• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 46424

پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیكم
چطورید دوستان عزیز ؟
امیدوارم كه سالم و سر حال باشید.
باز سؤالی اعتقادی داشتم. شما در جواب سؤال یكی از دوستان مبنی بر اینكه « خداوند سبحان در پیش از خلقت عالم به چه كاری مشغول بوده است؟ » فرمودید كه گرچه عالم مجردات نیز معلول خدای متعال، و وابسته به اراده او هستند، اما همواره بوده اند. بنابراین اگر ما كمی به این سخن دقت كنیم ، به این نتیجه خواهیم رسید كه عالم مجردات نیز همچون خداوند سبحان ، زمانی نبوده كه وجود نداشته باشد. به دیگر سخن ، به این نتیجه خواهیم رسید كه عالم مجردات نیز همچون خداوند متعال از ازل وجود داشته است. آیا همینطور نیست؟ حال ، قاعدتاً این سؤال پیش می آید : موجودی كه از ازل وجود داشته است چگونه ممكن است در مرحله ای كه تصور آن غیر ممكن است بوجود آمده باشد؟ ( همانطور كه خداوند سبحان از ازل وجود داشته است و نمی توان برای بوجود آمدن او مرحله ای را متصور شد. )
یك سؤال دیگر ( با نادیده گرفتن مطالب فوق ) :
آیا وجود خداوند متعال از همان ازل محتاج این بوده كه عالم مجردات وجود داشته باشند یا به دیگر سخن ، آیا خداوند سبحان محتاج این بوده كه عالم مجردات از همان ازل در كنار وجود خویش وجود داشته باشند؟ لطفاً بطور كامل توضیح دهید.

پاسخ

با عرض سلام و تحیت.
دوست محترم!
پاسخ قبلی ما جواب این سؤال را در خود داشت. وقتی می گویم مجرادت ازلی هستند، یعنی قدیم زمانی هستند؛ و برای قدیم زمانی مرحله ای كه در آن مرحله به وجود آمده باشد، وجود ندارد تا شما بتوانید یا نتوانید تصورش كنید. به طور آشكارتر در قدیم زمانی بودن بین مجردات و خدای متعال هیچ فرق نیست؛ چنانچه بین خورشید و پرتوی آن از حیث قدمت زمانی فرقی نیست.
اما تمام فرق در امكان و وجوب این دو می باشد. مجردات از ممكنات هستند، و خدا واجب الوجود است. در مجردات وجود جزء ذاتشان نیست، اما در واجب الوجود عین ذات او است؛ پس بی نیاز به غیر است. از این رو است كه حكما مفهومی تحت عنوان قدمت رتبی را در كنار قدمت زمانی مطرح می كنند. در مقام و رتبه خدا بر مجردات مقدم است، ولی از حیث زمانی، آنها به تبع خدا قدیمند؛ چنانچه خورشید در مقام و رتبه از پرتو و نور خویش مقدم است، ولی زماناً آن را همیشه با خود دارد.
به تحلیل عقلی واضح است كه پرتو عین فقر و نیاز به خورشید است، و به فرض عدم خورشید، لحظه ای بقاء برای پرتوی آن نمی ماند، و عدم مطلق می شود. همین گونه است رابطه خداوند با مجردات و مبدعات.
با این بیان پاسخ سؤال دوم هم واضح می شود. اصلا سخنی از احتیاج خدا نیست، و به تعبیر حكماء "وجوب بر خدا نیست، بلكه وجوب از خدا است". خورشید نیازمند نور خویش نیست، تا برایش ضروری و واجب باشد و نبودش نقصانی بر او محسوب باشد، اما سریان نور و پرتوافشانی لازمه وجود خود او می باشد؛ پس "از او لازم است، نه بر او.(دقت شود)
با التماس دعا.
مشاوره مذهبی ـ قم.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : دوشنبه 29/10/1382 | پاسخ : شنبه 4/11/1382 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 53 بار

تگ ها :

UserName