• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 44562

پرسش

تفسیر مفصل آیه 67 از سوره الماعده از تفسیر المیزان؟

پاسخ

با عرض سلام و تحیت.
دوست عزیز!
از آنجا كه مرحوم علامه طباطبائی(ره) در تفسیر"المیزان" ذیل آیه شریفه(مائده/67) بحث مفصلی دارند كه ذكر تمام آن مطالب در اینجا نمی گنجد، ما به ذكر مختصر آنها اكتفا می كنیم. برای تفصیل، خود شما نیز به كتاب المیزان مراجعه نمایید.
در این آیه، خداوند متعال می فرماید:«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیك من ربك و إن لم تفعل فما بلغت رسالته ...»؛ یعنی ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كامل(به مردم) برسان و اگر نكنی، رسالت او را انجام نداده ای. خداوند تو را از(خطرت احتمالی) مردم نگاه می دارد، و خداوند جمعیت كافران(لجوج) را هدایت نمی كند.(مائده/67)
معنای آیه صرف نظر از سیاقی كه آیات قبل و بعدش دارند روشن و ظاهر است، زیرا در آیه دو نكته بطور روشن بیان شده یكی دستوریست كه خدای تعالی به رسول الله(ص) داده است(البته دستور أكیدی كه پشت سرش فشار و تهدید است) به این كه پیغام تازه ای را به بشر ابلاغ كند؛ و یكی هم وعده ایست كه خدای متعال به رسول خود داده كه او را از خطراتی كه در این ابلاغ ممكن است متوجه وی شود نگهداری كند.

و از جهت وحدت سیاق بطور متعین مراد از آن پیام، همان چیزی خواهد بود كه در آیه بعدش فرمود"و ما انزل الیكم من ربكم" یعنی آنچه از جانب پروردگارتان به سوی شما نازل شده؛ لیكن سیاق خود آیه به هیچ وجه با این احتمال سازگار نیست، و این ناسازگاری دلیل بر این است كه این آیه جایش اینجا نیست.

وجه ناسازگاری آن این است كه از جمله"والله یعصمك من الناس" بر می آید حكمی كه این آیه درصدد بیان آن است و رسول الله(ص) مأمور به تبلیغ آن شده، امر مهمی است كه در تبلیغ آن بیم خطر هست یا بر جان رسول الله (ص) و یا بر پیشرفت دینش، و اوضاع و احوال یهود و نصارای آن روز طوری نبوده كه از ناحیه آنان خطری متوجه رسول الله(ص) بشود تا مجوز این باشد كه رسول الله(ص) دست از كار تبلیغ خود بكشد، و یا برای مدتی آن را به تعویق بیندازد و حاجت به این بیفتد كه خدا به رسول خود ـ در صورتی كه پیغام تازه را به آنان برساند ـ وعده حفظ و حراست از خطر دشمنش را بدهد.
علاوه بر این، اگر این خطر، چشم زخمی بوده كه احتمالاً ممكن بوده كه از اهل كتاب به آن جناب برسد جا داشت این سوره در اوایل هجرت نازل شود، زیرا در اوایل هجرت كه رسول(ص) در شهر غربت و در بین عده معدودی از مسلمین آن شهر بسر می برد از چهار طرفش یهودیان او را محصور كرده بودند، آن هم یهودیانی كه با حدّت و شدّت هر بیشتر به مبارزه علیه رسول الله(ص) برخاسته و صحنه های خونینی نظیر خیبر و امثال آن براه انداختند، اگر در آیه مورد بحث مراد از"ناس" یهود بود جا داشت در آن روزها این آیه نازل شود؛ لیكن نزول این سوره در اواخر عمر شریف آن حضرت اتفاق افتاده كه همه اهل كتاب از قدرت و عظمت مسلمین در گوشه ای غنوده اند.
پس بطور روشن معلوم شد كه آیه مورد بحث هیچ گونه ارتباطی با اهل كتاب ندارد؛ علاوه بر همه، در این آیه تكلیفی كه از سنگینی، كمرشكن و طاقت فرسا باشد به اهل كتاب نشده تا در ابلاغ آن به اهل كتاب خطری از ناحیه آنها متوجه رسول الله(ص) بشود.

در اینجا این سوال پیش می آید كه این چه تكلیفی است كه لازمه تبلیغ نكردن آن به تنهائی این است كه اصل دین و مجموع آن تبلیغ نشده باشد؟
این مطلب بخوبی از آیه استفاده می شود، و آیه شریفه كشف می كند آن حكم، حكمی است كه مایه تمامیت دین و استقرار آن است. حكمی است كه انتظار می رود مردم علیه آن قیام كنند؛ و در نتیجه ورق را برگردانیده و آنچه را كه رسول الله(ص) از بنیان دین بنا كرده منهدم و متلاشی سازند، و نیز كشف می كند از این كه رسول الله(ص) هم این معنا را تفرّس می كرده و از آن اندیشناك بوده، و لذا در انتظار فرصتی مناسب و محیطی آرام امروز و فردا می كرده كه بتواند مطلب را به عموم مسلمین ابلاغ كند و مسلمین هم آن را بپذیرند. و در چنین موقعی این آیه نازل شده است، و دستور فوری و أكید به تبلیغ آن حكم داده است.

