• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 60021

پرسش

سلام /من نزدیك سه بار از شما سوال كردم ولی پاسخی در یافت نكردم اما از شما خواهش میكنم كه به سوال من همین امروز پاسخ دهید به دلیل اینكه من امروز باید تحقیق خود را تحویل دهم و به پاسخ شما بسیار نیازمندم!! سوال من این بود كه در مورد طب در اسلام به طور خلاصه و مفید توضیح دهید و موارد مهمی كه در این موضوع باید بیان شود را بیان كنید
با تشكر فراوان منتظرپاسخ شما هستم

پاسخ

دوست گرامی با سلام : بااینكه حداقل چهار بار این موضوع را به ایمیل شما ارسال كرده ایم،ولی باز سئوالتان پا بر جاست ونمی دانیم چرا بدستتان نمی رسد با این وصف یك بار دیگر برایتان می فرستیم انشاءالله موفق به دریافت شوید.طب اسلامى
طب اسلامى خلاصه‏اى است از طبى كه تا ظهور اسلام در میان ملل متمدن شایع بوده است زیرا مسلمانان كتابهاى طبى بقراط و جالینوس و سایر پزشكان یونانى را ترجمه نمودند و بر طب اطباى سریانى كه مخلوطى از طب قدیم كلدانى و طب یونانى بود احاطه یافتند و بوسیله اطباى ایرانى (گندى شاپور) آنچه اطباى ایرانى از یونان گرفته بودند بعربى انتقال دادند و با استخدام اطباى هند از معلومات طبى هندیها آگاه شدند و علاوه بر این خود چیزهائى از دوره جاهلیت درباره طب میدانستند و از اختلاط و امتزاج این معلومات طب اسلامى پدید آمد كه بهترین نمونه آن كتاب الملكى یا الملوكى تالیف ابوبكر رازى ملقب به جالینوس عرب است و بنام عضد الدوله دیلمى تالیف شده است (1) ،كتاب مزبور در دوره تكمیل و تكامل تمدن اسلامى (در اواسط قرن چهارم) نگاشته شده و آنچه كه راجع بمطالعه امراض و تشخیص آن در كتابهاى قدیم پراكنده بوده در آن جمع شده است.رازى علاوه بر این تالیف نفیس كتابهاى دیگرى در طب و فلسفه دارد و تا پیدایش قانون ابن سینا كتاب ملوكى یگانه سند و مرجع دانشمندان طب محسوب میشده است، قانون ابن سینا كه اكنون در دست است‏یك فرهنگ جامع طب و داروسازى بشمار میآید و خلاصه مطالعات یونان و كلدان و هند و ایران درباره تشخیص امراض و معالجه آن و گیاه‏ها و خواص آن در قانون مذكور است.
بعضى‏ها تصور كرده‏اند قانون ابن سینا منحصرا از طب یونان بحث میكند ولى این تصور اشتباه است زیرا در كتاب مزبور در موارد متعدد ابن سینا نظر اطباى هند را متذكر شده و آنرا انتقاد یا تمجید كرده است.مثلا ابن سینا زالوهاى متنوع هند و اشكال و خواص آنرا در قانون اسم میبرد و دیگر آنكه میگوید بعقیده اطباى هند خوردن شیر و ترشى و ماهى با هم موجب ابتلاء بمرض خوره میگردد و همچنین بنا بگفته ابن سینا در قانون خوردن ماست‏با ترب و گوشت پرنده و یا خوردن آرد و برنج و شیر ضرر میرساند و بعلاوه ابن سینا بسیارى از گیاههاى هندى را در قانون نام برده است.دیگر از كتب طبى اسلامى كه در رستاخیز اروپا مورد استفاده شد كتاب التصریف لمن عجز عن التالیف نگارش و تصنیف ابوالقاسم خلف بن عباس زهراوى اندلسى از اطباى قرن پنجم هجرى است كه علاوه بر سایر مزایا قسمت جراحى هم در آن ذكر شده است و دیگر كتاب التفسیر تالیف عبدالملك بن زهر اندلسى است كه براى ابن رشد فیلسوف در اواسط قرن ششم هجرى نگاشته شده است طبیبان اسلام و تالیفات آنان زیاد است و ذكر نام همه آنان بطول مى‏انجامد.
