• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 59421

پرسش

با سلام
- فلسفه به چه معناست ؟ این علم چه دردی را از جامعه اسلامی و مسلمانان دوا میكند؟1
2- اساسا اینكه ما بدانیم زمین حادث است یاقدیم و یا اینكه آیا فقط انسان اصالت و جود دارد یا خیر چه مشگلی را حل میكند؟

پاسخ

با سلام و تحیت.
دوست عزیز!
ابتدا مطالب ذیل را در مورد فلسفه، مطالعه نمایید؛ سپس اگر باز هم مشكل و ابهامی بود آن را برای ما ارسال نمایید.
لفظ فلسفه در اصل یك واژه یونانی است و مركب از دو جزء "فیلو" و "سوفیا" است كه به معنای دوست داشتن حكمت یا دانش دوستی است.
فلسفه در قدیم شامل تمام علوم بوده، و به دو شاخه نظری و علمی تقسیم می شده است. فلسفه نظری، خود به علم الهی، ریاضی و طبیعی تقسیم می شود كه به ترتیب علم اعلی، علم اوسط، علم اسفل نامیده می شود. فلسفه عملی نیز به سه بخش تقسیم می شود: اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن. اولی به تدبیر امور شخصی انسان، دومی به تدبیر امور خانواده، و سومی به تدبیر امور مملكت می پردازد.
هر چند، بعدها علوم یكی بعد از دیگری از فلسفه جدا شده است؛ اما بعضی از فیلسوفان دوره های اخیر هم آن را به تمام معارف بشری اطلاق كرده اند. مثلا دكارت ـ فیلسوف فرانسوی قرن 16 میلادی ـ گفته است فلسفه شبیه درختی است كه ریشه آن ما بعد الطبیعه، تنه آن علوم طبیعی و شاخه های آن علوم فرعی از قبیل پزشكی، مكانیك و اخلاق است.
علی ای حال، فلسفه به معنای خاص، تنها به مباحثی می پردازد كه راهی برای حل آن جز در سایه عقل نیست. فلسفه به معنای خاص آن به مسائلی می پردازد كه به نوعی مقدم بر همه معارف دیگر بشری است؛ مباحثی كه نمی توان آن را به كمك حس و تجربه، و نه وحی و الهام، و نه نقل و تاریخ جستجو كرد، چرا كه به نوعی حجیت همه آنها منوط و متوقف به مباحث فلسفی است. به عبارت دیگر، در میان همه مجهولاتی كه انسان آرزوی دست یافتن آنها را دارد، یك رشته از مسائل است كه از این لحاظ در درجه اول اهمیت قرار دارد و آنها همان مسائل مربوط به نظام كلی عالم و جریان عمومی امور جهان و رمز هستی و راز دهر، و از همه مهمتر مباحث مربوط به شناخت و ارزش آن، است.
واقع آن است كه انسان ـ خواه از عهده برآید و خواه برنیاید ـ نمی تواند از كاوش و فعالیت فكری در باره ارزش و جایگاه انسان در شناخت عالم، و این كه در این عالم، از زاویه كلی ـ بلكه از كلی ترین دیدگاه ممكن ـ چه بر عهده اوست، و چه آغاز و انجامی برای او و جهانی كه در آن است، متصور است، و همینطور در باره مبدء و غایت هستی، حدوث و قدم، وحدت و كثرت، متناهی و نامتناهی، علت و معلول، واجب و ممكن و آنچه از این قبیل است خودداری كند. همین خواهش فطری است كه فلسفه را برای بشر به وجود آورده است. (ر.ك. به شرح اصول فلسفه و روش رئالیسم، شهید مطهری، ج1، مقدمه)
گاه می گویند حتی كودكان به مسائل فلسفه می پردازند، بلكه پرداخته اند، ولو نتوانند بر زبان بیاورند. فلسفه متكفل پرداختن به این نوع مباحث است، و لذا اهمیت آن گاه از فرط وضوح، مخفی مانده است. بله، نكته ای كه شایان ذكر است آن كه اختلافی كه گاه در ارزش فلسفه وجود دارد، در حقیقت نه در اصل پرداختن عقلانی به این مباحث است ـ كه كسی نمی تواند منكر آن شود ـ بلكه مراد تعریفی است كه از عقل ـ تنها ابزار فلسفیدن ـ می شود؛ كه پرداختن به آن بحثی دراز دامن و طولانی، و در عین حال مشكل و عمیق می طلبد.
تنها نكته ای كه هست آن است كه انسانها معمولا مسائل عقلی عمده را با ارتكازات فطری خود درمی یابند. همین باعث می شود كه گاه احساس بی نیازی از آن كنند؛ در حالی كه با كوچكترین شبهه ای متوجه می شوند كه نیاز به پرداختن به آن وجود دارد. فلسفه لااقل ابزاری است برای دفاع از بدیهیات فطری بشر.
به نظر می رسد خوب است به همین مقدار اكتفا كنیم، و ادامه سخن را به سؤالات احتمالی بعدی شما و یا علاقمندان دیگر واگذاریم.
خدا نگهدار شما.
مشاوره مذهبی ـ قم.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : شنبه 29/1/1383 | پاسخ : جمعه 11/2/1383 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 96 بار

تگ ها :

UserName