• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 56191

پرسش

آیا امام حسن امكان جنگ نداشتند؟

پاسخ

با عرض سلام و تحیت.
دوست محترم!
شك نیست كه هر زمامدار و فرماندهی اگر بخواهد در میدان جنگ بر دشمن پیروز گردد، باید از جبهه داخلی نیرومند و متشكل و هماهنگی برخوردار باشد، و بدون داشتن چنین نیرویی، شركت در جنگ مسلحانه نتیجه ای جز شكست ذلّت بار نخواهد داشت.
در بررسی علل صلح امام مجتبی(ع) از نظر سیاست داخلی، مهمترین موضوعی كه به چشم می خورد، فقدان جبهه نیرومند و متشكل داخلی است؛ زیرا مردم عراق و مخصوصاً مردم كوفه، در زمان امام حسن مجتبی(ع) نه آمادگی روحی برای نبرد داشتند و نه تشكل و هماهنگی و اتحاد.
جامعه عراق آن روز یك جامعه متشكل و فشرده و متحد نبود، بلكه از اقشار و گروه های مختلف و متضادی تشكیل یافته بود كه بعضاً هیچ گونه هماهنگی و تناسبی با یكدیگر نداشتند.
پیروان و طرفداران حزب خطرناك اموی، گروه خوارج كه جنگ با هر دو اردوگاه را واجب می شمردند، مسلمانان غیرعرب كه از نقاط دیگر در عراق جمع شده بودند و تعدادشان به بیست هزار نفر می رسید، و بالاخره گروهی كه عقیده ثابتی نداشتند و در ترجیح یكی از طرفین بر دیگری در تردید بودند، عناصر تشكیل دهنده جامعه آن روز عراق و كوفه به شمارمی رفتند. پیروان و شیعیان خاص امیرمؤمنان(ع) تنها یكی دیگر از این گروه ها محسوب می شدند.(صلح امام حسن، ص74، به نقل از كتاب سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص102)
این چند دستگی و اختلاف عقیده و پراكندگی، طبعاً در صفوف سپاه امام حسن مجتبی(ع) نیز انعكاس یافته، و آن را به صورت ارتشی ناهماهنگ درآورده بود؛ از این رو در مقابله با دشمن خارجی به هیچ وجه نمی شد به چنین سپاهی اعتماد كرد.
آیا با اتكا به چنین سپاه فاقد روحیه رزمندگی، چگونه ممكن بود امام(ع) با دشمن نیرومندی مثل معاویه وارد جنگ شود؟! آیا با چنین سپاهی، كه از عناصر متضادی تشكیل شده بود و با كوچكترین غفلت احتمال می رفت خود خطرزا باشد، هرگز امید پیروزی می رفت؟!
فرماندهان خائن، و خیانت احتمالی خوارج و توطئه های معاویه را نیز در این میان نمی توان نادیده گرفت.
مجموع این عوامل در كنار هم، قدرت جنگ را از هر فرمانده باتدبیری سلب می كند، و راهی به جز صلح برای او باقی نمی گذارد.
امام مجتبی(ع) در پاسخ شخصی كه به صلح آن حضرت اعتراض كرد، انگشت روی این حقایق تلخ گذاشته، و عوامل و موجبات اقدام خود را چنین بیان نمودند: "من به این علت حكومت و زمامداری را به معاویه واگذار كردم كه اعوان و یارانی برای جنگ با وی نداشتم؛ اگر یارانی داشتم شبانه روز با او می جنگیدم تا كار یكسره شود. من كوفیان را خوب می شناسم و بارها آنان را امتحان كرده ام؛ آنان مردان فاسدی هستند كه اصلاح نخواهند شد، نه وفادارند، نه به تعهدات و پیمان های خود پایبندند و نه دو نفر با هم موافقند. بر حسب ظاهر به ما اظهار اطاعت و علاقه می كنند، ولی عملاً با دشمنان ما همراه هستند.(بحارالانوار، ج44، ص157)
البته توجه داشته باشید امام حسن صلحی كرد كه ارزش آن در زمان خود از یك جنگ به ظاهر پیروز كمتر نبود؛ چرا كه باعث شد جامعه مردد زمان خود را به جامعه زمان امام حسین تبدیل كند؛ جامعه زمان امام حسین(ع) لااقل در بطلان و فساد دستگاه اموی تردید نداشت، اگر چه به سبب ترس با آنان همراهی می كرد. تنظیم مفاد صلح آنچنان زیركانه و ماهرانه تنظیم شد كه برای همیشه عهد شكنی و دروغ گویی و تظاهر دستگاه اموی را آشكار ساخت. این توضیح خاص خود را می طلبد كه با مراجعه به منابع زیر می توانید ان را پی بگیرید.
1. صلح امام حسن(ع)، تألیف شیخ راضی آل یاسین، ترجمه سیدعلی خامنه ای، تهران: آسیا.
2. سیره پیشوایان، تألیف مهدی پیشوایی، قم: مؤسسه امام صادق(ع).
با آرزوی توفیق.
مشاوره مذهبی ـ قم.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : سه شنبه 11/1/1383 | پاسخ : چهارشنبه 19/1/1383 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 86 بار

تگ ها :

UserName