پزشكان مسلمان
پس از ترجمه كتب طبى یونانى و بعد از انقضاى نهضت عباسى تا آغاز دوره انحطاط عباسیان یعنى در ظرف سه چهار قرن صدها پزشك در میان مسلمانان پدید آمد كه غالبا در طب و سایر علوم بیگانه كتاب نوشته‏اند و شرح حال و تالیف آنان در تراجم الحكماء تالیف ابن القفطى و طبقات الاطباء تالیف ابن ابى اصیبعه و در كشف الظنون و غیره مندرج است ولى تعیین آمار دقیق آنان بواسطه حوادث داخلى و از بین رفتن مدارك میسر نیست،اما از قراین معلوم است كه زیاد بوده‏اند مثلا در زمان المقتدر بالله در اوایل قرن چهارم هجرى بموجب سرشمارى 860 پزشك در بغداد بوده كه میبایستى براى دریافت پروانه پزشكى امتحان بدهند و البته عده‏اى نیز بواسطه حسن شهرت یا بواسطه اشتغال در خدمت‏خلیفه علاوه بر این عدد بوده‏اند كه جزء سرشمارى براى امتحان دادن ذكر نشده‏اند و خلاصه اینكه حداقل آنموقع در بغداد هزار پزشك میزیسته است.در اواسط قرن سوم هجرى در زمان متوكل 56 پزشك مسیحى در دستگاه دولتى كار میكرده‏اند و هر وقت كه سیف الدوله سر خوان مینشست 24 پزشك حضور مى‏یافتند و بعضى از آنان دو یا سه مقررى میگرفتند چه كه علاوه بر طبابت در علوم دیگر نیز تخصص داشتند. براى طبابت مقررات سختى بوده كه توسط رئیس الاطباء اجراء میشد و پس از گذرانیدن امتحان پروانه طبابت داده میشد.مشهورترین رؤساى اطباء سنان بن ثابت در بغداد و مهذب الدین داخورى در مصر میباشند و چون در داروسازى و داروفروشى تقلباتى پدید آمد براى داروسازان نیز رئیس مناسبى تعیین گردید و داروسازان و داروفروشان مجبور بگذرانیدن امتحان شدند و كسانى كه در امتحان شكست میخوردند از كار خود ممنوع میشدند و این امتحان داروسازى اولین بار بامر افشین در بغداد توسط زكریا بن طیفورى اجراء شد و داستان مفصلى دارد.اطباء دو دسته بودند دسته‏اى كه براى سپاهیان و خلفاء و دولتیان طبابت میكردند و از دولت‏حقوق میگرفتند و دسته‏اى كه اشخاص عادى را معالجه مینمودند.
پزشكان بچند طبقه تقسیم میشدند از اینقرار:
پزشك بطور كلى-چشم پزشك-دندانساز-جراح-ماما-پزشك زنان-پزشك ویژه دیوانگان و خون گیر (كسى كه در رگ زدن و حجامت تخصص دارد) و در واقع مثل امروز پزشكان آن ایام هر كدام در قسمتى تخصص داشتند.در مصر بواسطه بدى آب و هوا چشم پزشك بیشتر پیدا میشد و آب سیاه را با داغ كردن چشم معالجه مینمودند همانطور كه امروز آن بیمارى بوسیله الكتركتا علاج میشود.
زنان پزشك میان مسلمان كم نبودند از آنجمله اخت الحفید اندلسى و دخترش كه از علم طب بخصوص در بخش بیمارى‏هاى زنانه سر رشته كامل داشتند و كسى جز آن مادر و دختر زنان حرم سراى منصور خلیفه اندلس را معاینه و معالجه نمیكردند،زینب پزشك بنى اود از زنان نامى دوره امویان است كه در شام طبابت میكرده است‏بخصوص در عمل جراحى چشم ماهر بوده است پاره‏اى از آنان بعلم ادب نیز شهرت داشته‏اند مانند شده دینوى و بنت دهین اللوز دمشقى و غیره كه نابغه زمان خود بشمار میآیند.تحقیقات اطباى اسلام براى تشخیص بیمارى منحصر بمعاینه و آزمایش ادرار و گرفتن نبض بود باین قسم كه بیمار با شیشه ادرار نزد پزشك میآمد و پزشك ادرار را میدید بعد براى تحقیق بیشتر آنرا مى‏چشید كه بداند قند یا ترشى یا مواد زیادى دیگر در آن هست‏یا نیست‏سپس حركت نبض مریض را بدقت رسیدگى میكرد چه كه بعقیده اطباى اسلام از حركت نبض وضع قلب مریض و از چشیدن و دیدن ادرار وضع كبد و اخلاط وى معلوم میگردد و عجب آنكه تاكنون آن آزمایش در دنیاى متمدن بحال خود باقى است و از نبض و ادرار بیمارى را تشخیص میدهند.
