• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 54839

پرسش

می خواستم درباره ی شیعه و سنی و اختلافات آنها و اثبات برحق بودن مذهب شیعه چند صفحه توضیح دهید.(هرچه بیشتر بهتر)

پاسخ

دوست محترم!
با سلام و عرض تحیت.
سؤالی به این گستردگی را نمی توان در یك سؤال و جواب به سرانجام رساند.
ما در وهله اول بحثی كلی در ارتباط با شیعه و پیدایش آن و مناشئ اختلاف شیعه و سنی می آوریم. شما با مطالعه آن و پیگیری مباحث مطروحه در آن در كتابهای اعتقادی مناسب، می توانید گفتگوی خود را با ما در قالب سؤالهایی جزئی تر ادامه دهید. خوشحال می شویم با جوانان خوش استعداد و علاقمندمان گفتگوی در مسائل اسلامی و مذهبی داشته باشیم.
با بعثت پیامبر بزرگ الهی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم، در سال 610 میلادی، اسلام در مكه ـ شهری در شبه جزیره حجاز كه حضرت ابراهیم(ع) در آن كعبه، بزرگترین عبادتگاه الهی، را إحیا كرد ـ متولد شد. پیامبر(ص) مردی معروف به مكارم اخلاقی، از بطن(طائفه) بنی هاشم- یكی از طوائف قبیله قریش- بود. قبیله قریش قبیله ای صاحب نام و مقتدر، بلكه قدرتمند ترین قبیله آن روز حجاز بوده، و طائفه بنی هاشم در میان آن به شرافت اخلاقی شهرت داشته است.
دعوت به اسلام از خانواده و عشیره پیامبر آغاز شد، و سپس شكل علنی به خود گرفت. بیشترین مخالفت با نبوت حضرت از سوی رقبای بنی هاشم از قبیله قریش واقع شد. امری كه تا بعدها نیز آثار آن باقی ماند.
به هر ترتیب، رشد اسلام در مكه، در دوران 13 سال، به تدریج تحقق یافت، و علیرغم دشمنی های قریش و اتباع آن، با هجرت پیامبر به مدینه، این رشد شتاب بیشتری گرفت، و بالاخره در طول بیست و سه سال تلاش بی وقفه پیامبر و اصحاب وفادارش همه شبه جزیره هدایت اسلامی را پذیرفت و مسلمان شد.
در طی این دوره، جریانی موسوم به شیعیان علی(ع) آغاز به شكل گیری كرد. احادیث متعددی، به طریق فریقین(شیعه و سنی)، از رسول گرامی اسلام(ص) نقل شده كه در آنها چنین گرایشی به رسمیت شناخته، و مورد تأیید واقع شده است. از باب مثال:
ابن عساكر در روایتی از جابر بن عبد الله نقل می كند كه گفت: «كُنَّا عِنْدَ النَّبیّ(ص) فأقبَلَ عَلِیٌّ(ع) فقالَ النَّبیّ(ص): وَالَّذِی نَفْسِی بیَدِهِ! إنَّ هَذا وَ شِیعَتَهُ لَهُمُ الْفَائِزُونَ یَوْمَ القِیَامَةِ وَ نَزَلَتْ”إنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ اُولَئِكَ هُمْ خَیْرُ الْبَریَّةِ“ فكَانَ أصْحَابُ النَّبیِّ(ص) إذا أقبَلَ عَلِیٌّ قالُوا: جَاءَ خَیْرُ الْبَریَّةِ» یعنی جابر می گوید: ما نزد پیامبر بودیم كه علی وارد شد. پیامبر فرمود: قسم به كسی كه جان من در دست اوست این مرد و شیعیان او رستگاران روز قیامتند. در آن هنگام این آیه نازل شد: ... پس از آن هرگاه علی وارد جمعی می شد اصحاب می گفتند: خیر البریه آمد. (الدرالمنثور، ج6، ص589، نشر دارالفكر)
تاریخ نام تعداد معتنابهی از اصحاب پیامبر را به عنوان شیعیان علی ذكر كرده است. عبدالله بن عباس، فضل بن عباس، قثم بن عباس، عقیل بن ابی طالب، سلمان فارسی، مقداد، ابوذر، عمار بن یاسر، ابوایّوب انصاری، ابَیّ بن كْعَب، سعد بن عِبَادة، محمد بن ابی بكر جزء این دسته اند.(ر.ك. به كتابهای "أُسد الغابة"، "الاستیعاب"، "الإصابة" از علمای اهل سنت، و كتابهای "الدرجات الرفیعة"، "اصل الشیعة و اصولها" و "الفصول المهمة" از علمای شیعه)
منشأ این جریان جایگاه علی بن ابی طالب(ع) نزد پیامبر اكرم(ص) از حیث كمالات دینی از یك سو، و وصایای پیامبر مبنی بر قائم مقامی امام علی بر حضرتش می باشد.
