کد:
46495
پرسش
با سلام اگر كسی بگوید من وجود خدا را قبول دارم ولی در ارتباط با او مشكل دارم به این صورت كه عظمت اورا به حدی میدانم كه از قاعده زمان ومكان بیرون است به همین جهت نمی توانم ارتباط با معنایی با او ÷یدا كنم ؟ در جواب او چه باید گفت ؟
پاسخ
با عرض سلام و تحیت.
دوست محترم!
از نظر احساسی به او حق بدهید كه در ابتدا چنین بگوید. شاید او تا كنون موفق به این ارتباط نشده و آن را تجربه نكرده باشد.
انتظار زیادی است كه انتظار داشته باشیم انسان محدود، موجود نامحدود را بدون تجربه ارتباط با او احساس كند.
برای شروع گفتگو، با چنین شخصی اولا موانع عقلی این ارتباط برای او رفع شود. و سپس به او توصیه كنیم ارتباط عملی را شجاعانه آغاز كند. تجربه این ارتباط خود باعث تحقق ارتباط روحی بین او و خدای تبارك و تعالی می باشد. اگر كسی موفق شود به شكل كاملی این ارتباط را برقرار كند، دیگر از هر شبهه ذهنی و عملی نجات می یابد. شیرینی این احساس همیشه نجات بخش او از هر زشتی خواهد بود.
نمونه عالی این ارتباط در نماز تجلی می یابد؛ و لذا است كه به موجب آن نمازگزار را از زشتی و فحشا بازمی دارد."إن الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنكر"
توضیح مطلب از بعد عقلی این ارتباط آن است كه ارتباط با یك موجود "فرا زمانی و فرا مكانی" برای یك موجود زمانی و مكانی محذور عقلی ندارد.
این كه خدا در زمان نیست، به این معنا هم نیست كه بیرون از زمان است، بلكه او در همه زمان ها حضور دارد، و یك لحظه هم غیبت ندارد.«لاتأخذه سنة ولانوم»
مكان نیز همچنین است. این كه او مكان ندارد، به این معنا است كه او محیط به زمان و مكان است و در همه مكان ها حضور دارد.«فاینما تولوا فثم وجه الله»
از قضا این عظمت وجود، كار ارتباط با خدا را آسان می كند نه ممتنع! او فقط در مسجد نیست تا لازم باشد حتما به آنجا بروی، یا این كه او فقط در زمان رسول الله(ص) نیست، تا الآن از او محروم باشی؛ او همیشه و همه جا هست ـ «إن الله یحول بین المرء و قلبه» ـ بلكه از رگ گردن به ما نزدیك تر است.
جالب این كه ارتباط وجودی بین ما و خدا، به علم ما وابسته نیست، بلكه ما همه وابسته به اوییم؛ آنچنان كه پرتوهای خورشید از او جدا نیستند، و خورشید در همه جاری و ساری است. مهم آن است كه ما آن را درك كنیم؛ درك این مطلب همان عبودیت است؛ و لذا مناجات واقعی و سیر و سلوك و عرفان عملی نیازمند درك این ارتباط وجودی است.
البته باید دانست كه "علم بسیط" به خدای متعال و در نتیجه مناجات و ارتباط مخفی با او همین الآن در درون هر مسلمان و كافری، و بلكه هر جنبنده ای هست؛ و لذا فرمود: «یسبح لله ما فی السموات و ما فی الارض»
اما "علم مركب" ـ كه علم به علم و التفات به آن علم بسیط است ـ برای همه حاصل نیست. از این رو یكی مشرك، و یكی مؤمن است؛ یكی مناجات می كند و در ارتباط با خداست، و یكی كفر می ورزد و لجاجت پیشه می نماید.
این علم مركب و التفات به آن علم بسیط از اختصاصات موجود ذی شعور و مختار است؛ و از این رو این تنها انسان است كه می تواند متصف به عرفان و سلوك و ارتباط شود.
اما برای تجربه این ارتباط باید به این نكته توجه كرد كه سنت خدا آن است كه خود را به انسان نشان می دهد، تا حجت را بر همه تمام كرده باشد؛ حال این التفات و توجه به علم شهودی پنهان، یا اضطراراً شكل می گیرد یا اختیاراً.
شكل اضطراری این تجربه، همان مثال قرآن از كشتی نشستگان در طوفان است كه هنگام قطع همه ابزارهای مادی، و انصراف توجه از همه مادیات، ناخودآگاه نفس توجه اش جلب به خود و ارتباط وجودی خویش با ذات الهی می گردد؛ و مخلصانه ارتباط برقرار كرده و خدا را می خواند.
و شكل اختیاری آن این است كه با عبادت و ریاضت و تمرین، انسان از علائق مادی گذشته، و توجه خویش را به درون خویش معطوف دارد و نیازمندی خود را به خدا احساس كند. اینها مقدمه ای برای عرفان عملی و نیل به تجربه های كاملتر این ارتباط است. عبادت ركن ركین و اجتناب ناپذیر این تلاش است.«واعبد ربك حتی یأتیك الیقین»
در این باره مطالعه یكی از دو كتاب "خودشناسی برای خودسازی"، یا "به سوی خودسازی"، از استاد محمدتقی مصباح یزدی را به شما توصیه می نماییم.
با التماس دعا.
مشاوره مذهبی ـ قم.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
دوشنبه 29/10/1382
| پاسخ :
جمعه 3/11/1382
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
74 بار