مسلمانان چه چیز تازه‏اى در پزشكى پدید آوردند
اینك باید بدانیم عرب چه اختراعات و ابتكارات تازه‏اى در طب داشته است و البته مطالعه و تحقیق این موضوع مجال بسیارى لازم دارد كه اینجا محل آن نیست فقط بطور مختصر میگوئیم كه مسلمانان،طب یونان،ایران،هند،كلده و عرب را جمع كردند و چیزهائى از خود بر آن افزودند و این مطلب از مراجعه بكتب طبى اسلامى بخوبى آشكار میگردد،مثلا چه بسیار كه در كتب طبى اسلامى از نظر جالینوس و بقراط و غیره ذكر شده و از آن انتقاد شده و یا آنرا توضیح داده‏اند و درست و نادرستش را بیان نموده‏اند،بعلاوه كتابهائیكه ترجمه كرده‏اند بفصل‏ها و بخش‏ها مرتب ساخته‏اند از آنجمله ابن اشعث كتابهاى جالینوس را براى آسان كردن كار بچندین بخش مرتب كرده است و بسیارى از دانشمندان اسلام بر كتب قدماء شرح و تفصیل نگاشته‏اند مثلا ابن جلجل در ذیل كتاب دیسقوریدس گیاه‏هائى را شرح داده كه قدماء آنرا نمیدانسته‏اند ولى تعیین آراء و افكارى كه اطباى اسلام مستقلا در طب ابراز داشته‏اند دشوار است و فقط آنچه كه مسلما نزد ما ثابت‏شده بطور نمونه در اینجا مینگاریم از آنجمله اینكه نظریات تازه‏اى مخالف نظر اطباى قدیم داشته‏اند مثلا بیماریهاى (باصطلاح) سردرا (مانند لقوه و فلج و سستى) كه قدماء با داروهاى سرد علاج مینمودند و نخستین پزشكى كه آنطور معالجه را مرسوم نمود ابو منصور صاعد بن بشر طبیب بغداد بود.وى بیماران فالج و مانند آنرا با فصد و تبرید و ممانعت از غذا معالجه كرد و بیماران بهبود یافتند و در نتیجه این پیشرفت مهم ابومنصور رئیس بیمارستان عضدى شد و داروها و معجونهاى گرم را منسوخ نموده بیماران را با ماءالشعیر (آبجو) و شیره تخم گیاه معالجه نمود و پیشرفتهاى عجیبى در معالجه ملاحظه شد و بعد از آن پزشكان بوى اقتدا كردند.
عربها براى نخستین بار بنگ را در معالجات طبى استعمال كردند و از قرار مذكور ابتداء تلخه گندم را براى آن مقصود استعمال میكردند و خلال معروف اطباء نیز از اختراع پزشكان مسلمان میباشد.
بنا باظهار محققین فرنگ،عربها براى نخستین بار داغ كردن موضوع زخم را در طب بكار بردند و چنانكه اكنون نیز آن طریقه معمول میباشد همین قسم براى اولین مرتبه تشخیص بیمارى سل را از راه ناخن مریض درك كردند و معالجه یرقان و زردى را توصیف نمودند و براى معالجه دیوانگان مقدار زیادى افیون تجویز نمودند و براى جلوگیرى از خونریزى آب سرد استعمال كردند و در آوردن سنگریزه و شن و میل زدن چشم و طریقه معالجه خلع كتف با رد مقاومت ناگهانى هم از پزشكان مسلمان بدیگران رسیده است.
عربها كتابهائى در طب تالیف نمودند كه پیش از آن سابقه نداشته است مثلا یوحنا بن ماسویه نخستین كسى است كه كتابى راجع به جذام (خوره) نوشته است و ابوبكر رازى نخستین پزشكى است كه راجع به حصبه و آبله كتاب مخصوصى تالیف نموده است و علاوه بر این اطباى عرب (مسلمان) فرهنگ‏هاى جامعى در علم طب تالیف كرده‏اند.
