• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 5150

پرسش

من دیگه از پوچی خسته شدم
دانشجو هستم ولی درس نمیخونم
سركلاسهام هم نمیرم
آخه این چه وضعیه
هیچ كاری نمیكنم صبح تا شب وقتمو تلف میكنم
كمك كمك كمك كمك

پاسخ

فرزاد جان ،
گمان می كنم تنها چیزی كه تو لازم داری مقادیر معتنابهی "روحیه" و "دلگرمی" است. تازگی ها با آدم های دلمرده و كسل دوست نشده ای؟ شاید هم مطلبی خوانده ای كه افسرده ات كرده و خودت به آن توجه نكرده ای؟
خیلی عجیب است ولی من خودم چند سال پیش كه كتاب "تس" نوشته توماس هاردی را می خواندم تا مدتها افسرده و ابه اصطلاح "توی لك" بودم . در عوض كتاب هایAnne of the Greengables یا بابا لنگ دراز آنقدر شاد و پرانرژی بود كه حالا هم هر وقت بی حوصله می شوم ،یكی از آنها را برمی دارم و می خوانم :یكی دو ساعت بعد می بینم دنیا به نظرم بهتر و پر رنگتر از قبل شده!!
در خیابان و كوچه كه راه می روی درست به گلها و چمن و برگ های ظریف و "نو"ی درخت ها نگاه كن و درس روز را از آنها بگیر.
از آدم های خسته و كسل كه دائماً در حال غر زدن و نالیدن هستند فاصله بگیر ؛ به خودت قول بده كه در طول روز ،خودت را مهمترین آدم روی زمین بدانی و به خاطر خودت هم كه شده حتماًٌ 7-8-10-15 دقیقه !!ورزش كنی.
و آخر از همه : به یاد بیاور كه برای قبول شدن در دانشگاه چقدر زحمت كشیده ای و به خاطر همه آن زحمات ، تنبلی و بیحسی و سستی را كنار بگذار {تنبلی آرد به چشمان تو خواب!} آخ كه اگر من یك بار دیگر دانشگاه قبول می شدم {كه نمی شود و راهم نیز نمی دهند} چه شلنگ تخته هایی كه در مسیر كلاس و كتابخانه نمی انداختم!! نمی شود من به جای تو به كلاس بروم؟
اما از شوخی گذشته ، یك بار دیگر توصیه هایم را بخوان و هر كدام را كه می توانی به گوش بگیر. نتیجه را هم (مثبت یا منفی) به من اطلاع بده.
در ضمن اگر مشكلت چیز دیگری است (خانوادگی، مالی،و...) اگر می توانی برایم بنویس.
به امیدموفقیتت در درس و زندگی.

مشاور : خانم پاكرو | پرسش : يکشنبه 31/1/1382 | پاسخ : يکشنبه 31/1/1382 | | | 0 سال | پای درد و دل شما | تعداد مشاهده: 94 بار

تگ ها :

UserName