• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 44662

پرسش

1- چرا انسان مالك انسان دیگر می تواند بشود؟(غلام و كنیز)
2- چرا مسلمان نمیتواند دین خود را عوض كند؟ (ارتداد)
3-آیا تقلید ما را از تفكر باز نداشته است؟
4- آیا اسلام باعث عقب افتادگی نمیشود؟ (فكر را كور میكند. )
5- دین قدرت به افراد میدهد چون معصوم نیستیم پس باعث فساد میشود. بنابراین حكومت دینی فقط امام میتواند داشته باشد.

پاسخ

با عرض سلام و تحیت.
دوست محترم!
1. اگر منظورتان این است كه چرا در اسلام مساله ای به نام برده داری مطرح است، می توانید به كد 2794، در بخش تازه های مذهبی سایت مراجعه نموده و پس از مطالعه در صورت مواجه شدن با پرسش یا ابهامی آن را برای ما ارسال نمایید.
2. ما قبلا به سؤالی مشابه پاسخ داده ایم. برای مطالعه آن به كد 2776 از تازه های بخش مشاوره مذهبی مراجعه نمایید. آن را بخوانید و پس از آن اگر باز هم مسئله ای بود در خدمتیم.
3. نكته قابل توجه این است كه قاعده اولیه و اصل بر تقلید نكردن است، یعنی خود شخص برای یافتن حكم الهی و وظیفه دینی خویش باید تلاش كند و حكم الهی را با استناد به ادله شرعی پیدا نماید؛ همانطور كه اصل دین را باید به اجتهاد و تلاش خود بشناسد و ایمان بیاورد.
اما از آنجا كه در زندگی اجتماعی، غیرممكن و نشدنی است كه هر كسی به تنهایی بخواهد همه احتیاجات و نیازهای خود را بشخصه و با تلاش خود رفع نماید، لذا هر كسی وظیفه انجام قسمتی از كارها را به عهده می گیرد تا دیگر افراد جامعه هر كدام كار دیگری را انجام دهند تا چرخ زندگی به حركت درآید.
از این رو در زندگی اجتماعی تقسیم كار می شود، و هر كس با مراجعه به دیگری نیاز خود را برطرف می نماید؛ مانند مراجعه به نانوا، خیاط، مهندس، پزشك، حقوقدان و...؛ كه یكی از آنان هم مراجعه به عالم دین در مسائل دینی و شرعی است.
پس تقلید به همان معنای رجوع جاهل به كارشناس است كه ما در همه ساحتهای حیات اجتماعی خود بدان عمل می كنیم، و اصلا آن را ناقض اهداف زندگی نمی دانیم.
بنابراین همان طور كه در یك اجتماع، ما وظیفه نان پختن، دوخت لباس، تعمیر ماشین، بنای ساختمان و... را به دیگران سپرده ایم برای این كه فراغت بال و فرصت بیشتری داشته باشیم تا به تخصص خود و امور شخصی برسیم، همچنان وظیفه یافتن حكم الهی و شرعی را نیز بر عهده عالم دینی نهاده ایم؛ چون خودمان نه چنین فرصتی داریم و نه چنین توانایی و قدرتی. و همان گونه كه رجوع ما به دیگران مانع از تفكر ما نمی شود، مراجعه به عالم دینی به عنوان كارشناس امور دینی هم مانع از تفكر ما نیست.
البته توجه به نكته ای توجه كنید؛ و آن این كه هیچ كس نگفته و نمی گوید كه تقلید در امور دینی به معنای این است كه انسان در مسائل دینی خود دیگر تفكر نكند. بر عكس، بسیار خوب است كه ما در حكمت احكام تفكر كنیم، و در این تفكر هم اگر سؤالی پیش آمد از آن سؤال و پس و جو نماییم.
این علاوه بر آن است كه تقلید تنها در دائره احكام فقهی است و علم به اعتقادات بر عهده خود شخص است.
4. در كجای اسلام آمده است كه فكر نكنید؟! اگر منظورتان عمل ما مسلمانان است كه این را نباید به پای اسلام نوشت.
"اسلام به ذات خود ندارد عیبی
هر عیب كه باشد از مسلمانی ماست"
زمانی بوده كه عالم اسلام، عالم فرهنگ و اندیشه و تمدن بوده و جوامعی كه الآن جوامع اروپایی و آمریكایی هستند و در علم و تكنولوژی پیشرفت زیادی نموده اند، در آن زمان جوامعی عقب افتاده و بدون تمدن بودند. آنان تلاش نمودند و علوم و فن های مختلف را از عالمان اسلامی فرا گرفتند و به كشورهای خود برده و خود را نیز متمدن نمودند. ولی ما مسلمانان با غرور و كم كاری و علل دیگری كه در اینجا مجال ذكر آن ها نیست عقب افتادیم، و در مقایسه عقب افتادیم.