داروسازى-شیمى گیاه شناسى
داروسازى از فروع پزشكى است و اعراب در این قسمت‏خدمات زیادى انجام داده‏اند و گیاه‏هاى طبى از هند و سایر نقاط آورده‏اند.این اقدام ابتداء در زمان یحیى بن خالد برمكى انجام یافت و بعد داروسازان و پزشكانى نابغه از میان مسلمانان برخاستند و كتابهاى گیاه شناسى و داروسازى را از هندى و یونانى ترجمه كردند و از خود كتابهائى در آن موضوع نگاشتند و فرنگیان كه در رستاخیز علمى اخیر خود در فن داروسازى مطالعه و تحقیق نمودند،دریافتند كه عربها این علم را پایه‏گزار بودند و براى نخستین بار طریقه داروسازى را ترتیب داده و داروهاى تازه‏اى پیدا كردند.عربها نخستین مردمى بودند كه قرابادین را بشكلى كه اكنون بدست ما رسیده مرتب ساختند،اعراب در نهضت دوره عباسیان در بیمارستانها و داروخانه‏ها بقرابادین شاپور بن سهل (255 هجرى در گذشت) مراجعه میكردند.پس از آن قرابادین امین الدولة بن التلمیذ (متوفى بسال 560 هجرى) مورد توجه و اعتماد شد.عربها نخستین مردمى هستند كه بطرز امروز داروخانه باز كردند و دلیل بر این مطلب آنكه تاكنون اسامى پاره‏اى داروها و گیاه‏ها كه فرنگیان دارند همان اسامى عربى و یا فارسى و هندى است كه عربها وضع كرده‏اند.
البته پیشرفت عربها در داروسازى بواسطه پیشرفت آنان در شیمى و گیاه شناسى بوده و شكى نیست كه عربها با تجربیات و عملیات خویش علم جدید شیمى را پایه‏گزارى كردند و قبلا گفتیم كه خالد بن یزید براى اولین مرتبه كتاب شیمى را از مدرسه اسكندریه گرفته بعربى ترجمه نمود و (حضرت امام) جعفر صادق (متوفى بسال 140 هجرى) از خالد آنرا فرا گرفت، (2) سپس جابر بن حیان و پس از او كندى و پس از او ابوبكر رازى و غیره آن علم را توسعه دادند و بسیارى از تركیبات شیمى را كشف كردند و بر اساس آن اكتشافات شیمى جدید استوار شد.دانشمندان فرنگ اقرار دارند كه عربها اسید نیتریك-اسید سولفوریك-اسید نیترو-هیدرو كلوریك-پوتاس-جوهر نشادر-نمك نشادر-نیترات-دارژان-كلورید سولفوریك-اسید سولفوریك-نیترات-پوتاس-نمك طرطر-زاج سبز-الكل-قلیا-زرنیخ-بوریك و غیره را كشف كرده‏اند.
علاوه بر این علماى شیمى اسلام چیزهائى كشف و اختراع كرده‏اند كه خبرش بما رسیده،اما از چگونگى آن اطلاع نداریم و تا حال حاضر (مقصود موقع تالیف كتاب نیم قرن پیش است.مترجم) نیز علماء باكتشاف آن تركیبات موفق نشده‏اند مثلا ابن اثیر در ضمن شرح واقعه زنگیان (سال 269 هجرى) میگوید عربها موادى داشتند كه اگر آنرا بچوب میمالیدند چوب نمیسوخت،ولى ابن اثیر نام آن مواد را نبرده است،احتمال قوى میرود كه عربها باروت را اختراع كردند و نخستین مردمى هستند كه موضوع تقطیر،ذوب شدن،متبلور شدن،تبدیل مایعات و جوشانیدن (تصعید) را دانستند و كیمیاى قدیم را بآن معنى كه قدماء تصور میكردند موهوم و بى‏اساس اعلام داشتند و نخستین كسیكه در آن باب كتاب نوشت‏یعقوب كندى از فلاسفه و حكماى عرب در اواسط قرن سوم هجرى مى‏باشد.
