پرسش

با سلام من 21 سال دارم و حدود 2 سال است كه ازدواج كردم من و شوهرم یك سال با هم تفاوت سنی داریم او مرد بسیار خوبی است خیلی دلسوز مهربان
راستش چیزی كه مرا ناراحت میكند این است كه اخلاق ما با هم سازگار نیست او مردی خونسرد ارام ولی من زنی عجول و با استرس زیاد هستم مثلا اگر قرار باشد مهمانی به منزل ما بیاید من باید از یك هفته پیش برای ان شب برنامه ریزی كنم ولی شوهرم میگوید كه من خیلی سخت میگیرم نباید زیاد تشریفاتی باشم باید مهمانی را ساده برگذار كنم
اگر قرار باشد به مهمانی برویم و یا مسافرت او با خونسردی و ارامش حاضر میشود ولی من خیلی سریع و با عجله به نظر شما من كار اشتباهی میكنم یا شوهرم اگر میشه منو راهنمایی كنید كه چه كار كنم تا بتوانم ارامشم را بیشتر حفظ كنم و اینكه شوهرم هم از این حالت زیادی خونسرد بودن در بیارم و یك مطلب دیگر اینكه من دروغ زیاد میگم ولی دست خودم نیست نمیتو.نم خودم رو كنترل كنم ولی شوهرم كسی است كه همه میگن تا حالا یك بار هم دروغ نگفته و من هم تا حالا دروغی ازش نشنیدم و این مسله برای من مشكل ایجاد كرده چون شوهرم اگه من بهش حرف راست هم بزنم باور نمیكنه متشكرم كه به حرفهای من گوش میكنید و جوابم رو میدید لطفا جواب مرا در صفحه عمومی بنویسید ممنونم

پاسخ

خانم عزیز ، خوشحالم كه با ما تماس گرفتی .
عزیزم این مشكلی كه شما و همسرتان دارید هر كدام جداگانه قابل بررسی است. البته برای یك زندگی آرام، روش همسرتان در زندگی بهتر است و خوب، ایشان این گونه با تربیت و فرهنگ خانوادگی اشان خو گرفته . و شما هم به شیوه دیگر كه خوب البته شما اگر بخواهید به این روش ادامه بدهید باید فشار زیادی را تحمل كنید .البته اگر سعی كنید مثل همسرتان باشید به نفع شما است اما این به این معنا نیست كه از زیر بار مسئولیت شانه خالی كنید، یا مثلاً مسائل را "باری به هر جهت" طی كنید. برای اینكه فشاری را متحمل نشوید شما می توانید روی خودتان كار كنید و این استرس را تا میزان زیادی در خودتان پائین بیاورید اما با برنامه ریزی های صحیح در زندگی ؛ و برای هر كاری و حتی تقسیم مسئولیت وظایف خودتان را هم بخوبی انجام دهید .
كه البته اگر خواستیداین كار را به همراه یك مشاور انجام دهید، می توانید به یك مشاوره خانواده حضوری بروید كه در صورت لزوم همسرتان هم بیاید و مشكلات را بهتر حل كنید .
اما در مورد مسئله دروغ گفتن های شما، كه می گوئید برایتان عادت شده و همسرتان كه اصلاً دروغ نمی گوید برای شما مشكل شده است .
عزیزم خوب شد كه زودتر با ما تماس گرفتی و خواستی كه این مسئله را زودتر حل كنید ،چون واقعاً به نفع خودت است كه زودتر به درمان آن بپردازی ودرغیر این صورت در آینده برایت مشكلاتی به وجود می آورد كه خودت هم اصلاً نمی توانی بفهمی چرا اینطور شد و یا حالا چه باید بكنی .
از همه مهمتر تو فردا مادر فرزندانی خواهی بود كه حتماً علاقه مندی كه بچه های خوب و صالحی تحویل اجتماع بدهی تا در برخورد با دیگران به جای اینكه لعنت مردم برای پدرو مادرشان باشد ،دعای خیر مردم برای والدینشان باشد .
پس سعی كن تمام تلاشت را بگذاری تا انشاءالله زودتر خوب شوی .
برای این كار چون خودت پیشقدم شده ای بهترین كار این است كه شجاعت داشته باشی و بدانی علت دروغ ، احساس ضعف و كمبود و ترس است كه انسان در خودش احساس می كند. پس اگر تو سعی كنی ابتدا این ضعف و كمبود و ترس را كه احساس می كنی بشناسی و با شناخت بر آن فائق بیائی . یعنی اینكه ببینی از چه چیزی می ترسی و یا اینكه چرا مثلاً می خواهی خود را در پشت آن دروغی كه می گوئی پنهان كنی .
مثلاً می توانی یكی از موارد مهمی كه كاملاً همه جوانب آنرا به یاد داری دوباره به آن بپردازی و این مسئله را برای خودت تعریف كنی و حتی می توانی بنویسی و بعد ببین در آن لحظه ای كه شما ناچار شدی دروغ بگوئی ،چه احساسی داشتی و چه فكر هائی می كردی كه این دروغ را گفتی . و همین طور چندین مورد دیگر را هم به همین صورت مورد بازبینی قرار بده و در همه آنها سعی كن به طور جداگانه ابتدا احساسات خود را و سپس افكار اتوماتیك خود را دراین رابطه بنویسی . و دریك جمع بندی می بینی كه غالباً احساساتت چگونه است كه دروغ می گویی و یا اینكه چه افكاری از ذهنت می گذرد كه مجبور به دروغ گفتن می شوی .
به این ترتیب به یك شناختی راجع به خودت می رسی و بعد می توانی روی آن بهتر كار كنی تا این مساله را به كلی از خودت دور كنی .
اما حالا اگر بتوانی با همسرت به یك مشاوره خانواده بروی و حتی در این مورد هم به همسرت آگاهی هایی داده شود كه تا حدودی بتواند به شما كمك كند تا زودتر و بهتر از این مسئله خلاص شوی و در ضمن او هم به این اعتماد و اطمینان نسبت به شما برسد كه بعد از درمان دیگر به شما به چشم یك فرد راستگو نگاه كند، خیلی بهتر است .
به امید موفقیت شما- كارشناس بخش اجتماعی ( كد 1 )