این امر مورد پذیرش بسیاری از قریش كه از دیرباز رقابت خانوادگی جدی با بنی هاشم داشتند، نبود. و این گاهی در حیات پیامبر نیز، در قالب مخالفت با علی، بروز می كرد. پیامبر به كرات از خرده گیریهای قریش بر علی شكایت كرده است.
در جریان سریّه یمن كه عده ای از اصحاب(خالد بن ولید و دوستانش!) سعایت علی(فرمانده لشكر) را به پیامبر بردند، حضرت چند بار روی گرداند. و پس از آن كه اصرار آنان را دید، غضبناك شد و گفت: مَا تُریدُونَ مِنْ عَلِیّ؟! سپس بلافاصله فرمود: إنَّ عَلِیًّا مِنِّی وَ أنَا مِنْهُ وَهُوَ وَلِیُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی.(مسند احمد، ج4، ص438 و صحیح ترمذی، ج5، ص296 و ...)
این مخالفتها وجود گرایشی به نفع امیرالمؤمنین علی(ع) را تشخّص داده است.
خلیفه دوم بر این امر شهادت می دهد؛ آنجا كه به ابن عباس گفت: ای پسر عباس! می دانی چه چیزی بعد از پیامبر مانع بیعت با شما شد؟ آنان دوست نداشتند كه شما خلافت را همچون نبوت در دست داشته باشید و بر قوم خود فشار وارد كنید. لذا قریش خلافت را برای خویش انتخاب كرد و كاری درست و موفق بود!
سپس عمر می گوید: شنیده ام كه تو می گویی خلافت را به علت حسد و به وسیله زور و ستم از ما گرفته اند.
ابن عباس در جواب می گوید: اما این كه گفتی از روی ظلم و ستم، حقیقتی است كه جاهل و عالم همه می دانند، و برای همه روشن است؛ واما این كه گفتی از روی حسد بوده، می دانی كه به آدم حسد ورزیده شد، و ما نیز فرزندان حسد ورزیده شده او هستیم....(الكامل فی التاریخ، ج3، ص24 و شرح ابن ابی الحدید، ج3، ص107 و تاریخ بغداد، ج2، ص97)
یعقوبی نیز گفتگوی فوق را نقل می كند و در آخر می آورد:
عمر گفت: قسم به خدا ای ابن عباس! حقیقتا علی پسر عموی تو سزاوارترین مردم است به خلافت، و لكن قریش نمی تواند او را ببیند.(تاریخ یعقوبی)
چنین رقابت و حسادتی، حتی در مقابل یك پیامبر، در نظام قبیلگی عمیق حاكم بر شبه جزیره حجاز عجیب نیست.
بیایید كمی به حقیقت اعتقاد شیعه در امر ولایت بپردازیم.
شیعه به امامت 12 نفر از اولاد رسول اكرم(ص) قائل است، و امام دوازدهم را زنده، ولی غائب می داند.
مذهب تشیع به طور خاص دو مدعای اصیل دارد:
1) عصمت و ولایت علمی اهلبیت پیامبر(ص)، كه با آیات و احادیث متعدد نبوی قابل اثبات می باشد:
آیه تطهیر می گوید: «إنَّمَا یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطهِّرَكُمْ تَطهِیرًا» یعنی خداوند می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهلبیت دور كند و كاملاً شما را پاك سازد.(الاحزاب/33)
به استناد احادیث شیعه و سنی این آیه در شأن اهل بیت پیامبر نازل شده است.