در قسمت گیاه‏شناسى،عربها عملیات درخشانى انجام داده‏اند،در دوره نهضت عباسى ابتداء با ترجمه تالیفات دیسفوریدس و جالینوس و كتابهاى هندى بآن كار اقدام نمودند و در زمان متوكل استفان بن باسیل،كتاب گیاه‏شناسى دیسفوریدس از یونانى بعربى ترجمه شد و چون استفان نام عربى پاره‏اى از گیاهها را نمیدانست،آن اسامى را بهمان زبان یونانى در ترجمه نگاشت تا مگر خدا كسیرا پس از وى برگزیند و آن نامها را بعربى در آورد.این ترجمه‏ها بهمان وضع ناقص در اواسط قرن چهارم هجرى در ایام الناصر بالله باندلس برده شده و مردم از آن تا حدى استفاده میكردند تا آنكه در سال 337 هجرى پادشاه قسطنطنیه با ناصر مكاتبه كرد و كتابهائى براى وى فرستاد كه از آنجمله كتاب گیاه‏شناسى دیسفوریدس بزبان یونانى بود،با این مزیت كه در نسخه مزبور شكل گیاهها با تصویرهاى عجیب رومى نیز ترسیم شده بود و چون در اندلس كسى یونانى نمیدانست ناصر از پادشاه روم كسیرا خواست كه یونانى و لاتین بداند (در اندلس بسیارى از مردم زبان لاتین میدانستند) پادشاه روم راهبى را بنام نیكلا نزد ناصر فرستاد،راهب در سال 340 هجرى بقرطبه رسید و با كمك عده‏ایكه لاتین و عربى میدانستند نقیصه‏هاى ترجمه استیفان را بر طرف نمودند و اسامى یونانى گیاهها را بعربى ترجمه كردند سپس ابن جلجل در اواخر قرن چهارم هجرى شرحى بر كتاب دیسفوریدس نوشت و آنچه را كه وى (دیسفوریدس) از گیاههاى طبى و داروها ننوشته بود ابن جلجل بر آن افزود.
در اواسط قرن هفتم هجرى ابن بیطار گیاه‏شناس نامى پس از مطالعه دو كتاب مذكور بیونان و سراسر روم سفر كرد و با گیاه‏شناسان و داروسازان آن نواحى آمیزش نموده بسیارى از گیاههاى طبى را در محل روئیدن آن مشاهده نمود و از آنجا ببلاد مغرب رفته همین تحقیقات را انجام داد،آنگاه بشام رفته گیاههاى طبى آنجا را مورد مطالعه قرار داد و از آنجا بمصر آمده در خدمت ملك الكامل ایوبى مشغول شد و از طرف آن پادشاه بریاست كلیه گیاه فروشى‏ها و داروسازى‏ها تعیین گشته است و براى تهیه داروهاى مفرد و گیاههاى طبى مورد اعتماد كامل پادشاه مزبور بوده است.ابن بیطار پس از این همه مطالعه و تجربه آموزى كتاب مهمى در گیاه شناسى تالیف نمود كه در نهضت علمى اروپا مورد كمال اعتماد و استناد علماى مربوط میباشد.
دیگر از گیاه‏شناسان نامى رشید بن صورى متوفى بسال 639 هجرى میباشد و كتابى در آن فن تالیف كرده كه موسوم به كتاب الادویة المفرده میباشد.رشید الدین بقدرى در گیاه شناسى دقیق بوده كه نقاشى با تمام لوازم همراه خود بر میداشته و در صحراها و چمن‏هاى لبنان و سوریه بمطالعه و تحقیق مى‏پرداخته است و هر گیاهى را كه میدیده رنگ، برگ،ریشه،ساقه و تمام جزئیات آنرا یادداشت مى‏نموده و صورت آنرا توسط نقاش ترسیم میكرده است و این رویه‏اى است كه گیاه شناسان امروز نیز بهتر از آن را انجام نمیدهند.
بیمارستانهاى اسلام (مارستانات)
مارستان یا بیمارستان كلمه فارسى است و بمعناى محل مریضان میباشد،در دوره تمدن اسلامى بیمارستان مشتمل بر مدارس طب هم بوده و همانجا درس طب مى‏خواندند و عملا نیز از مریضان معاینه مى‏نمودند.عربها بیمارستان را از ایرانیان آموختند و مانند بیمارستان گندى شاپور،بیمارستان دایر كردند.
نخستین بیمارستان اسلامى در سال 88 هجرى در دمشق بامر ولید بن عبدالملك اموى تاسیس شد،عبدالملك اطبائى را در آن بیمارستان بكار گماشت و دیوانگان را در آنجا گرد آورد و براى اداره آن بودجه‏اى تعیین كرد،تا انقراض دولت اموى بیمارستان منحصر بفرد اسلام،همین بیمارستان دمشق بود.منصور نخستین خلیفه عباسى از بیمارستان گندى شاپور اطبائى به بغداد آورد،اما بیمارستانى تاسیس نكرد فقط نوانخانه‏هائى براى كوران و پیرزنان دایر نمود و شاید منصور یا جانشین او تیمارستانى در بغداد تاسیس كرد.