و باید دانست كه این انتظار از ناحیه مشركین و بت پرستان عرب و سایر كفار نمی رفته، بلكه از ناحیه مسلمین بوده زیرا دگرگون ساختن اوضاع و خنثی كردن زحمات رسول خدا(ص) وقتی از ناحیه كفار متصور است كه دعوت اسلامی منتشر نشده باشد، اما پس از انتشار اگر انقلابی فرض شود جز بدست مسلمین تصور ندارد، و كارشكنی ها و صحنه سازی هایی كه از طرف كفار تصور دارد همان افتراآتی است كه قرآن كریم از اول بعثت تاكنون از آن نقل كرده است.
آری مجتمع آن روز مسلمین طوری بوده كه می توان آن را به یك معجون تشبیه كرد؛ چرا كه جامعه آن روز مسلمین مخلوط بوده از یك عده مردان صالح و مسلمانان حقیقی، و یك عده قابل ملاحظه از منافقین كه به ظاهر در سلك مسلمین در آمده بودند، و یك عده هم از مردمان بیمار دل و ساده لوح كه هر حرفی را از هر كسی باور می كردند.
ایشان در عین این كه به ظاهر و یا واقعاً ایمان آورده بودند رفتارشان با رسول الله(ص) رفتار رعیت با شاه بوده، و همچنین احكام دینی را هم به نظر قانونی از قوانین ملی و قومی می نگریسته اند، بنابراین ممكن بوده كه تبلیغ بعضی از احكام، مردم را به این توهّم گرفتار كند كه رسول الله(ص) این حكم را از پیش خود و به نفع خود تشریع كرده، و خلاصه از تشریع این حكم سودی عاید آن جناب می شود. این توهم باعث این می شود كه مردم به این فكر بیفتند كه راستی نكند این شخص پادشاهی باشد كه برای موفقیت خود خویشتن را پیامبر قلمداد كرده، و این احكام هم كه به اسم دین مقرر نموده همان قوانینی باشد كه در هر مملكت و حكومتی به انحای مختلف اجراء می گردد.

و پرواضح است كه اگر چنین توهّم و شبهه در بین مردم پای گیرد و در دلهای شان جا گیر شود تا چه اندازه در فساد و از بین بردن دین تأثیر دارد، و هیچ نیروی و هیچ فكر و تدبیری نمی تواند آن اثر سوء را محو سازد.


از آنچه تا كنون گفته شد بخوبی استفاده می شود كه در آیه شریفه رسول الله(ص) مأمور به تبلیغ حكمی شده كه تبلیغ و اجرای آن مردم را به این شبهه دچار می كند ، از همین جهت بوده كه خداوند امر أكید فرمود كه بدون هیچ ترسی آن را تبلیغ كند؛ و او را وعده داد كه اگر مخالفین در صدد مخالفت برآیند آنها را هدایت نكند.

و این مطلب روایاتی را كه هم از طرق عامه و هم از طرق امامیه وارد شده است تأیید می كند چون مضمون آن روایات این است كه آیه شریفه درباره ولایت حضرت علی(ع) نازل شده، و خداوند رسول الله(ص) را مأمور به تبلیغ آن نموده و آن جناب از این عمل بیمناك بوده كه مبادا مردم خیال كنند وی از پیش خود پسر عم خود را جانشین خود قرار داده است، و به همین ملاحظه انجام آن امر را به انتظار موقع مناسب تأخیر انداخت تا این كه این آیه نازل شد. ناچار در غدیر خم آن را عملی كرد و در آنجا فرمود:"من كنت مولا فهذا علی مولاه" یعنی هر كه من مولای اویم، این ـ علی بن ابیطالب ـ نیز مولای اوست.

اما در مورد "ولایت"، باید دانست همان طوری كه در زمان رسول الله امور امت و رتق و فتق آن بدست آن جناب اداره می شده بطور مسلم و بدون هیچ ابهامی پس از درگذشت وی نیز شخصی لازم است كه این امر مهم را عهده دار باشد، و قطعاً هیچ عاقلی بخود اجازه نمی دهد كه توهّم كند دینی چنین وسیع و عالمگیر، دینی كه از طرف خدای جهان، جهانی و ابدی اعلام و معرفی شده است، دینی كه وسعت معارفش جمیع مسائل اعتقادی و همه اصول اخلاقی و فرعی را كه تمامی قوانین مربوط به حركات و سكنات فردی و اجتماعی انسانی را متضمن است برخلاف سایر قوانین، احتیاج به حافظ و كسی كه آن طور كه شاید و باید آن را نگهداری كند ندارد؛ و یا توهّم كند كه مجتمع اسلامی استثناء و برخلاف همه مجتمعات انسانی بی نیاز از والی و حاكمی است كه امور آن را تدبیر و اداره نماید.