رسول اكرم(ص) در حدیث ثقلین می فرمایند: «یا أیُّهَا النَّاسُ إنِّی تَاركٌ فِیكُمُ مَا إنْ أخَذتُمْ بهِ لَنْ تَضِلُّوا: كِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِی أهْلَ بَیْتِی» یعنی ای مردم من در میان شما دو چیز قرار می دهم كه اگر به آن دو تمسك جویید گمراه نمی شوید: كتاب خدا و عترت و اهلبیت خود.(كنزالعمال، ج1، ص44 و مسند احمد، ج5، ص17 و26 و ... و مستدرك حاكم، ج3، ص148 و109 ـ با اندكی تفاوت در نقل)
حدیث سفینه) قال النَّبیّ(ص): «ألاَ إنَّ مَثلَ أهْل بَیْتِی فِیكُمْ مِثلُ سَفِینَةِ نُوح مَنْ رَكِبَهَا نَجَی وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرقَ» یعنی آگاه باشید كه مثل اهلبیت من به مانند كشتی نوح است كه هر كس بر آن سوار شود نجات می یابد و هر كس از آن جا بماند غرق می شود.(مستدرك حاكم3/151)
اینها و دهها روایت دیگر- و بعضی در مقام تفسیر آیات الهی- همگی دلیل بر آنند كه اهل بیت پیامبر حجت بشر در شناخت اسلام بوده، و آنها در بیان دین معصوم از خطا می باشند.
مذهب تشیع با اعتقاد به مقام اهل بیت پیامبر اكرم(ص) از ویژگی منحصر به فردی برخوردار است. و آن این كه مذهب تشیع تنها مذهبی است كه با اعتقاد به ولایت و هدایتگری ائمه اطهار(ع)، از طریق تبیین احكام اسلامی و تطبیق مستمر آن با زمان و مكان، و همچنین با ارائه نمونه یك انسان كامل در هر زمان- رابطه هدایت الهی را میان خدا و خلق، برای همیشه، محفوظ نگهداشته، و به طور پیوسته ولایت الهی را زنده و پابرجا می داند.
فقدان این اعتقاد در مذاهب دیگر اسلامی ـ و همچنین در سایر ادیان ـ موجب این توهم شده كه دین راه را در بسیاری از مسائل حیات روشن نكرده است، و در آنها می بایست به مصلحت اندیشی بدون راهنمایی وحی روی آورد. مصلحت اندیشی های منهای وحی در طول تاریخ، همیشه منشأ گمراهی و اختلافات و تفرقات اجتماعی بوده و راهی جز به تباهی نبرده است. كافی است دنیای امروز را به دیده عبرت بنگریم. این در حالی است كه شیعه با تمسك به ولایت معصومین دائماً از وحی تغذیه كرده است.
از اهل بیت معصوم پیامبر ده ها، بلكه صدها هزار حدیث در تعلیم دین به دست ما رسیده است كه حوزه های علمیه شیعه در طول حدود سیزده قرن كه از تأسیس آنها توسط اهل بیت می گذرد، مشغول فراگیری، تعمیق و نشر آن معارف هستند.
2) ولایت سیاسی اهل بیت(ع):
مذهب تشیع می گوید: پیامبر اسلام خلافت و رهبری امت اسلامی را، به طور بلافصل، به امیرالمؤمنین، و پس از او به 11 امام از اولاد او واگذار كرده، و این تعصبات جاهلی بود كه باعث شد جریان خلافت به گونه ای دیگر رقم بخورد و توصیه دین اسلام به وقوع نپیوندد.
مستند این مدعا هم كلام پیامبر است كه به تبع فرمان الهی واقع شده است.
