کد:
41436
پرسش
شبهه ای برای من ایجاد شده كه از شما میخواهم
انرا رفع كنید .وان اینكه مگر خدا عا دل مطتق نیست پس چرا امامت را بصورت ارثی ماز پدر بخ پسرمنطقل كرده است وامامزاده ها هم بواسطه پدران خود جزء رستگاران شده اند اما انسانهایی كخ پدران ومادران ناباب داشته اند ودریك محیط ناسالم بدنیا امده اند وكمتربا مسایل دینی وشرعی برخورد داشته اند وشخصیت انها بصورت یك انسان شرور وبی دین یا ضعف در دین شكل گرفته است جزء جهنمیان گردیده اند.واگر میگویید
انسان اختیار دارد ایا شما مقعیت كسی را كه از طریق یك پدر ومادر مومن تربیت شده اندرا با كسی كه از طریق یك پدر ومادر ناباب تربیت شده اند را یكی میدانید.
اختیار انسا هم تحت تاثیر شخصیتی است كه در او شكل گرفته است واستثناها را نباید ملاك قرارداد
پاسخ
دوست عزیز!
به نظر شما كسی كه می خواهد رهبری و هدایت امت اسلام را بر عهده بگیرد و پس از رسول اكرم(ص) دین الهی را حفظ نموده و مردم را به سوی راه راست راهنمایی كند و خود نیز معصوم و مصون از گناه و اشتباه باشد، زیر نظر چه كسی باید تربیت شود؟
شخصی كه باید بهترین انسانها باشد طبیعتا باید تربیت شده بهترین افراد بوده و در دامان آنها هم پرورش یافته باشد. انسانهای عادی و معمولی كه زندگی آنها پر از اشتباه و گناه است بطور مسلم نمی توانند یك فرزند معصوم به عنوان رهبر جامعه تربیت نمایند. این كلام نشان می دهد كه در حكمت خدا این كاملا قابل فهم است كه وجود معصومین با امتیازاتی كه دارند برای تأمین هدف خلقت و هدایت بشر ضروری بوده است. البته آنها لیاقت این عنایت را در طول زندگی خود با صبر و مقاومتی كه حتی در برابر ترك اولی ها اعمال كرده اند به ما نشان داده اند. و این این عنایت بی وجه هم نبوده است.
اما در مورد آینده متفاوت فرزندانی كه یكی در خانواده ای متدین و دیگری در خانواده ای بی دین و اهل خلاف متولد می شوند، باید گفت:
اینكه انسانها در محیطهای گوناگون از نظر فرهنگ و تربیت، تمدن و ساختارهای مختلف حیات، دوستان و آشنایان و حتی خوراك و آب و هوا رشد می كنند، و هر كدام از این مسائل تاثیری بسزا در شكل گیری شخصیت انسانها دارد جای شك و شبهه نمی باشد. حتی اتفاقاتی كه برای شخص روی می دهد، هم در این مهم تأثیر می گذارد. و این البته در انتظاری كه خداوند از فرد فرد انسانها دارد، تفاوت ایجاد می كند. خداوند از همه انتظارات یكسان ندارد. كسی كه در محیطی مساعد بزرگ شده وظائف سنگین تری هم برعهده دارد، و از كسی كه در شرائط نامطلوب بسر می برد توقع كمتری هست. ولذا است كه هیچكس نمی تواند در باره آخرت خود قضاوت كند، و مؤمن همیشه در خوف و رجاء است. نقل می كنند كه روزی خداوند به موسای پیامبر فرمود: ای موسی! در وعده گاه فلان از میان بنی اسرائیل بدترین آنها را به نزد من بیاور. در موعد مقرر حضرت موسی(ع) به تنهایی آمد، بدون آن كه كسی را به همراه داشته باشد. خدا از علت عدم اطاعت امرش سؤال كرد. موسی عرض كرد: هر كه را دیدم نتوانستم بگویم او بدتر از من است. خدا فرمود: اگر غیر این می كردی، موسی نبودی. (نگارنده در این نقل به حافظه خود تكیه كرده است، و شاید در ظرائف روایت مطلبی را از خاطر برده باشد؛ ولی اصل مضمون همان است كه آمد.) این روایت به خوبی مقصود را روشن می كند.