كیست كه چنین توهمی بكند؟! و اگر كرد جواب كسی را كه از سیره رسول الله(ص) بپرسد چه می گوید؟! زیرا رسول الله(ص) سیره اش بر این بود كه هر وقت به عزم جنگ از شهر بیرون می رفتند كسی را به جانشینی خود و به منظور اداره امور اجتماعی مسلمین جای خود می گذاشتند.
و همچنین آن حضرت در سایر شهرهائی كه آن روز بدست مسلمین فتح شده بود مانند مكه و طائف و یمن و امثال آنها جانشینان و حكامی نصب می فرمود؛ و نیز بر لشكرها و چه كوچك و چه بزرگ كه به اطراف می فرستادند امرا و پرچمدارانی می گمارند.

این بوده است رفتار رسول الله(ص) در ایام حیات خود؛ و چون فرقی بین آن زمان و زمان پس از رحلت آن جناب نیست؛ از این رو باید برای زمان غیبت خود هم فكری بكند و شخصی را برای اداره امور امت تعیین بفرماید.
بله احتیاج مردم به والی در زمان غیبت آن جناب بیشتر است از زمان حضورش؛ با این حال چگونه می توان تصور كرد كه آن جناب برای آن روز مردم هیچ فكری نكرده است؟!

اما بررسی تفسیری فرازهای آیه:

چند نكته در این آیه شریفه "یا ایها الرسول بلغ من انزل الیك من ربك" هست كه به یك یك آنها اشاره می كنیم:
یكی این كه در این آیه رسول خدا(ص) با این كه دارای القاب زیادی است به عنوان رسالت مورد خطاب قرار گرفته؛ و این از این جهت است كه در این آیه گفتگو از تبلیغ است، و مناسب ترین القاب و عناوین آن جناب در این مقام همان عنوان رسالت است.
دوم این كه در این آیه از خود آن مطالبی كه باید تبلیغ شود اسم نبرده، تا هم به عظمت آن اشاره كرده باشد و هم به آن چیزی كه لقب رسالت به آن اشاره داشت اشاره كند، یعنی بفهماند كه این مطلب امری است كه رسول الله(ص) در آن هیچ گونه اختیاری ندارد.
بنابراین، در آیه شریفه دو برهان بر سلب اختیار از رسول الله(ص) در تبلیغ كردن و یا تأخیر در تبلیغ اقامه شده است؛ یكی تعبیر از آن جناب به رسول، و یكی هم نگفتن اصل مطلب. و در عین این كه دو برهان است دو عذر قاطع هم هست برای رسول الله(ص) و جرأتش بر اظهار مطلب و علنی كردن آن برای عموم؛ و در عین حال تصدیق فراست رسول الله(ص) هم هست، یعنی می فهماند كه رسول الله(ص) درست تفرّس كرده و در احساس خطر مُصیب بوده است، و نیز می رساند كه این مطلب از مسائلی است كه تا رسول الله(ص) زنده است باید به زبان مبارك خودش به مردم ابلاغ شود و كسی در ایفای این وظیفه جای خود آن جناب را نمی گیرد.


"وان لم تفعل فما بلغت رسالته":

از این قسمت آیه فهمیده می شود كه حكم مذكور حكمی است كه اگر تبلیغ نشود مثل این است كه هیچ چیزی از رسالتی را كه بعهده گرفته است تبلیغ نكرده باشد.
بنابراین می توان گفت گرچه كلام صورت تهدید دارد لیكن در حقیقت درصدد بیان اهمیت مطلب است، و می خواهد بفهماند مطلب این قدر مهم است كه اگر در حق آن كوتاهی شود حق چیزی از اجزای دین رعایت و ادا نشده است.

"و الله یعصمك من الناس ان الله لایهدی القوم الكافرین":

و اما عصمت در آیه مورد بحث ظاهرش این است كه به معنای نگهداری و حفاظت از مردم باشد، شری كه انتظار می رفته متوجه نفس شریف رسول الله(ص) شده و یا مانع مقاصد و هدفهای مقدس دینش و یا موفقیت در تبلیغش و یا به نتیجه رسیدن زحماتش و سخن كوتاه آنچه مناسب ساحت مقدس اوست بشود، و این ربطی به مساله عصمت انبیاء ندارد.
و به هر حال از موارد استعمالش این كلمه بدست می آید كه این كلمه به معنای گرفتن و نگهداری است، بنابراین استعمالش در معنی حفظ از قبیل استعاره لازم است برای ملزوم، چرا كه لازمه حفظ، گرفتن است.