رسول اكرم در حدیث منزلتچنین فرموده است: «إنَّ رَسُولَ اللهِ(ص) خَرَجَ إلَی غزْوَةِ تَبُوكٍ وَخَرَجَ النَّاسُ مَعَهُ فقالَ لَهُ عَلِیّ: أخْرُجُ مَعَكَ؟ فقالَ: لا فبَكَی عَلِیّ فقال لَهُ رَسُولُ اللهِ(ص): أمَا تَرْضَی أنْ تَكُونَ مِنِّی بمَنْزَلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إلاَّ أنَّهُ لاَ نَبیَّ بَعْدِی؟ إنَّهُ لاَیَنْبَغِی أنْ أذهَبَ إلاَّ وَأنْتَ خَلِیفَتِی.(صحیح بخاری، ج5، باب فضائل اصحاب النبی، باب مناقب علی، ح24 و صحیح مسلم، باب فضائل علی، ح120 و121)
در حدیث متواتر غدیر نیز آمده است كه زید بن ارقم نقل می كند: «نَزَلْنَا مَعَ رَسُول اللهِ(ص) بوَادٍ یُقالُ لَهُ وَادِی خُمْ، فأمَرَ بالصَّلَوﺓِ فصَلاَّهَا بهُجَیْر قالَ: فخَطبْنَا وَ ظلِّلَ لِرَسُول اللهِ(ص) بثوبٍ عَلَی شَجَرَﺓٍ سَمَرَﺓٍ مِنَ الشَّمْس فقالَ: ألَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أوَ لَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أنّی أوْلَی بكُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ؟ قالُوا: بَلَی قالَ: فمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فعَلِیُّ مَوْلاهُ. أللَّهُمَّ وَال مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ.»(مسند أحمد، ج4، ص372 و الصواعق المحرقة، ص43 و44 و مستدرك حاكم، ج3، ص109 و ...)
لازم است بدانیم كه جریان غدیر خم پس از نزول آیه بلاغ واقع شده، كه خداوند در آن فرمود: «یَا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أنْزلَ إلَیْكَ مِن رَّبِّكَ وَإن لَّمْ تَفْعَلْ فمَابَلَّغتَ رسَالَتَهُ وَ اللهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس إنَّ اللهَ لایَهْدِى الْقوْمَ الْكَافِرینَ»(المائده/67)
و پس از ابلاغ ولایت امیر المؤمنین هم آیه اكمال دین نازل شد، و خداوند فرمود: «ألْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ كَفَرُوا مِن دِینِكُمْ فلاَتَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن ألْیَوْمَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أتْمَمَتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَكُمُ الإسْلاَمَ دِینًا»(المائده/3)
آنچه تاكنون در بیان مستندات آوردیم، تنها گوشه ای از خیل انبوه آیات و روایات و شواهد عقلی و تاریخی ـ آن هم از منابع اهل سنت ـ است.
همه فرق اسلامی با این سؤال مواجهند كه چگونه ممكن است پیامبری با آن تعهد و دلسوزی به حال امت خود، رهبری امت بعد از خود را مهمل واگذار كرده باشد؟! همین قرینه ادنی اشاره ای را، برای تعیین خلیفه پیامبر، ارزش می بخشد؛ چه رسد به صراحت هایی این چنین!
با این بیان معلوم است كه تشیع در حقیقت استمرار حركتی است كه پیامبر اسلام(ص) هدایتگر آن بوده است. تشیع قرائتی از اسلام است كه توسط خاندان پیامبر اسلام، به عنوان تربیت شدگان حضرتش، به ما عرضه شده است.
امام علی(ع) در یكی از نامه های خود به شیعیانش بعد از "بسم الله" چنین می گوید: «مِنْ عَبْدِ اللهِ عَلِیّ أمِیر المُؤْمِنِینَ إلَی شِیعَتِهِ مِنَ المُؤْمِنِینَ وَ هُوَ إسْمٌ شَرَّفهُ اللهُ فَی الكِتَابِ فإنَّهُ یَقولُ: ”وَإنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لإبْراهِیمَ“ وَ أنْتُمْ شِیعَة النَّبیِّ مُحَمَّدٍ ... إسْمٌ غَیْرُ مُخْتَصٍّ وَ أمْرٌ غَیْرُ مُبْتَدَع ...» یعنی تبعیت از من تبعیت از رسول اكرم است، چرا كه حضرتش مرا وصایت بخشیده است، كما این كه لفظ شیعه مختص بعضی یاران من مثل ابوذر و مقداد و سلمان و عمار نیست، بلكه نام هر كسی است كه مؤمن به محمد و وصی او باشد. (مستدرك نهج البلاغة، ج2، ص29)
در هر صورت، با جریان سقیفه، ولایت ائمه اطهار(ع) تحقق خارجی نیافت؛ كما این كه متأسفانه، هراس جریان بنی امیه و بنی عباس از نفوذ اهل بیت باعث شد مرجعیت علمی ایشان نیز مورد بی مهری واقع شود، تا آنجا كه اهل بیت پیامبر و امامان شیعه همگی به نوعی در تقیه بسر برده و بلا استثناء به شهادت رسیده اند.
