کد:
6199
پرسش
سروش در دانش و ارزش چه چیزی را می خوا هد اثبا ت می كند
پاسخ
با سلام و تحیت!
"دانش و ارزش" دكتر عبدالكریم سروش پژوهشی در رابطه علم و اخلاق است، كه از مباحث مهم فلسفه اخلاق محسوب است.
در بخشی از مقدمه این كتاب آمده است: «ما در این رساله از میان كاوشهای شماره ناپذیری كه فلسفه اخلاق در آنها دست می یازد، تنها به تحلیل یك بیماری پرداخته ایم، آنهم از دیدگاهی فلسفی، و نه از لحاظ اخلاقی محض؛ یعنی با نقادی منطقی نشان داده ایم كه وبائی مرگ خیز بسیاری از مكاتبات پرآواز اخلاق را كه داعیه رهبری و راهنمایی خلق را دارند به احتضاری نومید كننده افكنده است. این وبا همان خطای سهمگین و عظیم استنتاج "باید از هست"، "اعتبار از حقیقت"، و یا "اخلاق از علم" می باشد …»
در این نوشتار، سخن بر سر این است كه در این معركه باید و نباید و كارزار خوب و بد، نقش علم چیست و آیا از علم می توان به اخلاق پلی زد و از یكی به دیگری رسید.
نویسنده در تعریف و توضیح فشرده ای از علم و اخلاق می نویسد: علم یعنی معرفت واقعیتها، و اخلاق یعنی معرفت ارزشها. در علم سخن از طبیعت می رود و در اخلاق از فضیلت. چگونه هست و چگونه نیست بعهده علم است، و چه باید كرد به عهده اخلاق.
نویسنده در توضیح نادرستی استنتاج باید از هست، و اخلاق از علم، و برا ی نشان دادن بی پایه بودن این عقیده به طرح چند مساله علمی می پردازند كه بطلان نتیجه های اخلاقی آن در جهان امروز بر همگان روشن است و هیچ جای ابهامی ندارد.
نویسنده به عنوان مثال به مساله نژاد پرستی اشاره می كند و می نویسد: نژاد پرستی نوعی اخلاق علمی است كه از توجه به این واقعیت برخاسته و مایه گرفته است كه چون نژادها با هم مختلفند (واقعیت های علمی)، پس باید با آنها رفتار مختلف داشته باشیم و همه را به یك چشم و از منظر نگاه نكنیم (استنباط اخلاقی).
به عبارت دیگر، تفاوت نژادهای بشری مبنایی است برای تفاوت حقوق. این است اخلاق علمی نژاد پرستانه.
و همچنین می گوید: آیا وجود فقر می تواند، به حكم اینكه واقعیت دارد، این نتیجه را در پی داسته باشد كه پس فقر خوب است؟! و …
نویسنده با اشاره به مساله تكامل و داروینسیم در باره آن نوشته است: داروینسیم یك تئوری یا قانون كلی علمی نیست، بلكه تنها بیانگر یك گرایش خاص و جزئی در تاریخ جانوران زمینی است … و نظریه اصلح در نظریه دارونیسیم به معنای بهتر و شایسته تر نیست.
نویسنده پس از تبیین تئوری داروین در باره تكامل به ابطال نظریه اخلاق تكاملی پرداخته، و در این زمینه می نویسد: اخلاق تكاملی در اساس اخلاق ظاهر پرست است … و به تعبیر دیگر اخلاق تكاملی نوعی اخلاق "هر چه پیش آید خوش آید" است … و اخلاق چنگ و دندان است … اخلاق تكاملی، برنامه طبیعت را ـ یعنی آنچه را كه علم به ما می شناساند ـ عیناً برنامه انسانها قرار می دهد، و باید و نباید رفتاری انسانها را از هست و نیست طبیعت اخذ می كند؛ و این لازم لاینفك یك اخلاق علمی كامل عیار است.
نویسنده اخلاق تكاملی را نیز به دلیل اینكه همان اخلاق علمی است، مردود می شمارد.
نویسنده، سپس، در ابتدای بخش چهارم كه آخرین بخش كتاب است می نویسد: چنین می نماید كه ما شكافی ابدی میان واقعیت و اخلاق افكنده ایم و به نیروی منطق، دانش را از ارزش جدا كرده ایم … و به سخن دیگر اینك به نظر می رسد كه اخلاق از جائی آویخته نیست … ما در این فصل كوشش می كنیم تا جای واقعیت را در اخلاق معین كنیم و نشان دهیم … و خلاصه می خواهیم راه و رسم یك نظام اخلاقی واقع بین را پیشنهاد كنیم.
نویسنده در توضیح مقصود خود در نشان دادن یك نظام اخلاقی واقع بین می نویسد: محور همه كاوش های ما این نكته استوار و ارجمند است كه دانش می تواند نشان دهد كه چكار را نمی توان كرد …
واقع بینی اخلاقی این است كه بدست آوریم چه كاری در تصادم با فطرت و طبیعت است و ناشدنی است تا هوس انجام آن را نكنیم و به انجام آن نیز فرمان ندهیم … علم، اخلاق آفرین نیست، اما اخلاق كش هست… كار علم حذف و تصفیه اخلاق است؛ و چنین است كه با رشد تدریجی اخلاق نیز همراه است، یعنی هر چه علم فربه تر شود اخلاق ناب تر می شود.
و بالاخره در پایان نویسنده در باره سرچشمه فرمانها و بایدها می نویسد: همه فرمانها، الزام آور بودنشان از این جهت است كه از فرمان موجودی اخذ و صادر می شوند كه طالب و مطلوب بالذات است؛ آن كه همه هست ها از اوست، همه بایدها نیز از اوست، ایجاد و ارشاد هر دو بدست اوست و امر و خلق هر دو از آن اوست.
«إن علینا للهدی و إن لنا للآخره و الأولی» یعنی هدایت با ماست و آخرت و دنیا از آن ماست.
امیدواریم با این مرور اجمالی امانتدار نویسنده بوده، و حق منظور او را ادا كرده باشیم.
خدا نگهدار شما.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
چهارشنبه 17/2/1382
| پاسخ :
چهارشنبه 17/2/1382
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
81 بار