با این وجود به نكاتی توجه كنید: 1) اگر چه شرائط فوق الذكر می توانند در اعتقادات و عمل انسان تاثیرگذار باشند ـ و به همین جهت است كه اسلام دستورات ویژه ای در باره چگونگی نحوه زندگی و ارتباط با دیگران و چگونگی تشكیل خانواده و حتی خوراك و پوشاك دارد، ولی هیچكدام از این شرائط اختیار انسان را سلب نمی كنند. به عبارت دیگر هر كدام از موارد فوق می تواند مانع و مزاحمی برای حركت انسان باشد، ولی مانعیت آن به نحوی نیست كه نتوان آن را با همت و اراده به كناری زد، و ادامه طریق داد. بلكه تلاشی كه انسان برای رفع تأثیر این موانع می كند، خود موجب مضاعف شدن قرب او به خدا و كمال او خواهد شد، ولو این قرب در این دنیا قابل رؤیت و محاسبه نباشد. بنابراین نمی توان به تصور اینكه فلانی در فلان محیط رشد كرده و من در آن محیط رشد ننموده ام، گفت: پس تكلیفی بر من نیست. انسانهای بسیاری بوده اند كه به مراتب در محیطهای به مراتب بدتر وناپسندتر از محیطهای ما رشد و نمو نموده اند، ولی با پشتكار و استقامت و اراده قوی توانستند به مراتبی بس رفیع تر و بزرگتر از كسانی كه در محیطی مناسب رشد كرده بودند دست یابند. در روایت است كه خداوند هیچ سختی و بلایی را برای كسی بوجود نمی آورد، الا آن كه صبر در برابر آن را نیز به او عطا می كند. پس همه می توانیم در برابر موانع مقاومت كنیم و این انتظار از همه ما هست. بله به تبع سختی و آسانی راه ثواب اطاعت و عقاب عصیان متفاوت است، والبته آن را تنها خدا می داند و بس. 2) آنچه مورد توجه خداوند متعال است سعی و تلاش انسان در راه رسیدن به اوست، ونه جایی كه می رسیم. اگر ما تلاش كنیم خداوند "من حیث لایحتسب" ما را به مقصود می رساند. همو در قرآن فرموده است: «لیس للانسان الا ما سعی» یعنی آنچه برای انسان می ماند، همان سعی و تلاش و كوششی است كه می كند.(نجم/39) "هر كه بامش بیش، برفش بیشتر" هر كس زمینه رشد بیشتری داشته، رشد و تكامل بیشتری از او می خواهند؛ و در روز قیامت با توجه به این موانع است كه خداوند حسابرسی می كند.
3) خلاصه كلام آن كه از هر كس بر اساس حجتی كه برایش اقامه شده، توقع هست. البته مراد از حجت اعم از حجت عقلانی و حجت عاطفی است. اما با این وجود شاید بتوان گفت حجت بر بعضی از مفاهیم و اعتقادات بر همه تمام است. و خدا در اصل اعتقاد به آنها و عمل بر طبق آن از همه انتظار واحدی دارد. مثلا گاهی به نظر می رسد كه در متون دینی ما اعتقاد به توحید از این دست است. اعتقاد به معاد و امكان آن هم چنین است.
نگارنده نسبت به بند اخیر كلام تنها گمان و برداشت ظنی خود را بازگو می كند، و باب گفتگو را در این زمینه مفتوح می بیند.
در آخر تذكر این نكته ضروری است كه آن چه گفتیم با توجه به معنای عدل بدست می آید زیرا چه عدل را به رعایت حقوق افراد و اعطاء كردن حق به صاحب حق معنا كنیم ـ چنانچه مشهور بدان قائل است ـ و چه آن را به رعایت استحقاقها در افاضه وجود و امتناع نكردن از افاضه و رحمت به آنچه امكان وجود یا كمال وجود دارد ـ چنانچه شهید مطهری فرموده است ـ تعریف كنیم، باید به مطلب بالا ملتزم بود. البته صریح آیات و روایات هم همان است كه گذشت.
پیروز باشید.
مشاوره مذهبی_ قم.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
شنبه 22/9/1382
| پاسخ :
سه شنبه 25/9/1382
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
105 بار