• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 5636

پرسش

من بسیار بسیار تنها هستم علی رغمی كه از او بسیار متنفرم تا بحال احساس می كنم همه با حرف هوای هم را دارند ولی در واقع در كنار هم درد پذیر نیستند در تنهائی همه هم دیگر را تمسخر می كنند به افكار هم به زندگی هم و غیرو غیره چه بگویم ضن اینكه بسیار زن با احساسی هستم و شعر هم می گویم از كجای زندگی آغاز كنم كه از بچه گی تا بحال چیزی برای خاطره خوش ندارم بجز دردسر تا دلت بخواهد خاطره ناراحت كننده دارم خاطره خوش برایم بیگانه است نمی دانم از حرف زدن هم حوصله ای ندارم .

پاسخ

سلام ،
من فكرمی كنم آدم های پیرامون ما بسیار بسیار متفاوت از هم هستند و شاید هیچ دو نفری پیدا نشوند كه دقیقاً مثل هم باشند و مثل هم فكر كنند . بنابراین با نظر شما مخالفم كه معتقدید همه در تنهایی همدیگر را مسخره می كنند : تعداد این جور آدمها زیاد نیست . ولی دقیقاً همین كسانی كه در خلوت خود به تمسخر دیگران می پردازند ، آدمهای بسیار تنهایی هستند چون به قول حضرت علی (ع) هیچ تنهایی ترسناك تر از خودپسندی نیست .
شما كه اهل شعر هستید میانه تان با كتاب های دیگر چطور است ؟‌ « از دولت عشق » و « قانون توانگری » ( هر دو تألیف كاترین پاندر ) و بقیه كتابهای مجموعه ای را كه خانم گیتی خوشدل ترجمه كرده است ، ملاحظه كرده اید ؟ اگر همان اولی ( از دولت عشق ) را بخوانید ، كمی حالتان بهتر خواهد شد ، چشمهایتان را خواهید شست ، جور دیگری خواهید دید و آسمان به چشمتان ا آبی تر خواهد بود .
دور و برتان را نگاه كنید : نمی شود گفت كه همه چیز خاكستری است . سبزها و آبی ها را هم ببینید . تمام بدی های دنیا هم نمیتواند منكر طراوت و زیبایی و جوانی گل و چمن و جوجه گنجشك های نو رسیده شوند ...
شاد و سربلند باشید . بخش اجتماعی

مشاور : خانم پاكرو | پرسش : دوشنبه 8/2/1382 | پاسخ : دوشنبه 8/2/1382 | | | 0 سال | پای درد و دل شما | تعداد مشاهده: 71 بار

تگ ها :

UserName