نخستین بیمارستان دوره عباسى بامر هرون دایر شد كه چون مهارت پزشكان بیمارستان گندى شاپور مقیم بغداد را مشاهده كرد،به پزشك خود جبرائیل بن بختیشوع دستور داد بیمارستانى نظیر بیمارستان گندى شاپور در بغداد تاسیس كند،در آن موقع رئیس بیمارستان گندى شاپور پزشكى هندى بود كه دهشتك نام داشت،هرون از وى خواست ریاست‏بیمارستان بغداد را بپذیرد،ولى دهشتك آنرا نپذیرفت و ماسویه را بآن كار معرفى كرد و پس از ماسویه فرزندش یوحنا رئیس بیمارستان شد.برمكیان كه مردمى دانش پرور و معارف‏خواه بودند و به طب هندى و اطباى هندى علاقه داشتند بیمارستانى بنام خود در بغداد دایر نمودند و ابن دهن پزشك هندى را بریاست آن گماشتند،ابن دهن زبان عربى را نیكو میدانست و كتابهاى طبى هندى را مستقیما از هندى بعربى ترجمه كرده است.
همینكه نام بیمارستان بغداد در سایر شهرها مشهور شد در غالب نقاط مهم به تقلید از بغداد بیمارستان دایر كردند همانطور كه سایر وسایل تمدن را نیز از بغداد میگرفتند.فتح بن خاقان وزیر متوكل در مصر بیمارستانى بنام‏«مغافر»تاسیس نمود و ابن طولون در سال 259 هجرى بیمارستان دیگرى بنام خود تاسیس كرد و شصت هزار دینار صرف ساختمان آن نمود و ملكى را براى تامین مصارف آن بیمارستان وقف كرد و در وقفنامه بیمارستان شرط شد كه در آنجا سپاهى و مملوك معالجه نشود بلكه بیمارستان مخصوص معالجه بیماران عمومى و دیوانگان باشد،ابن طولون هر روز جمعه به بیمارستان مى‏آمد و از بیماران سركشى میكرد تا اینكه در یكى از آن جمعه‏ها دیوانه‏اى با او بدرفتارى كرد و از آن به بعد به بیمارستان نرفت.
هنوز قرن سوم بپایان نرسیده بود كه در مكه و مدینه و سایر شهرهاى اسلامى بیمارستان دایر شد و در آغاز قرن چهارم مقتدر عباسى و وزیرانش در ساختن بیمارستان و دایر كردن آن در بغداد و اطراف بغداد با هم مسابقه گذاردند.ابتداء على بن عیسى وزیر مقتدر در سال 302 هجرى از پول خود در حربیه بیمارستانى دایر كرد و پزشك خود ابو عثمان دمشقى را بریاست آن گماشت،سپس سنان بن ثابت در سال 306 هجرى در بازار یحیى بیمارستان سیده را گشود و از كیسه خود ماهى 600 دینار براى اداره آن بیمارستان اختصاص داد و در همانسال باشاره سنان بن ثابت در باب الشام (دروازه شام) از محله‏هاى خارج بغداد بیمارستان مقتدرى بامر المقتدر دایر شد و خلیفه ماهى دویست دینار از مال خود براى آن بیمارستان معین كرد و در همان ایام ابن فرات وزیر در نزدیكى باب الفضل بیمارستانى بنام خود بنا كرد و همینطور در رى و نیشابور و غیره بیمارستانهائى دایر شد و در اواسط قرن چهارم هجرى بیمارستان كافورى مصر تاسیس گشت و در سال 368 هجرى در طرف جسر،در قسمت غربى بغداد عضد الدوله دیلمى بیمارستان عضدى را دایر نمود و 24 پزشك (جراح-شكسته‏بند-چشم پزشك-خون گیر- پزشكان متخصص در علوم طبیعى) براى آن بیمارستان تعیین گردید.آن بیمارستان رئیس داشت كه او را الساعور میگفتند.