ندای امروز جامعه شیعه آن است كه، حال كه به هر ترتیب امر خلافت مسیر تاریخی خود را- آن چنانكه می دانیم- طی كرد، لااقل مرجعیت علمی اهل بیت احیا شود و معارف آنان فراگیر گردد. به اعتقاد ما بسیاری از نابسامانیهای جامعه اسلامی ناشی از محرومیت از این معارف است؛ و اگر مسیر تاریخ اسلام به شكلی كه رسول خدا(ص) ترسیم كردند طی می شد، هدایت اسلامی همه عالم را فراگرفته بود.
پس از آن كه پیامبر اكرم(ص) امیر المؤمنین علی بن ابیطالب را به امامت تعیین فرمودند، تعیین امام بعدی توسط امام علی(ع) كافی است تا امامت امام دوم را ثابت كند، و همین طور امامان بعدی. هر یك از امامان شیعه، به تصریح، امام بعدی شیعیان را معرفی كرده است.
این علاوه بر آن است كه در روایاتی رسول گرامی اسلام(ص) به عدد ائمه و در روایاتی به نام ایشان تصریح كرده، و امامت ایشان را مورد تأكید قرار داده است.
به عنوان نمونه دو روایت از منابع اهل سنت نقل می شود.
1. بخاری از جابر بن سَمُرَة روایت می كند كه گفت: از رسول خدا شنیدم كه فرمود: «یَكُونُ إثنَا عَشَرَ أمِیرًا فقالَ كَلِمَة لمْ أسْمَعْهَا فقالَ أبی: إنَّهُ قالَ: كُلُّهُمْ مِنْ قرَیْش» یعنی پس از من 12 امیر خواهد بود. سپس كلمه ای گفت كه نشنیدم از پدرم پرسیدم پدرم گفت: می فرماید: همه آن 12 نفر از قریشند.(صحیح بخاری، ج9، كتاب الاحكام، باب 51، باب الاستخلاف)
ترمذی از جابر روایت را این چنین نقل می كند:
قالَ رَسُولُ اللهِ(ص): یَكُونُ مِنْ بَعْدِی إثنَا عَشَرَ امِیرًا.(صحیح ترمذی2/45 ط.عام1342) و احمد چنین آورده است: یَكُونُ لِهَذِهِ الأمَّةِ إثنَاعَشَرَ خَلِیفة.(مسند احمد5/86-108)
این روایت و مشابه آن با دهها طریق نقل شده است. اطلاق 12 خلیفه بر كدام مصداق جز ائمه شیعه قابل صدق است؟!
2. در ینابیع المودة آمده است: «عَنْ مُجَاهِدٍ عَنْ إبْن عَبَّاس رَضِی اللهُ عَنْهُمَا قالَ: قدِمَ یَهُودِیٌّ یُقاَلُ لَهُ نَعْثلٌ فقالَ: یَا مُحَمَّدُ! أسْألُكَ عَنْ أشْیَاءَ تُلَجْلِجُ فِی صَدْری ... فقالَ رَسُولُ اللهِ(ص): إنَّ وَصِیِّی عَلِیُّ بْنُ أبیطالِبٍ وَ بَعْدَهُ سِبْطاَیَ الحَسَنُ وَ الحُسَیْنُ تَتْلُوَهُ تِسْعَة أئِمَّةٍ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْن قالَ: یَا مُحَمَّدُ! فسَمِّهِمْ لِی قالَ: إذا مَضَی الحُسَیْنُ فإبْنُهُ عَلِیٌّ فإذا مَضَی عَلِیٌّ فإبْنُهُ مُحَمَّدٌ فإذا مَضَی مُحَمَّدٌ فإبْنُهُ جَعْفَرٌ فإذا مَضَی جَعْفَرٌ فإبْنُهُ مُوسَی فإذا مَضَی مُوسَی فإبْنُهُ مُحَمَّدٌ فإذا مَضَی مُحَمَّدٌ فإبْنُهُ عَلِیّ فإذا مَضَی عَلِیّ فإبْنُهُ الحَسَنُ فإذا مَضَی الحَسَنُ فإبْنُهُ مُحَمَّدٌ المَهْدِیُّ فهَؤُلاَءِ إثنَاعَشَرَ. إلَی أنْ قالَ: و إنَّ الثانِیَ عَشَرَ مِنْ وُلدِی یَغِیبُ حَتَّی لاَیُرَی وَ یَأتِی عَلَی أمَّتِی بزَمَنٍ لاَیَبْقیَ مِنَ الإسْلاَم إلاَّ إسْمُهُ وَ لاَیَبْقیَ مِنَ القرآن إلاَّ رَسْمُهُ فحِینَئِذٍ یَأذنُ اللهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالیَ لَهُ بالخُرُوج فیُظهِرُ اللهُ الإسْلاَمَ بهِ وَ یُجَدِّدُهُ» یعنی مجاهد از ابن عباس (رضی الله عنهما) نقل كرده كه گفت: شخصی یهودی به نام نعثل خدمت رسول اكرم (ص) رسید و گفت: ای محمد! مسائلی هست كه در دل من خلجان می كند می خواهم آنها را بپرسم (و سپس مسائل چندی را پرسید و جواب شنید منجمله از وصی پیامبر) پیامبر فرمود: وصی من علی ابن ابی طالب و پس از او دو نواده من حسن و حسین و پس از آنان 9 امام از صلب حسین خواهند بود. یهودی گفت: نام آنان را بازگوی. حضرت فرمود: پس از حسین فرزندش علی و پس از او فرزندش محمد و پس از او فرزندش جعفر و پس از او فرزندش موسی و پس از او فرزندش محمد و پس از او فرزندش علی و پس از او فرزندش حسن و پس از حسن، فرزندش محمد مهدی. اینها دوازده نفرند. تا آن كه فرمود: امام دوازدهم از اولاد من غایب می شود و از دیده ها ناپدید می گردد تا آن گاه كه از اسلام جز نام آن و از قرآن جز شكلش باقی نماند. در این حال خدای تبارك و تعالی اذن به ظهور مهدی خواهد داد تا اسلام را زنده كند.
علت اصرار ما بر نقل روایات از منابع اهل سنت معلوم است. حقیقت امر آن است كه با وجود همت و بسیج عام خلفا بر حذف روایاتی كه در شأن اهل بیت آمده، باز خیل انبوهی از روایات از این دست مانده است ـ كه ما تنها بخش كوچكی از آن را آرودیم. این نشان از آن دارد كه این روایات از آن چنان شهرت و نفوذی در میان مردم برخوردار بوده كه حتی صاحبان قدرت هم توان حذف آن را نداشته اند.
دوست عزیز!
این شاكله كلی اعتقادات شیعی است كه سعی شده تا بر اساس منابع اهل سنت نشان داده شود. حسن دیگر این روش آن است كه در محاجّه و گفتگوی با اهل سنت هم قابل استناد است، و بر اساس آن حقانیت شیعه ارائه می شود.
در این میان تلاشهایی شده تا بر برابر این تصویر جوابهایی داده شود كه با مطالعه و پیگیری آن می توانید به جواب آن تلاشها هم دست بیابید.
شما را توصیه می كنیم كتاب "اعتقاد ما" اثر آیةالله مكارم شیرازی را بخوانید. این كتاب را در آدرس زیر می توانید بیابید. http://www.makaremshirazi.org/books/persian/eteqad/index.htm ؛
برادر عزیز !
امیدواریم با مطالعه كتب مذكور بسیاری از حقایق روشن شود. در ضمن در كد 3910، در بخش تازه های مذهبی سایت، مطالب مفصلی در مورد تفاوت فقه شیعه و سنی آمده كه مطالعه آن نیز مفید است.
ما در خدمتیم، كه اگر سؤالی بود به شما كمك كنیم.
برای شما آرزوی موفقیت و بهروزی داریم.
مشاوره مذهبی ـ قم.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : جمعه 29/12/1382 | پاسخ : جمعه 7/1/1383 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 86 بار

تگ ها :

UserName