند. و پس از اعتراضی بعضی حضرت رسول(ص) حق را به آن دو بزرگوار داده، و فرموده است كه آنان راست گفته اند.

با این وجود، فقهای ما ـ اگر چه گاهی جزئیت شهادت ثالثه در اذان را بی وجه ندانسته اند ـ ولی گفتن این ذكر را، نه به قصد جزئیت در اذان، بلكه به عنوان ذكری خارج از اذان و به قصد قربت توصیه كرده اند. ذكری كه بلا اشكال، و بنا به هر مبنایی، مخل به صحت اذان نیست. همانطور كه اگر كسی در نماز خود دعا و ذكری را نه به قصد جزئیت آن، بلكه به عنوان مطلق ذكر بگوید نمازش باطل نیست.
به خصوص امروزه كه این ذكر شعار شیعه شده است، گفتن آن ـ به نیتی كه ذكر شد ـ كاملا موجه و قابل دفاع است.
(ر.ك. به بحار الانوار، علامه مجلسی، ج84، ص111)

خواهر محترم! نگارنده احساس نكرد كه شما از او ذكر منابع و آدرس آنچه گذشت را می خواهید و لذا به ذكر اجمالی منبع اخیر اكتفا كرد. با این وجود اگر منابع روایات و كتب فقهی فوق الذكر را خواسته باشید، به ما اطلاع دهید تا آنها را برای شما ارسال داریم.

ب) در مورد ذكر "صدق الله العلی العظیم" در پایان قرائت قرآن برای ما علت وجود سؤال در ذهن شما روشن نیست.
اگر مراد سؤال شما شبهه ای است كه گاه در ذهن عده ای هست كه گمان می كنند، علت اختلاف ما در این ذكر با برادران اهل سنت اختلاف در ولایت امام علی(ع) و وجود كلمه "العلی" در آن است، واقعیت آن است كه "العلی" ربطی به امیرالمؤمنین ندارد، بلكه این وصفی از اوصاف حضرت باری به معنای بزرگ و بلند مرتبه است. معنای جمله فوق این است: "راست گفت خداوند بلند مرتبه و عظیم".
این كه چرا ما این ذكر را به طور كامل می گوییم و آنان بدون "العلی" می گویند، تفاوتی است كه در روایات ما و آنان وجود دارد.

خدا نگهدار شما.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : پنج شنبه 18/2/1382 | پاسخ : پنج شنبه 18/2/1382 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 81 بار

تگ ها :

UserName