"الناس" به معنای نوع انسان است نه انسان خاص؛ جامعی است كه در صدق آن نه خصوصیات تكوینی از قبیل نر و مادگی دخالت دارد و نه امتیازات غیر تكوینی، مانند داشتن علم و فضل و مال و نداشتن آنها؛ و از همین جهت كه به همه افراد این جنس صادق است بیشتر در جماعت استعمال می شود و كمتر دیده شده است كه به یك فرد، ناس گفته شود.
یعنی مراد از ناس سواد(گروه و عموم) مسلمین باشد، سوادی كه همه رقم اشخاص از مومن و منافق و بیمار دل بطور غیر متمایز و آمیخته با هم در آن وجود دارند. بنابراین اگر كسی از چنین سوادی بیمناك باشد از همه اشخاص آن بیمناك خواهد بود، و چه بسا جمله"ان الله لا یهدی القوم الكافرین" هم این آمیختگی و عمومیت و بی نشانی را برساند، زیرا معلوم می شود كسانی از كفار بی نام و نشان در لباس مسلمین و در بین آنها بوده اند، و این هیچ بعید نیست زیرا سابقا هم گفتیم كه آیه مورد بحث بعد از هجرت و در ایامی نازل شده است كه اسلام شوكتی بخود گرفته و جمعیت انبوهی به آن گرویده بودند و معلوم است كه در چنین ایامی صرف نظر از این كه مسلمانان واقعی انگشت شمار بودند، سواد مسلمین سواد عظیمی بوده و ممكن است كسانی كه از كفار خود را در بین آنها به عنوان مسلمان جا بزنند، و عملیات خصمانه و كارشناسی های خود را به سهولت انجام دهند، و لذا می بینیم خداوند در مقام تعلیل جمله"و الله یعصمك من الناس" می فرماید:"ان الله لا یهدی قوم الكافرین" چون بعد از اینكه وعده حفاظت به رسول خود می دهد، مخالفین را كفار می خواند.
خدای تعالی كه فرمود"ان الله لایهدی القوم الكافرین" در حقیقت جمله"و الله یعصمك من الناس" را توضیح داده، به این معنا كه در سعه اطلاق آن تصرف كرده و اطلاق آن را كه شامل تمامی انواع محنت ها، چه آنهایی كه ممكن بود در ماقبل تبلیغ این حكم ببیند و چه غیر آن بود، تقیید كرده است به آزارهائی كه خصوص این حكم و قبل از موفقیت به اجرای آن ممكن بود از دشمنان برسد، حالا یا به این بوده كه آن جناب را در حین تبلیغ این حكم به قتل برسانند، و یا بر او شوریده و اوضاع را دگرگون سازند، و یا او را به باد تهمت های كه باعث ارتداد مردم است گرفته و یا حیله ای بكار برند كه این حكم را قبل از این كه به مرحله عمل برسد خفه كرده و در گور كنند؛ ولیكن خدای تعالی كلمه حق و دین مبین خود را بر هر چه بخواهد و هر كجا و هر وقت و هر كس كه بخواهد اقامه و اظهار می نماید.
و اما باید دانست كه مقصود از كفر در اینجا، كفر به خصوص آیه ای است كه متضمن حكم مورد بحث است، حكمی كه جمله"ما انزل الیك من ربك" آنچه از پروردگارت به تو نازل شد، اشاره به آن دارد؛ كما این كه در آیه حج، مخالفین خصوص حج را كافر خوانده و فرموده:«و من كفر فان الله غنی عن العالمین»(آل عمران/97)، نه كفری كه به معنای استكبار از اصل دین و از اقرار به شهادتین است، زیرا كفر به این معنا با مورد آیه مناسبت ندارد.
و بنابراین مراد از هدایت هم هدایت به راه راست نیست، بلكه مراد از هدایت به مقاصد شوم آنها است، و معنایش این است كه خداوند ابزار كار و اسباب موفقیت آنان را در دسترس شان قرار نمی دهد.
دوست عزیز!
پس از این مرحوم علامه(ره) به بیان روایی این آیه شریفه پرداخته اند كه ذكر آنها در این نوشتار نمی گنجد.
برای مطالعه بیشتر به تفسیر"المیزان"، علامه طباطبائی(ره)، ترجمه موسوی همدانی، ج6،صص89 ـ 59، ذیل آیه شریفه(مائده/67) مراجعه نمایید.
پیروز باشید.
مشاوره مذهبی ـ قم.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : چهارشنبه 17/10/1382 | پاسخ : شنبه 27/10/1382 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 363 بار

تگ ها :

UserName