کد:
55131
پرسش
بنام خدا
كد/52963
با عرض سلام و تهنیت بمناسبت فرا رسیدن سال نو
با توجه به اینكه سوالات خود را قبلا مطرح كرده بودم.اما جواب شما برای من قانع كننده نبود . حال شما فرض كنید كه من یك غیر مسلمان هستم ومیخواهم به دین اسلام مشرف شوم .و از شما هم خواهش میكنم بصورت كلی مطالب را بیان نفرمایید .
1/اثبات اینكه قران كریم كلام الله است ونه گفته ÷یامبر
2/اثبات خاتمیت رسول اكرم
وهمچنین سوالات دیگری كه برای من مطرح شده است در مورد:وحی بودن قران . 2/اثبات عدل خداوند. 3/اثبات ÷یامبر و ائمه اطهار. با تشكر فراوان
ومن الله توفیق
پاسخ
با عرض سلام و تحیت.
دوست محترم!
ضمن آن كه از تأخیر در پاسخ گویی معذرت می خواهیم، به طور اجمال به مطالب زیر توجه كنید. اگر باز هم نیاز به ادامه گفتگو بود از آن استقبال خواهیم كرد.
1) بسیاری از معتقدات دینی پس از آن امكان اثبات دارند كه شخص ایمان به اصل دین داشته باشد؛ مثلا خدا و توحید را بپذیرد و به نبوت پیامبر و اصل وحی مؤمن باشد.
به نظر می رسد اثبات مورد سؤال شما از این راه آسان تر باشد كه با بیان معجزه بودن قرآن، اصل وحیانی بودن آن اثبات شود؛ و پس از آن به بیان خصوصیات قرآن پرداخت. از آنجا كه در جای دیگری به بحث اعجاز قرآن و اثبات وحیانی بودن آن پرداخته ایم، در اینجا از بیان آن صرف نظر می كنیم.
پس از پذیرش پیشفرض فوق، اثبات این كه قرآن كلام پیامبر نیست، و عین الفاظ هم از سوی خدا وتوسط جبرئیل نازل شده، لااقل به دو روش ممكن است.
شیوه اول: این كه برای اثبات مطلب فوق، از خود قرآن استفاده كنیم. خداوند بارها قرآن را از جانب خود معرفی كرده، و فرموده است: «إنّا نحن نزّلنا الذّكر و إنّا له لحافظون»(حجر/9)، و یا «أنزل الفرقان»(آل عمران/4)، و یا «ذلك بأنّ الله نزّل الكتاب بالحقّ»(بقره/176)، و یا «أنزلنا هذا القرآن»(حشر/21)؛ و از همه واضح تر «قل ما یكون لی أن أبدله من تلقاء نفسی إن أتبع إلا ما یوحی إلیّ»(یونس/15)، و یا «لو تقوّل علینا بعض الأقاویل لأخذنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین»(الحاقه/44ـ46)
شاید اشكال شود كه این دور باطل است كه با قرآنی كه محل بحث است ماهیت او تعیین شود؛ ولی فرض ما آن است كه مستشكل ایمان به نبوت و وحی دارد. با این پیشفرض، ولو در ابتدا احتمال بدهیم كه قرآن كلام پیامبر است، ولی با تصریح خود قرآن دیگر جای تردید نمی ماند.
آیاتی كه در مقام تحدی است و واقع این معجزه جاودان الهی، از این اشكال و جواب هم بی نیاز است؛ مانند «وإن كنتم فی ریب ممّا نزّلنا علی عبدنا فأتوا بسورة من مثله»(بقره/23)؛ همچنین است آیاتی نظیر «لو كان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً كثیراً»(نساء/82)
البته چون این آیات در واقع به اعجاز قرآن ـ كه خود دلیل عقلی بر وحیانی بودن قرآن است ـ نظر دارد، دلیل نقلی محسوب نمی شود، بلكه دلیل عقلی و بیرون دینی است. در حقیقت این آیات تنها اشاره به دلیل عقلی دارند.
شیوه دوم استفاده از كلام خود معصومین(ع) است. یعنی روایات قطعی از شخص رسول اكرم(ص) یا یكی از امامان معصوم(ع) فرموده اند: قرآن از طرف خداوند می باشد.
البته این بیان احتیاج به اثبات مقام علم و عصمت پیامبر و اهل بیت دارد. با توجه به مقام علم و عصمت این حضرات جای تردیدی در این باقی نمی ماند كه قرآن كلام پیامبر نیست، بلكه عین الفاظ نازله از سوی خداوند است.
از آنجا كه با وجود شیوه اول نیازی به تبیین شیوه دوم نیست به همین اجمال اكتفا می شود.
2) اثبات خاتمیت، با فرض عصمت قرآن مشكلی ندارد؛ چرا كه قرآن به خاتمیت پیامبر تصریح دارد.
«ما كان محمد أبا أحد من رجالكم ولكن رسول الله وخاتم النبیین وكان الله بكل شیئ علیما»(احزاب/40)
بر این مطلب خود پیامبر و امامان هم تصریح دارند.
در این بحث می توانید به كتاب "خاتمیت"، تالیف استاد شهید مطهری مراجعه فرمایید.
3) وحیانی بودن قرآن به اعجاز قرآن اثبات می شود. معجزه اثبات می كند كه یك ادعا از سوی خداوند مورد تأیید است.
در زمینه وجوه اعجاز قرآن می توانید به كتابهای زیر مراجعه كنید:
1. "معارف قرآن"، ج6(قرآن شناسی)، استاد محمدتقی مصباح یزدی، فصل سوم.