بیمارستان عضدى بواسطه این مزایا تا مدتى سرآمد تمام بیمارستانهاى اسلامى بود تا آنكه نور الدین زنگى بیمارستان مهمترى در اواسط قرن ششم هجرى در دمشق تاسیس كرد و پس از وى صلاح الدین ایوبى بیمارستان عتیق قاهره را دایر نمود و چون ممالیك در مصر حكومت‏یافتند ملك منصور قلاوون در سال 683 هجرى بیمارستان منصورى قاهره را از روى نقشه بیمارستان دمشق بنا كرد.مقریزى در جلد دوم خطط شرح مفصلى از آن بیمارستان نگاشته است.آثار بیمارستان منصورى تاكنون در شارع النحاسین قاهره دیده میشود و در سال 821 هجرى ملك المؤید بیمارستان مؤیدى را دایر نمود.
البته در سایر ممالك اسلامى مانند خراسان-فارس-موصل-شام-اندلس و غیره نیز بیمارستانهائى در همان ایام تاسیس شد كه شرح همه آن در اینجا گنجایش ندارد ابن جبیر ضمن سفرنامه خود كه در قرن ششم هجرى نگاشته،مطالب مشروحى از بیمارستانهاى اسلامى كه خود دیده مى‏نگارد.
بیمارستانهاى اسلامى آنروز در كمال نظم و ترتیب اداره میشد و بدون توجه بملیت و مذهب و شغل همه بیماران با نهایت دقت معالجه میشدند و هر مرضى سالون یا سالونهاى مخصوصى داشته است پزشكیاران و پرستاران بیماران را معاینه میكردند و دواء و غذاى آنانرا تعیین مینمودند،هر مریضى كه بهبود مى‏یافت مرخص میشد و هر كه میمرد مخارج كفن و دفن او را بیمارستان میداد و در عین حال طب و داروسازى نیز در همان محل تدریس مى‏شد و شاگردان علاوه بر تحصیل علمى،تمرین علمى نیز داشتند.
مسلمانان بیمارستانهاى سیار (مثل امروز) نیز دایر كرده بودند و با شتر و قاطر آنرا باینطرف و آنطرف میبردند از آن جمله در اردوى سلطان محمود سلجوقى بیمارستانى بود كه چهل شتر آنرا میكشید و با اردو بهر طرف میرفت.
پى‏نوشت‏ها:
1- عجب آنكه جرجى زیدان،دانشمند ایرانى (ابوبكر رازى) و نابغه شهر رى را كه براى یك پادشاه ایرانى عضدالدوله دیلمى كتاب نوشته از روى تعصب ملى (جالینوس عرب) میخواند.مترجم
2- این ادعا مورد تصدیق شیعیان نیست‏بخصوص كه مدرك هم ذكر نشده است.مترجم
تاریخ تمدن اسلام صفحه 602 جرجى زیدان

درانتهاء بعضی از كتابهایی كه در زمینه طبی می باشد را جهت آگاهی بیشتر به حضورتان معرفی می گردد 1- طب و بهداشت در اسلام، جواد فاضل 2- آیین جاویدان، محمد خالصى 3- تعالیم بهداشتى اسلام، صفدر صانعى 4- اسلام پزشك بى‏دارو، احمد امین 5- پژوهش در مبانى عقاید سنتى ایران، ابوتراب نفیسى 6- دین در عصر دانش، گروه نویسندگان 7- فروغ دانش جدید در قرآن و حدیث، ك. حقیقى 8- فرهنگ اسلام در اروپا، زیگرید هونكه، مترجم: رهبانى 9- خوردنیها و آشامیدنیها از نظر پیشواى دین، محمد تقى حكیم 10- اسلام بهداشت و تنظیم خانواده، شهید دكتر پاك نژاد 11- رساله نوین فقهى پزشكى، بى‏آزار شیرازى 12- اولین دانشگاه آخرین پیامبر، شهید دكتر پاك نژاد 13- چكیده مقالات دومین همایش مشاوره از دیدگاه اسلام، به كوشش على‏نقى فقیهى 14- چكیده مقالات اولین همایش بین‏المللى نقش دین در بهداشت روان، به كوشش انستیتو روانپزشكى ایران
موفق باشید.

مشاور : آقای مرتجی | پرسش : چهارشنبه 2/2/1383 | پاسخ : يکشنبه 27/2/1383 | | | 0 سال | حوزه علميه | تعداد مشاهده: 141 بار

تگ ها :

UserName