اسلام با این همه سفارش بر روی مساله تفكر و تدبر، و تعلیم و تعلم كه در قرآن و روایات بر روی آن بسیار تاكید شده است و هر كس اندك مراجعه ای به این منابع داشته باشد به وضوح به این مطلب خواهد رسید، چگونه باعث عقب افتادگی است؟!
در كار خود باید تأمل كرد! در این كه چه شده كه ما به اینجا رسیده ایم، مجال دیگری می خواهد.
5. ما از دو جهت به كلام شما می پردازیم.
اولا، آن كه اگر حكومت دینی نپذیریم، شما پیشنهاد بدیلی هم بر آن دارید!؟
حكوكت دینی را رها كنیم و حكومت غیر دینی را بپذیریم؟!
ثانیا، چگونه می توان حكومتی را از دیكتاتوری نجات داد؟ جز با مراقبت های اولیه در انتخاب رهبران، و سپس نظارت عمومی، از راه مستقیم و غیر مستقیم؟!
در انتخاب رهبران اسلام مراقبتی بیش از هر مكتب و مرام دیگری دارد. رهبران جامعه اسلامی هر چه مرتبه بلندتری داشته باشند، شرائط سنگینتری خواهند داشت. ولیّ فقیه باید كه علاوه بر شرائط عمومی كه در همه جوامع برای رهبران خود قائلند، باید دو وصف فقاهت و عدالت را در رتبه ای بالا داشته باشد، و به مجرد فسق خود به خود از ولایت ساقط است و حتی نیازی به عزل ندارد. این خود لزوم احتیاط همه جانبه را الزامی می كند تا عدالت او بر همه ثابت باشد، و نه تنها برای شورای انتخاب كننده او یا دولتمردان!
در نظارت هم اسلام همه راه های نظارتی دیگر سیستمهای حكومتی ـ مثل اهل حل و عقد یا مجلس خبرگان رهبری ـ را دارد، به علاوه راه های خاص خود. از جمله راه های اختصاصی می توان به وجوب امر به معروف و نهی از منكری اشاره كرد كه بر عهده همه مردم ـ و نه تنها مسئولین امر نظارت بر رهبری ـ می باشد. این وجوب در ارتباط با رهبران بیشتر هم هست. "النصیحة لأئمة المسلمین" ناظر به همین امر است.
نفس این كه این نظارت و سایر اشكال نظارت در جامعه اسلامی رنگ دینی و ثواب اخروی دارد، خود ضامنی بر اجرای بهتر آن است.
در جامعه اسلامی آحاد مردم موظفند امر اجرای دین در جامعه را مراقبت كنند و نسبت به هر تخلفی به هر كس كه باشد تذكر دهند.
بر حاكمان حكومتی نیز لازم است تا شرائط این مراقبت مردمی را فراهم آورند، والا به وظیفه خود عمل نكرده اند.
امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند: "فإنی سمعت رسول الله یقول فی غیرموطن: لن تقدس أمة لایؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع" یعنی از رسول خدا شنیدم كه فرمود: هرگز جامعه ای به تقدس نمی یابد، إلا آن كه در آن حق ضعیف از قوی بدون لكنت زبان اخذ شود.(بحارالانوار، ج33، ص608 و ج74، ص259)
بر حاكمان جامعه اسلامی است كه اولا: خودشان سعی نمایند براساس تعالیم الهی حركت نمایند، و در ثانی در مقابل امر به معروف نهی از منكری كه توسط مردم جامعه انجام می شود، روحیه انتقاد پذیر داشته و در رفع نقایص و عیوب خود كوشا باشند.
البته مسلم است كه هر چه تلاش كنیم به اندازه حكومت امام معصوم(ع) نمی توانیم حكومت و قدرتی سالم و عادل داشته باشیم ولی در این راستا نباید از هیچ قدمی فروگذاری نمود.
پیروز باشید.
مشاوره مذهبی ـ قم.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : پنج شنبه 18/10/1382 | پاسخ : شنبه 27/10/1382 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 69 بار

تگ ها :

UserName