2. "وجوه اعجاز قرآن"، دكتر سید مصطفی ثامنی(مجموعه مقالات دومین كنفرانس تحقیقاتی علوم و مفاهیم قرآن كریم)، ص168ـ178.
و همچنین پاسخ كدهای 5934 و 14772، در بخش تازه های مذهبی سایت تبیان را ملاحظه نمایید.
4) اثبات عدل نیز مثل سایر سؤالات شما بسیار پردامنه است؛ و چه خوب بود كه سؤالات خود را نه به این كلیت، بلكه، پس از مطالعات مقدماتی از ابهامات خود سؤال می كردید.
به هر حال، آنچه می توانیم به طور كلی بگوییم این است كه عدل الهی بازگشت به حكمت الهی دارد.
توضیح مطلب آن كه خدای متعال، بالاترین مراتب قدرت و اختیار را دارد، و هر كاری را كه از نظر عقلی ممكن است را می تواند انجام دهد، بدون این كه تحت تأثیر هیچ نیروی مجبوركننده و قاهری قرار بگیرد؛ ولی همه آنچه را می تواند انجام نمی دهد، بلكه آنچه را كه می خواهد و اراده می كند انجام می دهد.
و نیز می دانیم كه اراده او بی حساب نیست، بلكه آنچه را كه مقتضای صفات كمالیه اش باشد اراده می كند؛ و اگر صفات كمالیه او اقتضای كاری را نداشته باشد، هرگز آن را انجام نخواهد داد.
و چون خدای متعال كمال محض است، اراده او در اصل به جهت كمال و خیر مخلوقات، تعلق می گیرد؛ و اگر لازمه وجود مخلوقی پیدایش شرور و نقائصی در جهان باشد جهت شر آن، مقصود بالتَبع بوده است؛ یعنی به خاطر آن خیر بیشتر این شر هم تحقق یافته است.
پس مقتضای صفات كمالیه الهی این است كه جهان به گونه ای آفریده شود كه در مجموع دارای بیشترین كمال و خیر ممكن باشد، و از اینجا صفت حكمت برای خدای متعال، ثابت می گردد. صفت حكمت اقتضا می كند كه نظام عالم نظام اكمل باشد.
به عنوان یك تطبیق و مثال، اراده الهی به آفرینش انسان در شرائطی كه امكان وجود داشته باشد و وجود او منشأ بیشترین خیرات باشد تعلق می گیرد. یكی از امتیازات اصلی انسان، اختیار و اراده آزاد است، و بدون شك، داشتن نیروی اختیار و انتخاب، یكی از كمالات وجودی به شمار می رود، و موجودی كه واجد آن باشد كامل تر از موجود فاقد آن محسوب می شود. امّا لازمه مختاربودن انسان این است كه هم بتواند كارهای خوب و شایسته انجام دهد و به سوی كمال نهایی و ابدی گام بردارد، و هم بتواند مرتكب كارهای زشت و ناپسند گردد و به سوی خسران و شقاوت جاودانی، سقوط كند؛ و البته آنچه اصالتاً مورد اراده الهی قرار می گیرد همان تكامل اوست، ولی چون لازمه تكامل اختیاری انسان، امكان تنزّل و سقوط او هم هست كه در اثر پیروی از هواهای نفسانی و انگیزه های شیطانی حاصل می شود چنین سقوط اختیاری هم بالتبع مورد اراده الهی واقع خواهد شد.
از سوی دیگر عدل به تعبیر طلبگی، "إعطاء كل ذی حق حقه" است؛ یعنی به هر كس آنچه را كه حق او است داده شود. وقتی از ابتدای خلقت هر كس بر اساس بهترین فرض ممكن بوجود آمده و تقدیر وجود او صورت گرفته و حق وجود و حیات یافته است، اعطای حق هر كس بیشترین خیر ممكن را بوجود خواهد آورد. پس عدل بهترین گزینه خداوند در عالم خواهد بود.
به عبارت خلاصه ظلم ناشی از نقص ظالم است؛ والا، خالق كامل از جمیع جهات نمی تواند جز عدل انجام دهد.
مثلا عدالت خداوند در مقام دادن پاداش و كیفر با توجه به هدف نهایی آفرینش ـ كه وصول به كمال و خیر مخلوقات، از جمله انسان است ـ ثابت می گردد. زیرا كسی كه انسان را برای رسیدن به كمال آفریده و به همین سبب هم به او اختیار داده است، اگر او را برخلاف اقتضای اعمال اختیاریش پاداش یا كیفر دهد به هدف خویش نخواهد رسید؛ چرا كه در غیر این صورت انسان را به كار شر تشویق كرده، و او را از خیر بازداشته است.
پس دلیل عدل الهی و با معانی صحیح و در همه مظاهرش این است كه صفات ذاتیه او موجب رفتار حكیمانه و عادلانه می باشد و هیچ صفتی كه اقتضای ظلم و ستم یا لغو و عبث را داشته باشد در او وجود ندارد.
4. اثبات پیامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع)! این سؤال نیز بسیار مهم است و نمی دانیم مراد شما، اثبات وجود ایشان است یا اثبات رسالت یا امامت ایشان؟! و به طور روشن كجای مسأله مورد سؤال است؟!
با التماس دعا.
مشاوره مذهبی ـ قم.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
دوشنبه 3/1/1383
| پاسخ :
سه شنبه 8/2/1383
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
64 بار